10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aysel انتشار: 4 سال پیش 22 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام بچه ها بریم سراغ داستان 😀😀�
این داستان از ادامه ی فصل ۳ هست ولی به سبک من ( میدونم فصل ۴ اومده ولی من از اینجا شروع میکنم ) بریم سراغ داستان......از زبان مرینت : داشتم خواب میدیدم که منو کت نوار با هم داشتیم با هاکماث میجنگیم ولی یهو
از زبان تیکی : هر چی مرینتو صدا میکردم بیدار نمیشد
مدرسشونم نیم ساعت دیگه شروع میشه ساعت ۹
که یهو مرینت با جیغ از تواب بیدار شد خیلی ترسیده بود رفتم براش آب آوردم از آشپزخونه
( نکته : مامان بابای مرینت تا یک ماه دیگه خونه نمیان رفتن چین بتاطر همین به مرینت و تیکی خیلی خوش میگذره
همینطور بقیه ی کوامی ها و کلی شیطنت میکنن) آبو خورد و یکم آرومش کردم و پرسیدم چیشده؟
گفت خواب دیدم که منو کت نوار با هاکماث میجنگیم ولی یهو کت یه ضربه میخوره بیهوش میشه و منم همون لحظه یه جیغ فرا بنفش میکشم و یهو از خواب میپرم احتمالا تو دنیای واقعی هم جیغ زدم
( بچه ها ببخشید من این اسلایدو ۱ ساعت بعد نوشتم بخاطر همین اگه گند زدم ببخشید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻 )
از زبان مرینت : احتمالل تو واقعیت هم جیغ زدم حالا ولش کن تیکی خیلی فاز غمگین 😔 گرفتیم به قول معروف
دیگه غم و غصه بسه که زندگی یه نفسه زندگی کن حتی اگــــــــــــه دنیــــــــــــا به آخر برســـــــــــــــه
باید برم مدرسه
گفتم مدرسه واااااااااای نه بدبخت شدم 😭😭😭😭😭 ساعت ۸ و ۴۵ و دیقس
سریع رفتم صورتمو شستم و مسواک زدمو اومدم چایی خوردم با نون پنیر خیار گوجه و به تیکی هم ماکارون دادم رفتم جلوی آینه تا لباس بپوشم برم که از تیکی پرسیدم بنظرت موهامو باز بزارم یا بسته؟؟؟
گفت بنظرم خیلی زیاد موهاتو دم اسبی میبندی بنظرم حالا که موهات خیلی بلند شده اکثرا باز بزار
و تازه بزار یکم ملت از این زیبایی فیض ببرن 😎✌🏻😎 ( منظورش آدرینه 🤣) گفتم باشه ولی فک نکن متوجه ی ایما و اشارت نشدم و اونم گفت جوری نگفتم که نشی
و بالاخره آماده شدمو یه لباس خیلی خوشمل پوشیدم و موهامم باز گذاشتم و راه افتادم سمت مدرسه ولی چون خیلی دیر کرده بودم تبدیل به لیدی باگ شدمو و راه افتادم سمت مدرسه و تو یه کوچه به حالت عادی برگشتمو دیدم پنج دیقه دیگعـ زنگ میخوره و میریم سر کلاس با خانوم مندلیف
واااااااااای نه نه نه نه نه نه من دیگه تحمل ندارم از سر صبح مغز خوری شروع شد
بابا بخدا اون از یه ابر شرور هم بدتره 😭😭😭 که یهو ( عکس اسلاید لباس مرینته)
۲ دیقه قبل از زبان آدرین : داشتم با نینو حرف میزدم که یهو دیدم مرینت اومد تو حیاط
خیلی خوشمل شده بود من جذبش شدم که نینو میگفت هی رفیق کجایی؟خوبی دادا؟!!!؟( از زبان راوی : دادا؟!!!!!؟ 🤣🤣🤣👊🏻🤣🤣🤣 ) گفتم آره و رفتم پیش مریمت و دستمو رو شونش گذاشتمو گفتم که هی دختر همیشه موهاتو باز بزار یلی خوشمل شدی یهو جذبت شدم از زبان مرینت :
گفتم م...مـ..ممـ..ممنونم و با هم رفتیم سر کلاس که من هنوز تو شک الکتریسیته بودم که آلیا گفت از زمین به مرینت
کجایی دختر؟؟؟؟
توپاریسی یا فضا؟!!!!!؟
اون ادرین بهت چی گفت؟
نکنه بهت چیز بدی گفته که ناراحت 😔 شی؟؟؟
اگه چیزی گفته بگو
تا برم پدرشو در بیارم و آستیناشو زد بالا و گفت کاری میکنم هفت جدش بیاد جلو چشمش ( یا خدااااا الفرار 🤣🤣🤣 من برم ذرت بوداده بگیرم چون این دعوا تماشاییه 🤣🤣🤣 چون یا قراره از خنده 😂 بترکم یا قراره اینا منو زیر مشت و لگداشون له کنن 😂😂😂)
که من گفتم من دیگه رفتم گودباااااای ✋🏻✋🏻✋🏻 ( از زبان راوی : انقد تو شکه داره حزیون میگه بدبخت 🤣🤣🤣) از زبان الیا : من که ننفهمیدم تو چته دختر 😳😑😳
از زبان مرینت : یهو خانوم مندلیف داد زد مرییــــــــــــنت برو دفتز مدیر تا تکلیفت مشخص شه
منم داشتم وسایلامو میریختم تو کیفم که یهو
لایلا گفت میشه من برم دستشویی؟؟
خانوم گفت برو لایلا ولی زود بیا و گفتم چشم
چندی قبل از زبان لایلا : گفتم حالا وقت خوبیه تا مرینتو از میدون بدر کنم هاهاهاهاهاها و باهم رفتیم که اون مرینت احمق گفت چراداری با من میای؟؟؟گفتم بزودی تو همه ی دوستاتو از دست میدی و لون احمق بازم دهنشو وا کرد و گفت چجوری اونوخ 😌😌😌
گفتم حالا میبینی
از زبان مرینت که یهو اون دختره خودشو انداخت پایین پله ها و اونجا نشست و یه چاقو ی خیلی تیز از جیبش در آورد و دست و پاهاشو زد بعد گفت چرا تو با من اینجوری میکنی؟؟؟؟من که باهات کاری نداشتی و گریه 😭 ی الکی کرد و همه ی بچه ها و معلما و آقای مدیر جمع شدن که مدیر تا این وضعو دید گفت مرینت دوپن چنگ و لایلا سریع بیاید تو دفتر حالااااااااااا که همه رفتیم تو اتاق مدیر که همه ی بچه ها به من چپ چپ نگاه میکردن و از من فاصله میگرفتن و همدیگرو بغل میکردن و ادرین گفت اقای مدیر به نظر من مرینت بی گنا...که آقای مدیر حرفشو قطع کردو گفت هیچکی حرف نزنه
و به من نگاه کردو گفت مرینت دوپنچنگ بگو ببینم توجیحی واسه این کار بی شرمانت داری!؟؟؟؟!
