سلام دوستان این پارت هشتم امیدوارم خوشتون بیاد ???
از زبان مرینت اینقدر عصبانی بودم که همش داشتم توی بیمارستان داد میزدم ادوارد هنوز جوابم رو نداده بود بخاطر همین داد زدم ادوارد ارباب شرارت کیه بعد ادوارد گفت هیسس مرینت آروم ارباب شرارت همون از زبان مرینت ادوارد گفت ارباب شرارت همون و بعد سکوت کرد و جواب رو نداد بعد خیلی عصبانی شدم و فریاد زدم کیههه بیچاره ادوارد نمی خواستم سرش داد بکشم ولی حالم دست خودم نبود که یهو با صدای ادوارد به خودم اومدم که میگفت ارباب شرارت اه اه همون اه اه گابریل آگراست پدر آدرین از زبان ادوارد تا اینو به مرینت گفتم یه لحظه سکوت کرد از زبان مرینت وقتی ادوارد گفت ارباب شرارت گابریل آگراست پدر آدرین شوکه شدم ?? و یه چند لحظه سکوت کردم از زبان ادوارد دیدم مرینت یهو در حالی که خیلی شکه شده بود با سرعت از بیمارستان خارج شد و به سمت یه کوچه رفت منم رفتم دنبالش و دیدم که تبدیل شده منم بهش گفتم مرینت تو عصبانیت تصمیم نگیر اما اون بی توجه به حرفم یویوش رو انداخت و رفت منم سریع تبدیل شدم و رفتم دنبالش وقتی رسیدیم به خونه گابریل مرینت یکی از شیشه های اتاق کار گابریل رو شکوند و رفت داخل گابریل تا ما رو دید خیلی تعجب کرد بعد مرینت داد زدنهاش رو شروع کرد که تو چه طور تونستی با پسرت این کارو بکنی گابریل هم سرش رو انداخته بود پایین و داشت آروم گریه میکرد یه غم خیلی شدیدی توی چشم هاش دیدم بعد گفتم ...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
داستانت خیلی خوبه
همینجوری عالی و فوقالعاده ادامه بده
بعد گابریل با اون سنش خجالت نمیکشه، پادشه رفته ماه عسل
انگار مثلا جوون ۲۰ سالس
سلام دوستان ?
من تازه وارد هستم بهتون پیشنهاد میکنم داستان من رو بخونید
(دیو و دلبر) زندگی پر از ماجرا
مطمئن باشید پشیمون نمیشید ?
با تشکر ?
عالی هسته هر چه زود تر بعدی رو بزار
چشم حتما ممنونم که خوندید ?