
امیدوارم لذت ببرید?
سلام اسم من مرینت?من از اون موقعی که استاد فو حافظشو از دست داد من شدم نگهبان معجزه ا سا. من و گربه ی سیاه با هم دوستیم چون ادرین عاشق یک نفر دیگه بود (درسته کت نوار همون ادرینه و ادرین لیدی باگو دوست داره ) اونا هر روز با هم قرار میزارن و همدیگر رو سوپرایز میکنن☺️یک روز صبح از زبان مرینت: صبح تیکی بیدارم کرد مثل همیشه دیر رسیدم مدرسه دیدم که الیا و نینو از اون طرف خیابون دارن میان طرف مدرسه. رفتم طرفشون و سلام و احوال پرسی کردیم که ادرین اومد و با نینو رفت سر کلاس من هم با الیا?
توط راه کلاس با الیا حرف زدیم تا اینکه رسیدیم به در کلاس وارد شدیم و دیدیم کلویی و سابرینا دارن دعوا میکنن.رفتیم و نشستیم سر جامون تا خانم مندلیف بیاد درس بده.از زبان کلویی:امروز سارینا عوض شده و دیگه به حرفام گوش نمیکنه. تنهایی رفتم سر کلاس و دیدم که سابرینا داره اشغال خوراکی هاشو میزاره جای من?منم رفتم با داد گفتم سابرینا داری چیکار میکنی نیمکت منو کثیف کردی زود باش تمیزش کن. اما سابرینا گفت من برده ی تو نیستم و خودت دست داری و میتونی پاکشون کنی?
دیدم که خانم مندلیف اومده و میگه چیشده کلویی چرا داد میزنی.کلویی توضیح داد که چیشده و خانم مندلیف در جواب گفت کلویی سابرینا وسایلتون رو جمع کنید برید دفتر مدیر.کلویی با عصبانیت رفت به سمت در و به سابرینا گفت از این کار ظالمانت پشیمون میشی?رفتیم دم در دفتر مدیر.از زبون هاک ماث:دوباره خشم و نفرت بچه مدرسه ای ها چه طعمه ی خوبی برای اکومای من. و هاک ماث یه اکوما ازاد کرد و جمله ی همیشگیش رو گفت.از زبان سابرینا ما تا در دفتر مدیر رو باز کردیم کلویی شرور شد و شد نفرت انگیز(کار نفرت انگیز این بود که مردم رو تنبیه کنه)
از زبان مرینت:
زنگ تفریح شد و من و الیا رفتیم به سمت حیاط که دیدم کلویی( نفرت انگیز) به الیا یه بهونه ای سر هم کردم و رفتم توی دستشویی و تغییر شکل دادم رفتم و با کلویی داشتم میجنگیدم که پیشی اومد و باهم بعد از کلی جنگیدن پیروز شدیم و زدیم قدش?? و داشتم میرفتم که گربه ی گل گذاشت تو موهام و من تشکر کردم و رفتیم پشت دیوار تغییر شکل دادم و رفتم خونه مشق هامو نوشتم و به تیکی گفتم تیکی به نظرت گربه سیاه انتخاب خوبیه
تیکی گفت: به نظرم که انتخاب خوبیه. من گفتم:ولی نمیتونم ادرین رو فراموش کنم( هنوز دوسش داره و هنوز عکساش به دیوار اتاقشه) تیکی:مرینت به خودت سخت نگیر زندگی چیزی رو که ما میخوایم بهمون نمیده.به حرف تیکی گوش کردم و تمام عکس های ادرین رو گذاشتم تو جعبه و گذاشتم گوشه ی اتاقم و سعی کردم کاری کنم که اونو فراموش کنم? داشتم به این فکر میکردم که نمیدونم کی خوابم برد?بیدار شدم و دیدم ساعت ۷ صبحه و من سریع وسایلمو جمع کردم و رفتم به سمت مدرسه.شنیدم یکی داره صدام میکنه و دیدم اون ادرینه که میگه وایسا باهم بریم من اول خوشحال شدم ولی دوباره یادم افتاد که اون کس دیگه ای رو دوست داره. وایسادم و ادرین گفت سلام منم گفتم سلام( دیگه لکنت نداشتم چون داشتم فراموشش میکردم) ادرین گفت: ازت کمک میخوام منم گفتم:چه کمکی و اون گفت: میدونم که تو یه طراح خیلی خوبی هستی و من میخوام که یکجایی رو برام تزئین کنی میتونی امشب بیای؟ منم گفتم:اومم باشه? و با هم رفتیم سر کلاس
کلاس تموم شد و من رفتم خونه ادرین برام ادرس رو پیامک کرد. من نشستم تکلیف هامو نوشتم تا اینکه شب شد یه چرتی زدم و اماده شدم و به سمت ادرستی که ادرین برام فرستاد.رفتم و در زدم ادرین در رو باز کرد و سلام و احوال پرسی ساده کردیم و گفتم که میخوای کجا تزئینات رو انجام بدم؟ ادرین گفت:این طرف رفتیم و من کاراشو انجام دادم و تزئینات دگرو انجام دادم تا نصف شب تموم شد و یه پذیرایی ازم کرد و گفت ممنونم خیلی قشنگ شد.منم گفتم خواهش میکنم کاری نکردم?
از زبان ادرین:مرینت وسایلاشو جمع کرد و میخاست بره من بادیگاردم رو گفتم و مرینت رو برد خونشون منم به کت تبدیل شدم و به لیدی باگ پیام دادم فردا بعد از ظهر بیاد رو برج ایفل کارش دارم
از زبان مرینت رسیدم خونه و رفتم توی اتاقم حوصلم سر رفته بود به لیدی باگ تبدیل شدم ودیدم گربه اسمس داده که فردا بعد از ظهر بیا برج ایفل منم گفتم باشه و یه چرخی تو پاریس زدم دیگه خسته شده بودم رفتم خونه و خوابیدم.صبح پاشدم اماده شدم دوباده دیر کردم?بعد مدرسه رفتم به قرارمون دیدم گربه هم اومده سلام کردیم و گربه گفت که چشمات روببند و من رو سفت بچسب منم همین کار رو کردم و گربه گفت چشمات رو باز کن من باز کردم و دیدم اونجا همون جاییه که خودم تزئینش کردم اینجا خونه ی ادرینه پس چرا گربه سیاه منو اورده اینجا?ولی به روی خودم نیاوردم و تظاهر کردم که خیلی قشگ شده و سوپرایز شدم. من یکم به گربه مشکوک شدم?
امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه خوشتون اومده بگین که بازم ادامه بدم اگرم نه که ادامه نمیدم خوشحالم تا اینجا همراهیم کردین. اگر غلط املایی داشتم ببخشید?????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه بده ارهههههههههههههه
سلام رومی چطوری?
داستانتو دامه بدههههههههه??
ادامه ندی تو واتصاپ بلاکت میکنم??
ممنون دوستای گلم حتما ادامه میدم ببخشید یکم دیر میشه
ب عنوان اولین تستت خوب بود.
خیلی کلکی هااااا داری کشف هویت میکنی????
آفرین من که کیف کردم ادامه بده آغا اصلا نگاه کنید همه تون ادامه بدید ???????? فهمیدید من داستانهای همه رو می خونم و لینکش رو برای دوستام میفرستم!!!!!?????❤❤❤❤????