8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🧸♡사파♡🧸 انتشار: 3 سال پیش 150 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
انیانگ هسیو🙂 اومدم با ادامه رمان🥰😇 لایک و کامنت فراموش نشه💜 감사합니다😊
خب اول پارت اول رو اگه نخوندی بخون😊
و بعد لایک کن😊
و بعد از تموم کردن کامنت بزا😊
و شروع میشود:
رسیدم و منتظر تماس کوکی بودم،قرار بود زنگ بزنه.
زنگ زد.ا/ت:سلام😊خوبی؟ کوک:سلام مرسی من خوبم تو چطوری؟ ا/ت:خوبم ممنون،کجایین شما من رسیدم؟ کوک:من با هیونگا نیستم اومدم یه جای دیگه یکم بعد میرس...
صدای ترمز ماشین اومدو گوشی قط شد😥
زنگ زدم.وای نه جواب نمیده😰
دو بارع زنگ زدم
واااای خدای من ینی چه اتفاقی افتاده،
نزدیک ده بار زنگ زدم بالاخره جواب داد.ا/ت:الو کوک؟ ناشناس:الو بله بفرمایین؟
ا/ت:آقا ببخشید کوکی اونجاس؟ ناشناس:کوکی کیه؟ ا/ت:آقای محترم این گوشی که الان دسته شماس ماله آقای جونگ کوکه😤 لطفا گوشی رو بدین بهش.
ناشناس:شما از بستگانش هستین؟ ا/ت:به شما چه اخه؟ گوشی رو بده بهش😡(باز این ا/ت منفجر شد)ناشناس:ببخشید عصبانیتون کردم.ایییم چیزه هول نکنین خب ایشون... ایشون تصادف کردن زنگ زدیم آمبولانس میاد الان😑
ا/ت:چی؟😟 ناشناس:من آدرس اون بیمارستان رو با شماره خودم میفرستم براتون.
ا/ت:باشه ممنونم.
و قط کرد.ا/ت:وای خدا مردم از استرس😔
خب آدرسو فرستاد.خب اینجارو میشناسم بیمارستان••••هس.
یه تاکسی گرفتم و رفتم.رسیدم و داشتم از اطلاعات میپرسیدم کجاس که دیدم دارن میبرنش.
دویدم و رفتم سمتش😰🙁خدای من صورتش خونی شده بود.
گریم گرفت.باور نمیکردم که این جونگ کوکه😭
بردنش اتاق عمل😑
اون مرد که آدرس بیمارستان رو داده بود اومد سمتم و ازم پرسید:شما چه نسبتی باهاش دارین؟ ا/ت:من دوستشم.
ناشناس:بفرمایین این گوشیشون هست
با اجازتون من دیگه میرم.
و بعد گوشی رو گرفت سمتم و خداحافظی کرد و رفت.
گوشی رو ازش گرفتم.
باید یه جوری به اعضا خبر میدادم.(ینی واقعا اعضا نگرانش نشده بودن؟😐)اون روز که کوکی رمز گوشیشو پیش من باز کرد من حفظش کردم.داشتم بازش میکردم که یکی زنگ زد.ا/ت:بله؟
جیمین:سلام ببخشید مثله اینکه اشتباه گرفتم😐😕
ا/ت:الووو جیمین خودتی؟ جیمین:بله خودمم ا/ت: جیمین کوک تصادف کرده😔
جیمین:چیییییییی؟ الان کجاس؟اصلاتو کی هستی؟گوشی جونگ کوک دست تو چیکار میکنه؟هاااان؟
ا/ت:من الان ادرس بیمارستانو برات میفرستم.لطفا سریع بیا😔
و قط کردم.
دکتراومدبیرون.ا/ت:آقای دکتر؟ من همراه اقای جئون هستم.حالشون چطوره؟
دکتر:خدارو شکر آسیب زیادی ندیدن.
ا/ت:خیلی ممنونم💜
خدایا شکرت🙃
صدای اعضا رو شنیدم که داشتن از اطلاعات سراغ کوک رو میگرفتن.
رفتم سمتشون. ا/ت:سلام.لطفا از این طرف بیاین.
باهم رفتین و جلوی اتاق عمل منتظر موندیم کوکی رو ببرن بخش.
در این هنگام....
