10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🤐🤐🤐🤐 انتشار: 3 سال پیش 315 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب به آخرای داستان داریم نزدیک میشیم😉💜💜
روز دادگاه:از زبان ا/ت:باهاش دادگاه نرفتم چون اونجا پر بود از خبرنگار و اگه کسی منو میدید شک می کرد.استرس داشتم و مدام جابه جا میشدم.همینجور که عقب و جلو می رفتم زنگ در رو زدن.حتما خودش بود.سریع در رو باز کردم که یکدفعه بغلم کرد و چرخوندم:باورمممم نمیشششه.تمام شد!همه چیز تمام شد!..میخندید که منم باهاش خندیدم.گذاشتم پایین و نگاهم کرد:الان دیگه هیچ زنی ندارم.پس می تونم؟!...اینو که گفت گیج نگاهش کردم ولی شرایطی که اون لحظه داشتیم فقط یه هدف رو میرسوند برای همین سریع ازش جدا شدم:نه!...کوک:پس کی؟!...و ملتمس نگاهم کرد.:گفتم نه!...کوک:آییییش باشه!...ا/ت:چیزی می خوری؟!...کوک:نه!بیا یه لحظه بشین..ا/ت:باشه
روی مبل نشستم که شروع کرد به حرف زدن:اممم....ا/ت...خب میدونی...من این چندوقت خیلی اذیتت کردم.خیلی!هرکس دیگه ای بود ولم میکرد میرفت.ولی تو نرفتی.خیلی ممنونم ازت/و با چشمای قلبی شکل نگاهم کرد/ا/ت:اوه،کوک من فقط درگت کردم.شاید کارت درست نبود ولی از قصد هم نبود درسته؟!...کوک:اوهوم...ا/ت:ولی حالا که فکر می کنم می بینم خیلی زود بخشیدمت!...کوک:یاااااا!!!لطفااا!!....ا/ت:باشه/و هر دوتامون خندیدیم/کوک:خب میدونی می خواستم به یه شام دعوتت کنم.برای جشن گرفتن این رهایی من و یه تشکر کوچولو از تو...ا/ت:اوه،باشه،میام.فقط کی و کجا؟...کوک: خب همین امشب.خودم بهت زنگ میزنم.و اینکه یه چیزی خریدم الان برات میارمش./و رفت بیرون.
منتظرش موندم تا با یه جعبه ی بزرگ اومد تو.تعجب کردم که اون جعبه چی میتونه باشه./کوک:یه بار یادمه وقتی دیدمت لباس سفید پوشیده بودی.خیلی شبیه فرشته ها شده بودی بزای همین اینو که دیدیم یادت افتادم.میشه اینو امشب بپوشی؟/جعبه رو گرفتم و بازش کردم.یه پیراهن سفید که با اینکه ساده بود ولی قشنگ بود./ا/ت:حتما.خیلی ممنونم/ و بغلش کردم که متقابلا بغلم کرد./کوک:خب من میرم که آماده بشم و تو هم آماده بشی باشه؟!....ا/ت:باشه!/و رفت.رفتم سمت اتاقم. بعد از یه دوش مختصر موهای کوتاهم رو سشوار زدم و لباس رو پوشیدم.چون سفید بود پوست گندمیم رو روشن تر نشون میداد و با رنگ مشکی موهام تضاد قشنگی داشت.ساعت سفیدم رو پوشیدم و گوشواره هام رو توی گوشم کردم.یه دستبند هم پوشیدم و کیفم رو برداشتم.بعد از یه چک مختصر داخل آینه کفش هام رو برداشتم و دم در گذاشتم و منتظر کوک موندم
لباس ا/ت👆😁💜
