سلاممم اینم پارت 12 دوستان تورو خدا مشخص کنین آخرش چطور بشه? منتظر نظراتتون هستم?
امیلی رفت گوشیشو جواب بده اما همون موقع امیلی با قیافه ای که تعجب ازش میبارید تلفنو جواب داد و گفت: س....سسلام ماری* منم تعحب کردم چون اون خواهر امیلی بود? امیلی گفت: اتفاقی افتاده...آخه...آخه تو...تو ....* ماری حرفشو قطع کرد و بعد از اینکه تلفنو قطع کرد از شدت تعجب نیاز به آب قند داشت?♀️ رفتم یه لیوان آب قند آوردم دادم دستش و گفتم:چی شده؟* گفت: ما...ماتیلدا...خون آشاما....خون آشاما وجود دارن?* من سرخ شدم نمیدونستم این انقدر حساسه??
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (13)