جیمین:شما.. ایییم،شما کی هستین؟
گوشی کوک دست شما چیکار میکرد؟
شما همراه کوک بودین این اتفاق افتاد؟
به نظرتون طرف عمدا زده به کوکی؟
شما صحنه تصادف رو دیدین دیگه درسته؟
چیزه مشکوکی نبود؟
شوگا:جیمین عزیزم یه نفسی بکش بعد ادامه بده😄
نامجون:الان وقت این حرفا نیس. خانومِ...؟
ببخشید من اسمتونو نمیدونم🤦🏼♂️
ا/ت:من ا/ت هستم.
نامجون:خانوم ا/ت شما دکتر جونگ کوک رو دیدین؟
ا/ت:بله باهاش صحبت کردم گفت خداروشکر آسیب جدی عی ندیده😊
تهیونگ:خب خداروشکر🙂
سوکجین:وااای بچه ها کنسرت😱
نامجون:کنسلش میکنیم😒
تو همه این مدت جیمین داشت یه جور خاصی نگام میکرد.
معنی نگاهشو درک نمیکنم.
حالا هرچی مهم الان حاله جونگ کوکه...
خب فعلا تموم شد.
لطفا بهم بگین ادامه بدم یا نه؟
لایک و کامنت فراموش نشه🥰
خب برو بعدی
عع برو دیگه
برو 🤭
اگه مثل ا/ت بایستو ببینی تو یه شب تاریک و با عصبانیت و.... ازش چی میخای؟🤔
و اینکع بایستون کیه؟
مرسی که انجام دادین.
질가
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
داستانت محشرهههههههههههههههه♥️💫
حتما ادامه بده تو رو خداااااااااااااا🥺🥺🥺🥺♥️♥️♥️♥️♥️♥️
یا ادامه میدی یا ترورت میکنم😈💜
نههه🥺🥺🥺🥺
ادامه میدم😁
عالییییی بوددد
ج.چ:درحواست عسک انداختن ما مث ا/ت خوششانس نیستیم که شمارشونپ بهمون بدن🙁😹😹😹😹😹
آره😐😂
یک انتخاب سخت³رو گذاشتم😊😇
تو برسیه😚
نامرد جوابم رو ندی
اوک اکشالی نداره😊
هوراااا😻😻😻
ممنون😊😊😊البته اگه وقت کنم🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
جا نشد بعدی😅😅😅
انقدر بد و زور گو باشن( نمد چرا شبیه فیلم هام والت دیزنی شد) دیگه خسته شدم که دیدم سه تا مرد با ماسک سیاه و عینک دودی با قهقه بلند دارن به این سمت میان اول ازشون ترسیدم ولی حتی اگه دزد هم من رو ببینه دلش به حالم میسوزه و باهام دوست میشه
در کمال تعجب با همون خنده از کنارم رد شدن
اون شب تا صبح................ این داستان ادامه دارد
من از حرف یکی از فن داستانت و این حرفت الحام گرفتم برای تک پارتی فقط اجازتون رو میخوام
جواب چالش
سریع از جام پا شدم با بیخیالی از خونه زدم بیرون اون قدر عصبانی بودم که نمیدونستم باید چیکار کنم فقط دلم میخواستم تنها باشم اما چجوری من تو این شهر شلوغ که همه غریبن تنها باشم . دارم فکر میکنم میبینم همین غریبه ها خیلی بهترن از عصبانیت نمیدونستم چیکار کنم ( فین به بالا فین به بالا ) ( همون موقعی که گریه کردیم دماغ را به بالا میکشیم 🤣🤣🤣) کم کم یاد مامان افتادم دوساله که وضعیت خونه ما اینجوریه یعنی دقیقا بعد از م.ر.گ مامان اصلا جور در نمیاد بابا یا داداش اینا چرا باید
ادااامههههه بدهههه بببخشید اذیت کزدم
ادامه میدم😇
اذیت؟
اهوم نگفتم کدوم عضو دوست داره
خب اگه در نظر بگیریم منطقی نیست
من از کی تا حالا با منطق حرف میزنم؟
هیچی بابا بیخی فقط ادامه بدین
اها فهمیدم😂😂😂😂
ولی خدایش خیلی باحال بود😊😁
جان بایست ادامه بده😁
بایسم تهیونگه و اگه ببینمش دلم می خواد بزاره فقط نگاهش کنم و گریه کنم😭😭😭😭😭
باش منتظر ادامه باشید😊😁
صد درصد ادامه بده ، توروخدا
ادامه میدم😇🥰