
خوب اینم پارت چهار

کوک:سریع به سمت بیمارستان حرکت کردم وقتی رسیدم دیدم همه دکترا رفتن تو ای سی یو من با نگرانی پشت در (دکتر~ کوک+) ~اقای جونگ کوک حالشون خوبه فقط یه مشکل داره +چی ~ایشون معلوم نیست کی بهوش بیان ممکنه ۵دقیقه دیگه یا ۵سال دیگه معلوم نیست +چیییی خیلی خوب ممنون کوک:رفتم تو اتاق ا\ت دیدم داره تکان میخوره با عجله دکترو صدا زدم امد بعد گفت:خانم ا\ت حالشون کامل خوب شده +از خوشحالی جیغ زدم پریم بغل دکتر ممنون دکتر میتونید برید...... بعد ا\ت رو برم سر خاک مادرش شمع روشن کرد دعا کرد رفتیم خونش... (BTS¥)¥ وای ا\ت خونت عالیه *ممنون 😊 +هی اتاقت کجاست*بالا +خوب بیا بغلم *نه کوک میخوام اینجا بشینم +باشه خوب بزار ببرمت رو مبل *باشه😊(عکس)

کوک:رفتم تو اشپزخانه داشتم کار میکردم که یهوووو.......................................................................................................(چیه یه بار میخوام کم بنویسم نزار😂😹)

یهووو صدای جیغ ا\ت رو شنیدم با بدو امدم دیدم یه نفر چاقو گذاشته رو گلوی جیهوپ. ا\ت همش میگفت سو جین ولش کن با خودم کار داشته باش (سوجین❤کوک+ ا\ت*)❤ساکت ا\ت پس بگو چرا با من به هم زدی بخاطره بی تی اس (نویسنده:خفه شو حرف دهنتو بفهم ❤اگه نفهمم؟! نویسنده:حذفت میکنم😬 ❤باشه بابا)+ا\ت این چی میگه *خوب من قبلا دوست دختر سوجین بودم ولی باهاش بهم زدم الان نمیدونم چرا امده اینجا کوک:ا\ت توضیح داد که یهو سوجین بیهوش شد با تعجب نگاه کردم دیدم😮شوگا با نقاشی که ا\ت ازم گشیده بود زده به سوجین و نقاشیو خراب کرده (شوگا=)=عوضی هوپیه منو اذیت میکنی 😬 +آاییی مرسی هیونگ حالا بیا اینو ببندیم =باشه .........(بزن بعدی)

❤وقتی به هوش امدم بسته بودنم به صندلی منم داد زدم جیمین و بقیه امدن پیشم(نکته جیمین پسر عموی سوجین هست😂خودمم نمیدونم چیکار میکنم😂) جیمین:هی داداش جین خوبی ❤داداشو کوفت بیا بازم کن میخوام برم با ا\ت حرف بزنم +به همین خیال باش نمیتونی بری ولی اون الان میاد پیشت ❤باشه مرسی راستی کوک یه خواهش دارم +چی ❤لطفا از ا\ت خوب مراقبت کن وقتی با من بود تمام تلاشمو کردم که اسیب نبینه +چشم داداش😸 ❤مرسی داداش کوچولو😸(اقا الان میگید اینا تا یه دقیقه پیش دعوا داشتن الان شدن داداش خوب گوش کنید چون سوجین اون حرفو به کوک از که تا وقتی باهاش بوده از مراقبت کرده دشن داداش😸😂) *چه خبره برید بیرون میخوام باهاش حرف بزنم +چشم (یادم نیست واسه btsچه علامتی گذاشتم از الان علامتbts ¶)¶چشم بانو تو فقط بگو ❤هی ا\ت بازم کن*باشه بازش کردمو شروع کردم به حرف زدن .......خلاصه تمام شد یهوووو سوجین گفت بزار واسه اخرین بار بوست کنم و (خودتون خوب میدونید باید خودتون تصور کنید😂💋)کوک:داشتن حرف میزدن که یهو سوجین ا\ت رو بوسید تا خاستم برم تو تهیونگ گرفتم و گفت:کوک اروم نشنیدی سوجین گفت واسه اخرین بار بوسمت یعنی میره دیگه بر نمیگرده کوک:با اون حرف تهیونگ اروم شدم . *سوجین ازم جدا شد و ازم معذرت خواهی کردو رفت پیش بقیه همین کارو کرد و رفت بعد اون رفتیم غذا خوردیم و من رو مبل بغل کوک خوابم برد کوک بردم تو اتاق تا خواست بره دستشو گرفتم کوک:ا\ت رو بردم تو اتاق که یهوووو دستمو گرفت و گفت :میخوام جوابتو بدم +جواب چی *همون چیزی که بعد کنسرت پرسیدی +واقعا باشه پس بگو

*جوابم بله هست +از خوشحالی پریدم هوا و ا\ت رو بغل کردمو ...(خودتون تصور کنید اجی ها منحرف شن ولی نه تو اون حد😂)..خلاصه صبح پاشدم دیدم(اها راستی تو پارت های قبل من گفتم تو با هانی دوستت زندگی میکنی ولی یه خونه ی مجردی هم خریدی😊) کوک نیست رفتم پایین دیدم دارن صبحانه میخورن منم رفتم دست و صورتمو شستم رفتم پیش بقیه صبحانه خوردیم و اونا رفت تمرین اهنگ جدید film out و منم رفتم سر کار ....

رفتم سرکار بهم گفتن یه مهمون دارم منم رفتم دیدم مادر کوک هست(مادر√ ا\ت*)*سلام کردمو رفتم پیشش بهم گفت√عزیزم تو باید سریع با کوک ازدواج کنید *چرا √(چون چه چسبیده به راه😂 شاعر شدم😂)اخه پدر کوک مریزه و ممکنه بمیره دوست داره قبل مرگش ببینه کوک ازدواج کرده(ایا سوجین اونجا نخود هست؟! √بله😂) *خیلی خوب من با کوک حرف میزنم ممنونم که تا اینجا امدید √خواهش عزیزم خوب من برم بهم خبر بده اینم شماره..............*چشم ممنون خدانگهدار √خداحافظ✋ (پایان این پارت😊😊😊 لایک بره بالا پارت بعد میاد گفته باشم😻) بای تا پارت بعد (واسه خنده کیوتم لایک کن😊 بای✋)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خعلی قشنگه ادامه بده من دوس میدارم😃😃🌈🌈🎊💃
چشم عزیزم
اجیییییی فقططططططط کافیهههههههه ادامهههههههههههههه ندیییییییییییی
باسارا سرتو میبرم مال خودمم میبرم سارا رم کا ولش خودم میبره😐😁🗡
😂💙💖💚💛💜💋😵😊