ادامه عاشق گمشده بلایک دیگه بکامنت دیگه بدنبال دیگه بدعا دیگه 😁😐
صبح فردا که شد ماریل بهترین لباساشو پوشید
خودشو خیلی خوشگل کرد
بهترین ارایشا رو رو خودش انجام داد
بهترین عطر هارو زد
و....
و رفت نونوایی اونجا هانسو دید و بهش گفت
ماریل:ااممم سلام اقای هانس ماریلم
هانس:سلام
ماریل:میدونید یه چی تو دلمه خیلی سخته بگم بهتون اما تنهام نمیذاره یعنی اگه نگم بهتون میمیرم البته اگه جواب شمام اونچیزی که درخواست من نیست چیز کمی از نگفتن حرفم نداره(یعنی اگر جوابتون نه باشه من بازم میمیرم)
هانس:راحت باشید بگید
ماریل:خواستم ازتون بخوام که اممم ههه امم
با من ازدواج کنید!
هانس:😐
ماریل:میدونم تعجب کردید چون من پرنسسم و پولدارم اما شما
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالییی
فقط یک سوال اون قسمت که هانس گفت داغ منظورش چی بود.
نمیدونم چطوری توصیفش کنم😑😂
مثلا یه اتفاقی افتاده یه اتفاق غمگین بعد میان پیش اون فرد غمگین طرف از ناراحتی میگه چیه میخوای خودتو تو داغ دل من شریک کنی تو غم و غصه من
راستش بیشتر از این نمیدونم چطور بگم بزن تو گوگل اصن به من چه😐🤣
عالی بود
مرسی💖