همونطور روی مبل نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد.کوک بود.جواب دادم./کوک:ا/ت من اومدم.بیا بیرون...ا/ت:باشه اومدم/و کفشم رو پوشیدم و از خونه خارج شدم.توی متشین با یه لبخند منتظرم بود.سوار شدم که نگاهم کرد:از اونی که فکر می کردم قشنگ تر شدی!...ا/ت:ممنونم!تو هم خیلی خوشتیپ شدی...کوک:بله دیگه!/و یه چشمک زد و راه افتاد.توی راه تمام تلاشم رو کردم بفهمم کجا میریم ولی چیزی نگفت تا اینکه آخر جلوی یه رستوران پارک کرد.خیلی بزرگ بود و چیزی که عجیب بود این بود که خالی بود و هیچکس دم در نبود. بعد از اینکه کت هامون رو دادیم روی میز وسط سالن نشستیم.واقعا هیچکی نبود:کوک!...کوک:بله؟!..ا/ت:تو اینجا رو رزرو کردی؟!....کوک:آره./با شنیدن این حرف عذاب وجدان گرفتم.اون آدم خرج کنی نبود و این که اینهمه خرج کرده برای من واقعا معذبم می کرد و نمی دوسنتم چجوری عذاب وجدانم رو کم کنم/کوک:بیخیال ا/ت!من دوست داشتم رزورش کردم.تقصیر تو نیست که!بیا از امشب لذت ببریم./و یه قاشق از غذاش رو خورد.به میز روبه روم که پر از غذا بود نگاه کردم.
داشتیم غذا می خوردیم که یه دفعه آهنگ پخش شد.متعجب به کوک که بلند شد و سمت من اومد نگاه کردم:افتخار رقص رو دارم؟!...ا/ت:اما کوک من تا حالا یه بار هم دونفره نرقصیدم.بلد نیستم....کوک:خودم یادت میدم.پاشو/دستشو گرفتم و بلند شدم.باهم به یه سمت دسگه رفتیم و کوک دستش رو دورم حلقه کرد.فاصله ی کممون موجب شده بود معذب باشم و خیلی بهش نگاه نکنم که چونم رو گرفت و بلند کرد:چرا نگاه نمی کنی؟!...ا/ت:امممم.../هرچی گشتم دنبال چیزی بگردم چیزی پیدا نکردم.بگم خجالت می کشم؟!نه نباید بگم!/چیزه...خب نه یکم نزدیکی...یعنی زیادی نزدیکی خب یکم...کوک:معذبی...ا/ت:میشه گفت....کوک:پس بذار یه کاری کنم که دیگه معذب نباشی./یه دفعه نگاهش کردم که بردم سمت تراسی که اونجا داشت و به آسمون نگاه کرد:اینجا پیش ستاره ها هنوز هم معذبی؟!/تازه نکته ی حرفش رو گرفتم و یه لبخند محوی زدم.
به ستاره ها نگاه کردم و بعد به کوک:نه،دیگه معذب نیستم./دستمو گرفت و زیر ستاره ها به رقصمون ادامه دادیم.وقتی تموم شد نگاهم کرد.آروم خم شد و روی یه پاش نشست:ا/ت میدونی زندگی مثل یه پیانوئه!یه آهنگ وقتی قشنگه که از کلاویه های سفید و سیاه استفاده بشه.از تموم نت ها با صداهای کلفت و ظریف!ولی وقتی کسی نباشه که اون نت ها و کلاویه ها رو کنار هم قشنگ بزنه آهنگی ساخته نمیشه.تو نوازنده ی من بودی و من پیانو بودم.تو نواختی و اتفاقات تلخ و شیرین زندگیم رو مثل یه آهنگ درآوردی. من می خوام نوازنده ی زندگیم رو تا ابد داشته باشم.تا وقتی که زنده هستم.با من ازدواج می کنی؟/محو جملات تاثیر گذارش شدم.خیلی قشنگ گفته بود و اون لحظه اینقدر درگیر اون جملات قشنگش بودم که به تکون دادم سرم بسنده کردم و بله ی آرومی گفتم.بلند شد حلقه رو دستم کرد.دستش رو روی گونه گذاشت و آروم سرش رو نزدیک کرد.دیگه مشکلی نداشتم.من به احساساتش نسبت به خودم مطمئن بودم.اون نه سال صبر کرد و منم به خاطر اون یه سال صبر کردم.این که بعد از دوازده سال هنوز هم کنار همیم و هیچ مشکلی نتوسنت جدامون کنه موجب شد به عشق بین دوتامون مطمئن باشم.برای همین منم آروم سرم رو نزدکش بردم و بوسیدم.
