
سلام کیوتا ❤ اول از همه ببخشید انقدر دیر شد ❤ امتحانا خودتون میدونید ❤ دوم هم اینکه از این به بعد فعالیت های من ممکنه به دلیل فیلم دیدن کم بشه 😂❤ سوم هم ببخشید این پارت کوتاهه ❤
خانه تامسون : هرماینی : من بهش اعتماد ندارم اون وقت تو اوردیش تو خونت . امیلی : اگه واقعا برادرم باشه چی ؟ هری : پس این همه مدت کجا بوده ؟ امیلی پشت میز آشپزخانه دست بر روی سرش میگذارد ... گیج شده آیا آن پسر برادرش است ؟ چرا سراغش را نگرفته ؟ چرا مادرش به او چیزی نگفته ؟ این چه معنی می تواند داشته باشد ؟ . دراکو : به هر حال منم با پاتر و گرنجر موافقم نمیشه بش اعتماد کرد باید محافظه کار باشی از این به بعد بیشتر بهت سر میزنم ... امیلی : من میتونم از خودم حفاظت کنم ... هری : بر منکرش لعنت ولی دراکو راس میگه حس خوبی بهش ندارم باید حواست رو جمع کنی
# اسلاید دو /فردا صبح خانه امیلی / امیلی در آشپزخانه در حال صبحانه درست کردن است ناگهان جغدی میرسد ادوارد بر روی مبل نوشابه مینوشد : امیلی : اوه خدای من ... ادوارد : چی شده ؟ امیلی : آلبوس و اسکورپیوس گم شدن این این اوه خدای من ..... 😧😣 ادوارد : پسرای اون دوستات ؟ امیلی : آره ... ادوارد : خب میخوای چی کار کنی ؟؟ امیلی : پاتر بازم خواب دیده باید برم هاگوارتز. .. ادوارد : اوه خدای من منم میخوام بیام هاگوارتز رو ببینم ( زیر لب با خودش : پس بالاخره انجامش دادی .. آفرین 😉 ) امیلی : چی ؟ . ادوارد : هیچی گفتم منم میام راستی تو اونی نبودی میگفتی به پاتر اعتماد نداری ؟ امیلی : به خر شانسیش اعتماد دارم .
اسلاید سوم # هاگوارتز / درمانگاه : امیلی : پس تو آلبوس سوروس پاتر هستی ؟ درستع بچه ؟ ( چهره اش شکاک و مرموز تر از همیشه است .. ) . آلبوس : بله ... امیلی : شبیه باباتی اوه خدای من ... من باید برم دیرم شده پیش به سوی کتابخانه ... هری : چرا کتابخونه ؟؟ ... امیلی اما غیبش زده گویی او انجا نیست ... کتابخانه هاگوارتز : چی رو مخفی کردی ؟ها آلبوس پاتر ؟ صب کن ببینم اوه خدای من ..... 😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨 بازی با زمان .... نه نه این ممکن نیست ... پس به خاطر همینه واسه من اتفاقی نیوفتاده لعنتی حالا چی کار کنم ... ادوارد از بیرون : وای هاگوارتز چه جایی عه حیف اون ماهیگیر نزاشت بیام اینجا ... با دهن کجی : هاگوارتز جای مونگلاس .... چی کار میکنی ؟ امیلی : هیچی ققط یه چیزی رو چک میکردم زود باش بیا بریم خونه ...
خانه تامسون ها # املی در اتاقش تنهاست مدت هاست که به مغزش فشار آورده .... کی کی بهتون کمک کرده کی ترقیبتون کرده ؟ اصن چرا ؟ لعنتی کی میتونه باشه دو تا پسر بچه نمیتونن به این فکر بیوفتن .... مگه اینکه ..... یه نفر ترقیبشون بکنه .... یا یه انگیزه ... منکه پاک گیج شدم . جینی از پشت در : میشه بیام تو .... امیلی دوباره قیافه بی روح خودش را میگیرد ... بیا ! . جینی : هههووفف خیله خب بزار بریم سر اصل مطلب. .. چرا تو اینجوری شدی ؟ امیلی که اسناد را برسی میکند ،،،، چه جوری ؟جینی : بی روح و بی میل به ما امیلی ما دوستاتیم .... امیلی : دوستایی که ترکم کردید ... جینی : چرا این فکرو میکنی ؟ امیلی : ههه واقعا نمیدونی چرا ! من 10 سال تو زمان گم شدم .. جینی : ما فک میکردیم مردی ! امیلی : اگه مرده بودم پس جسدم کجا بود ؟ جینی حرفی برای گفتن ندارد به قول معروف حرف حساب جواب نداره جینی : درسته ما حتی یه مراسم برای تو نگرفتیم اما ... امیلی هر روز شاهد اشکای دراکو بودم میدیدم که چطور توی خودش فریاد میزنه تا کسی صداش رو نشنوه اگه از ازدواجش با آستوزیا ناراحتی باید اینو بدونی ازدواجش یه راه فرار بود از خاطرات تو تا راحت بشه هیچ فک کردی چرا هرماینی تبدیل به یه استاد عصاب خورد کن تو هاگوارتز شد ؟ به خاطر تو بود آره به خاطر تویه لعنتی ! و در را محکم میبندد حالا همه چیز برای امیلی روشن شده !
