
سلام اومدم برای پارت اخر
از زبان مرینت 👈 رفتم تو بردار بانکس وقتی رفتم (بانکس 🐰) 🐰 مرینت اینده ما در خطره 🍓 چی شده 🐰 معجزه گر ها دزدیده شدن 🍓 وای نه چرا 🐰 دلایل بدی داره که نباید بهت بگم میدونی ادرین چطوری هویت تو رو فهمید 🍓 اره تو زمان بیمارستان تیکی رو دید 🐰 خوب باید بریم و گشواره هاتو از گوشت در بیاریم که تیکی رو نبینه 🍓 چی یعنی گذشته رو تغییر بدیم 🐰 اره باید این کار بکنیم انگاری یکی از راز بزرگ معجزه گرا پی برده اونم از راه شما
از زبان مرینت 👈 رفتم تو بردار بانکس وقتی رفتم (بانکس 🐰) 🐰 مرینت اینده ما در خطره 🍓 چی شده 🐰 معجزه گر ها دزدیده شدن 🍓 وای نه چرا 🐰 دلایل بدی داره که نباید بهت بگم میدونی ادرین چطوری هویت تو رو فهمید 🍓 اره تو زمان بیمارستان تیکی رو دید 🐰 خوب باید بریم و گشواره هاتو از گوشت در بیاریم که تیکی رو نبینه 🍓 چی یعنی گذشته رو تغییر بدیم 🐰 اره باید این کار بکنیم انگاری یکی از راز بزرگ معجزه گرا پی برده اونم از راه شما
از زبان مرینت 👈 🍓 خوب باید چیکار کنیم 🐰 باید خودت بری به گذشته و این کار کنی 🍓 خوب چرا اینقدر عجله داری 🐰 اون دنبالمه اسمش ماه کابوسه اون دنباله توعه 🍓 باشه 😕 ( یه جا رو بهم نشون داد من بددم رو تخت بازش کرد منم واردش شدم یهو همه چیز تاریک شد یکی اروم تو گوشم گفت تو قدر منو ندونستی 😢 وقتی چشامو باز کردم دیدم پاریس نابود شده (مثل قسمت کت بلنس ) کت بلنس جلوم بود (کت بلنس 🐼) 🐼 تو منو دوست نداشتی من. ول کردی 🍓 نه نه ادرین لطفا 🐼 کت کلیز 🍓 نههههههههه یه صدای ارومی تو ذهنم داشت صدام میکرد 🐰 مرینت مرینت 🍓 بانکس کمک یهو همه چیز برگرد به حالت معمولیش 🍓 بانکس چه خبر شده 🐰 بهت گفتم اسمش ماه کابوسه اون کابوس میاره یهو خودم رو تخت بیمارستان دیدم 🍓 چطور منو ندیده و صدامو نشنیده 🐰 زمان متوقف کردم
(ماه کابوس : 🌘) 🌘 به به مرینت دوپن چنگ 🍓 تو کی هستی چرا معجزه گرا دزدیدی 😠🌘 او او تند نرو تو منو میشناسی 🍓 با نزدیک تر ( وقتی اومد نزدیک بود خشگم بزنه اون الیا بود 🌘 بد اینکه رفتی افسرده شدم خانوادم منو ول کردم حتی نینو اون با لی لی ازدواج گرد اون وقت من ولگرد خیابانا بودم فهمید تو با ادرین ازدواج نکردی با یه مرد پولدار د جنایت کار ازدواج کردی ازت متنفر شدم درباره معبد که در نزدیک پاریس هستن تحقیق کردم و فهمید اونجا منبعه جاوده 🍓 الیا من مجبور شدم میدونستی من چقذر ادرین دوست دارم ولی ولش کردم چون فلیکس تحدید کرد ادرین میکشه 😭 🌘 مرینت گشواره هات. در بیار وقتشع دوباره همیچز معمولس بشه
از زبان مرینت 👈 گشواره هامو برداشتم و گذاشتم تو کیفم 🐰 مرینت زود باشه 1 دقیقه دیگه فرصت داریم 🌘مرینت بیا دیگه 🍓وایسید (یهو قطره بارون بیرون دیدم که وایساده یه چند ثانیه بهش خیره شدم که یهو حرکت کزد رفتم تو کمد دیواری قایم شدم در باز شد ادرین دیدم دوباره اون چهره زیباش دیدم مرینت گذشته داشت نگا میکرد یهو دستشو گرفت یه حس تو وجودم بود وقتی پاهامو نگا کردم داشتم پاهام داشت سفید میشد من دیگه تو دنیا وجود ندارم باید برم ☺
این داستانم تموم شد چالش : دوست دارید بازم داستان بنویسم اصلا استعداد نویسندگی دارم ؟!
وای خدا جون پارت اضافه اومد خو چیکار کنم
نام داستان = مقصر چند پارت = 12 نویسنده = نازنین فاطمه مقصودیان تاریخ پایان = 1400/3/22
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عاشق داستان با پایان تلخم استعداد زیادی داری ادامه بده
😊😊😞
یعنی مرینت مرد؟ 😢😢😢
تو دیگ چه نویسنده ای هستی؟ 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
الان مرینت مرد؟
میشه یکم بیشتر درمورد آخرش توضیح بدی
مرینت ایندش تغییر کرد یعنی الا چنین مرینت وجود نداشته مرینت از زمان حذف شده
عالی بودممنون استعداد زیادی داری ادامه بده
خیییلییی عععاااللیی بود
آره و آره و داستانو تموم نکن لطفا
بعدی کی میرسه
اگه تونسی ب تستای منم سر بزن
ببخشید ایده دیگه برای ادامش به ذهنم نمیرسه ولی داستان جدیدمو دنبال کن
ترو خدا ادامه بده 😢😭😭
خیلی خوب تموم شد🥰
یه داستان دیگه هم بنویس لطفا🙏🏻
وخوشحال میشم به داستان های منم سر بزنی🥺
قشنگ تمومش نکردی😔😔😔😔
عالی بود یه داستان دبگه بنویس
ممنون
چی یعنی الان مرینت مرد من چرا هیچ چی نفهمیدممممممم
نه نمرد بخاطر اینکه اونا هویت همدیگر نفهمیدن عاشق همدیگر نیستن پس ایندشون اون جوری نیست و باید نابود بشن تا اینده شکل بگیره میدونم نفهمیدی ولی توضیحاتمو دادم