سرش رو عقب برد و توی همون فاصله نگاهم کرد:ممنونم...ا/ت:چرا؟!..کوک:این که بالاخره مطمئن شدی دوست دارم و این اجازه رو بهم دادی ممنونم!..ا/ت:خب آقای جئون حرف های قشنگی زدین.حالا نوبت منه.درسته؟!...کوک:مگه تو هم از قبل آماده کردی؟!..ا/ت:نه!ولی به هر حال من یه نویسنده.می تونم چهارتا جمله ی قشنگ بهت بگم که زا ته قلبم میان.مگگه نه؟!..کوک:بله!البته!..ا/ت:خب شروع می کنیم..کوک اون ستاره رو می بینی؟!بهش میگن ستاره ی قطبی.اون ستاره ای که باهاش اگه گم بشی راه رو میتونی خیلی راحت پیدا کنی.از همه درخشان تره و این ویژگی ها اونو خاص میکنن.به نظرم اون ستاره ی ستاره هاست./و برگشتم و نگاهش کردم:تو هم ستاره ی ستلره های منی.ستاره ای که به من راه رو نشون میده و از همه اطرافیانم درخشان تره.من یه ستاره شناسم و بدون ستارم نمی تونم زندگی کنم.از وقتی تو اومدی به این نتیجه رسیدم که من همش اشتباه فکر می کردم و ستاره ی زندگی من تویی.تو ستاره ی قطبی من!ستاره ی ستاره هایم!دوست دارم!/و بغلش کردم.همونطور که توی بغلش بودم گفتم:از یه ستاره شناس که انتظار نداشتی جور دیگه ای ابراز علاقه کنه؟!...کوک:هیچ وقت فکر نمی کردم با علم میشه جملات قشنگی گفت.پس من ستاره ی ستاره هاتم و تو هم نوازنده ی منی!تا ابد!..ا/ت:اوهوم
نهایت تلاشم رو برای احساساتی کردنش کردم.😅💪😬امیدوارم واقعا آخرش عاشقانه تموم شده باشه😬💔🤦🏻♀️😅
خب دیگه یلنم تموم شد.من یه فیک دیگه شروع کردم ولی توی تستچی نیست.توی ویسگونه.آدرسش رو بعدا بهتون میدم💜❤💜❤
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
35 لایک
خیلی قشنگ بود😍
ممنونم۰💜🤍
تموم شد؟!😐
نانی چی شد؟!😐
گیجم😐
ولی آخرش😻♥
خعلی کیوت تموم شد😻♥
ستاره ی ستاره هایم😻♥
عاولییی مث همیشع:)♥
نانی رو ننوشتم کلا بهش نپرداختم🚶🏻♀️😅🤦🏻♀️
ولی می تونیم حدس بزنیم که با دنیل میره😉
و اینکه ممنونم💜🤍💜
واییی خیلی قشنگ بود😍🤩
ممنونم💜💜
وایییییییی چینگده کیوت تموم شد مرسیییی بابت داستان زیبات 💜💜💜💜☄☄☄
من باید تشکر کنم که با وجود این اذیت کردنام به خوندن داستانم ادامه دادین❤❤😍
احم احم منم هستما خواهش 😌
عاولی بودددددد
مرسی 💜🤍💜🤍
قشنگ بود
پارت آخر بود؟
اره👍❤❤
خعلی عالیییی بود
❤🔮
چقد من استرس داشتم که بهم نرسن😂
ممنونم❤❤💜💜
😅😅
دقیقا