دو ماه بعد # تغییرات زمان و مکان به شکل عیارانه ایی فرق میکند امیلی از دست مرگ خواران به عمارت مالفوی ها پناه آورده یا بهتر است بگویم کسی او را پناه داده ( بچه ها اونجا عه که دوباره زمان رو دست کاری کردن ) امیلی با صدای خشک صورت شکسته تر از قبل است گویا دوباره زندگی کرده آن هم از 17 سالگی ! : ممنون که راهم دادی ! دریکو : نمیخواستم از دستت بدم ! امیلی : میشه یه چیزی رو بپرسم . دریکو : اوهوم ! امیلی : بعد جنگ هاگوارتز هری منظورم اینه همونی که میدونی مرد بعد اینکه من متواری شدم چچچرا سعی نکردی بیای دنبالم ! دریکو : امیلی من خودمم تو خطر بودم انگار یادت رفته که من بودم که اون جان پیچ لعنتی رو نابود کردم انگار یادت رفته من چوبدستیم رو دادم به اون پاتر لعنتی ... اگه بلاتریکس جلوی لرد سیاه رو نمیگرفت من مرده بودم ! انگار یادت رفته مجبورم کردن با اون پانسی پارکسیون بد جنس ازدواج کنم الان اگه بفهمه اینجایی ! امیلی با چشمان اشکبار : پس یه سوال دیگه :( هنوزم دوستم داری ؟ دراکو جوابی ندارد قلبش شکسته از اعماق وجودش هنوز عشقی بی نظیر به او دارد او مادر فرزندش هست ! دراکو : اگه دوستت نداشتم توی اون کلبه پناهت نمیدادم امیلی تو فقط کسی نیستی که زمانی حاظر بودم جونم رو برات بدم تو تو مادر اسکورپیوس ایی ! امیلی : اگه مادرشم پس چرا نمیزاری ببینمش رابطه پنهانی ما آره که نزاری کسی بفهمه من مادرشم مه اون زنیکه مو قارچی ! دراکو : بالی پله ها ! یه راهرو هست ! دست چپ یه اتاق مخفی ! دو هفته دیگه برادرت میارش ! اونجا مخفی شو !
دو هفته بعد شب # دراکو : اسکورپیوس : سلام پدر ! دریکو : اسکورپیوس صبر کن . پانسی : دراکو با پسرم چه کار داری بزار بره استراحت کنه . دراکو : یه کاری باهاش دارم ...... خصوصی ! پانسی با قیافه درهم خارج میشود . دراکو : اسکورپیوس تو دلت میخواست مادرت رو ببینی درسته ! اسکورپیوس : چی ؟ منظورم اینه معلومه ! دراکو دری مخفیرا باز میکند زنی در اتاق است اسکورپیوس : چی ؟ دراکو : انتظارش رو نداشتی ! اسکورپیوس : منظورم اینه باورم نمیشه . امیلی : اسکورپیوس پسرم . او را به شکلی مبهم در آغوش میگیرد ! امیلی : میشه یکم با پسرم تنها باشم ! دراکو : البته ! در را میبندد . امیلی : آااهههه اسکورپیوس مالفوی تو یه احمقی ! اسکورپیوس : میشه توضیح بدی اینجا چی کار میکنی ؟ امیلی : میشه تو بگی چه قلطی میکنی ! اسکورپیوس : تو داری چی میگی چرا الان شدی مادرم ! امیلی : چون تو این زمان واقعا مادرتم ! چهره اسکورپیوس وا میرود : چچچی ؟ امیلی : وقتی که جناب عالی دوباره زمان رو دستکاری کردی بنده دوباره به عقب برگشتم به جای من هری پاتر کشته شد و من فرار کردم پدرت به من کمک کرد که توی یه کلبه پنهان بشم و تو به دنیا اومدی! اسکورپیوس : اوه خدای من ووولی تو چه جوری به پدرم نگفتی ! امیلی : من 25 سال صبر کردم چون اگه به کسی میگفتم زمان دوباره به هم میریخت و الانم بله من مادرتم ! اسکورپیوس : ولی ما باید یه کاری بکنیم . امیلی : صب کن تازه بهترم میشه برادر لعنتی من بعد جنگ هاگوارتز به دنیا اومده !
