دپ 💔💔💔💔💔

ای کاش من کودک بودم و تو عروسک پشت شیشه با چند قطره اشک تو مال من میشدی اما حالا با دریایی از اشک چیزی جز ندیدنت نصیبم نمیشود

کاش درد آنقدر کوچک میشد که پشت میز یک کافه ، می نشست چای می خورد ساعتش را نگاه می کرد و با عجله می گفت “خــــــداحافـــــظ”

مطالب پیشنهادی میخوای این بلا سر ریه‌هات نیاد؟ با این محصول همین حالا سیگار رو ترک‌کن! آرتروز زانو دارید؟ بدون جراحی و دارو در خانه درمان شوید بدون نیاز به تزریق، زانودرد خود را در خانه خوب کنید!! من بدون نیاز به جراحی آرتروزم رو درمان کردم! توام اگر هنوز خوب نشدی از اینجا مشاوره مجانی بگیر عکس پروفایل دپ + متن و جملات دپرس 0 عکس پروفایل دپ + متن و جملات دپرس عکس پروفایل دپ : جدیدترین تصاویر غمگین و دپرس با جملاتی در این رابطه را در این پست مجله اینترنتی حرف تازه مشاهده و دانلود کنید. عکس پروفایل دپ ۱۱ روش کسب درآمد از وردپرس [درآمد حداقل ۱۰ میلیون در ماه] ۱۱ روش کسب درآمد از وردپرس [درآمد حداقل ۱۰ میلیون در ماه] مشاهده yektanet-logo-sign تبلیغ عکس پروفایل دپ دخترونه عکس پروفایل دپ عکس پروفایل دپ پسرونه عکس پروفایل دپ عکس پروفایل دپ جدید عکس پروفایل دپ تنها در خلوت اتاق با هر چیزی می‌شود حرف زد با میز با گل‌های شمعدانی با هرچه که هست اما من دیوانه‌ام میان این همه هست با تو حرف میزنم که نیستی… عکس پروفایل دپ کاش درد آنقدر کوچک میشد که پشت میز یک کافه ، می نشست چای می خورد ساعتش را نگاه می کرد و با عجله می گفت “خــــــداحافـــــظ” عکس پروفایل دپ ای کاش من کودک بودم و تو عروسک پشت شیشه با چند قطره اشک تو مال من میشدی اما حالا با دریایی از اشک چیزی جز ندیدنت نصیبم نمیشود عکس پروفایل دپ همه یهویی ها خوبن : یهویی بغل کردن یهویی بوسیدن یهویی دیدن یهویی سورپرایز کردن یهویی بیرون رفتن یهویی دوست داشتن یهویی عاشق شدن امــــــــــــــا اما امان از یهویی رفتن !!!

سخت است درک کردن کسی که غــم هایـــــش را خودش میــــداند و دلش که همه تنـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند که حســــرت میـــــخورند بــخاطر شاد بودنــــــــش بخاطرخنده هایـــــــــش و هیچکس جز او نمیــــداند چقدر تنهاســــــت که چقدرمیـــــــترسد… از باخــــــتن… از اعتــــماد بی حاصلش… از یـــــخ زدن احساس و قلبــــــــــــش… از زندگی…

باران میراث خانوادگی ما بود کوچک که بودم از سقف خانه ی ما میچکید بزرگ که شدم از ”چشمانم“

قرار بود اسمم برای بچه های تـــو مادر باشد اسمت برای بچه هایم نشد ! بچه های ما ، ما را نمی شناسند ! روزی دخترت از تــــو اسمم را می پرسد روزی که با ترانه ای قدیمی به نقطه ای دور خیره می مانی و من از چشمهایت می چکم…