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کی میاد؟
زود میزارم
آجی حسنا دست آورد جدیدت مبارک🔥🔥🔥
مرسی آجی ساحل ❤❤❤❤
آجی دستاورد جدیدت مبارک💖❤✨💖❤✨ ^_^
ماله خودتم مبارک آجی
به زودی منم بچه معروف میشم 😂😂😂
اجی نشان کاراگاه و پنجه طلا مبارک
مرسی آجی ❤❤❤ تو هم چن روز دیگه پچه معروف رو میگیری ❤
آجی دستاورد جدید مبارکککک🤩❤
مرسی آجی ماله خودتم مبارک ❤❤❤❤
مرسی😁💜
وای خیلی قشنگ بود آجیییی💜
از اون داستاناس که نمیتونم حدس بزنم میخواد چی بشه😄❤
منتظر بعدی ام *-*
مرسی آجی جونم
پارت بعدی تو راهه سه روزه گذاشتمش
عزیزی که گفتی چرا یه نفر باید تالکنیست باشه اولا به خودمون مربوطه و دوما هرجا که علامت چشم باشه دلیل نمیشه شیطان پرستی باشه سوما اگه تو دوست نداری نباید به بقیه ی تالکنیست ها توهین کنی
مرسی آجی کارا جونم به خدا مغزم آتیش گرفت
وایییی ، یکوچولو گیج شدم🙄😐
به هر حال نمی تونم هیچی را پیش بینی کنم،زودتر پارت بعدی را بزار 😂
دیگه دیگه 😂😊 قسمت بعدی چیزایی رو میفهمی
با اینکه تالکینیست نیستم ولی وظیفه ی خودم دونستم جوابتو بدم اول اینکه این کتابی که تو این جوری ازش حرف می زنی یکی از پر فروش ترین کتابهای جهان بوده و این که زندگی خیلی ها را عوض کرده کاری تو هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نمی تونی بکنی حتی اگه کل عمرت وقت بزاری نمی تونی بکنی دومین اینکه حتی اگه ازش خوشت نمیادحق هیت دادن نداری بخاطر اینکه ارباب حلقه ها یکی از پرطرفدارترین کتابای جهانه پس حتما سلیقه ی تو خرابه
اول اینکه یکم مودب باش فقط من اینجا تالکینیست نیستم بقیه میان همه هم مثل من مودبانه جواب نمیدن
اول چن سالته انقدر بی ادبانه حرف میزنی
دوم مطمئنم اصلا در مورد تالکین تحقیق نداری
دوست عزیز تالکین یه مسیحی معتقد بوده این حرفای شیطان پرستی قدیمی شده تالکین از نماد شیطان واسه شیطان استفاده کرده یکم کامنتت رو بخون خودت حرف خودت رو تکذیب کردی !
دوم سیلماریلیون رو خوندی ! مطمئنم که نه برو بخون بعد بیا این حرفا رو بزن این کامنتم میمونه واسه دو روز بعدش خودم میام هر سه تا کامنتت رو گزارش میکنم
بعد ..
اینو یادم رفت بگم سه تا کتاب نیستن کتاب های تالکین اونقدر زیادن تو ذهن تو جا نمیگیره
هی آجی یکی اومد بد جور به تالکین هیت داد تو تست آخر آجی لیلی هم هیت داده همه کوبیدنش کامنتش رو پاک کرد
وای اره دیدم اجی . توی تست اخر منم بود.
مغزم پوکید واقعا🤯😤
خیلی ناراحت و عصبانی شدم😤😠
راستی آجی دستاورد جدید مبارک ❤ 💖
مرسی اجی دستاورد های تو هم مبارک😙💕
این پارتم خوب بود خیلی خوب بود فقط خیلی گیج کننده بود همون جوری خودت گفتی علاقه کاملاً دیدنیه چی به چیه کی به کیه اصن مازا فازا؟راجب دو اسلاید آخرم باید بگم از یه طرف خوشحالم که
اسکورپیوس پسر امیلیه از یه طرف ناراحتم که پانسی زن دراکوئه آخه عزیز من آدم قحطی بود یا چی؟ به هر حال منتظر پارت بعدی هستم
قسمت بعدی همه چیزو میفهمید ❤❤
عالی بود آجی❤❤❤❤ اصلا نمی دونم چی بگم داستانت غیر قابل پیشبینیه!😐😂
راستی پروف جدید مبارک❤ :)
مرسی آجی ❤
حالا سورپرایز ها دارم 😂😎😆