هاااااان؟!!!؟
چرا حرف نمیزنی؟؟؟؟؟؟؟
گفتم بخدا من هیچ کار نکردم قسم میخورم که لایلا گفت آقاب مدیر کار خودشه که آقای مدیر گفت بســــــــــــــــــــــــــه
حالا میبینیم من دیروز بعد از ظهر به تمام مدرسه دوربین های جدید وصل کردم که کیفیتش بهتره و قابلیت ضبط صدارو هم داره ( نمیدونم همچین چیزی وجود داره یا نه
ولی به هر حال اینو از خودم درآوردم
گفتم که گیج نشین 😁) از زبان لایلا : وقتی اون احمق اینو گفت عرق سرد رو بدنم نشست و نمیدونستم چه دروغی سر هم کنم 😱😫😣😣😣😫😱( ای خدااااااااا هنوزم به فکر اینه که از این شرایط خلاص بشه 😢😢😢
بابا جان چرا نمیفهمی...دیگه بدبخت شدی 😡😡😡
اینکارا اخر و عاقبت نداره 😑😑😑)
که فیلم پخش شد و همه دیدن که کار من نبوده و لایلا یه دروغگو و یه ابلیس به تمام معناعه ( به معنای واقعی کلمه 😣) از زبان لایالا وقتی همه
همه چیزو فهمیدن داشتم عقب عقب سمت در میرفتم که خوردم به یه چیزی برگشتم دیدم کیم و مکس هستن و منو گرفتنو بردن رو صندلی نشوندن و مدیر گفت که تو اخراجی برای همیشه و حق نداری دیگه پاتو تو این مدرسه بزاری 😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡
بچه ها دستم خیلی درد گرفته 😫😫😫😫😫😫😫😫😫😣😣😣
ولی بخاطر شما ها مینویسم
برین صفحه ی بعدی
از زبان مرینت : آقای داماکلیز گفت مرینت معذرت میخوام که بهت تهمت بیجا زدم
گفتم این چه حرفیه؟؟؟پیش میاد اشکالی نداره همه ی ما انسانیم گاهی اشتباه میکنیم گفت ممنون و همه داشتیم میرفتیم سر کلاس که همه گفتن مرینت ببخشید که بهت اعتماد نداشتیم
گفتم این چه حرفیه
ای بابا شلوغش نکنین
که یهو آلیا پرید بغلم و من تعادلمو از دست دادم و با هم افتادیم رو زمین و همه بهمون خندیدن 😄 و ما هم کلی خندیدیم 😀 و بلند شدیم از روی هم که الیا گفت دختر ببخشید که به حرفت گوش ندادمو بهت اعتماد نکردم
چون تو همیشه بهم میگفتی لایلا خیلی بده ولی من گوش ندادم ببخشید
که من عیبی نداره همه اشتباه میکنن عزیزم و همو شونه به شونه بغل کردیم و تو راه رفتن به کلاس به آدرین گفتم ممنون که ازدم دفاع کردی
که اونم گفت نه اصلا
نیازی به تشکر نیست تو پاک ترین و مهربون ترین کسی هستی که تا حالا دیدم اگه عاشق ❤ کس دیگه ای نبودم حتما عاشق ❤ تو میشدم
با این حرفش دوباره قلبم شکست
خیلی بغض کرده بودم ولی قورتش دادمو لبخند 😊 زدمو گفتم ممنونم آدرین لطف داری و اونم گفت خواهش میکنم و منم با قلب ❤ شکسته رفتم پیش آلیا ولی خودمو خوشحال 😃 نشون دادم در حالتی که قلبم داره تیکه تیکه میشه ( بچه ها آدرین کاگامی رو دوس نداره و کاگامی هم آدرین رو دوس نداره و فقط باهم دوستن و همه اینو میدونن و کلویی هم آدرینو دوس نداره ولی همیشه بهش میچسبه تا حرص مرینتو در بیاره)
دوستان سعی کردن این داستانو نسبت به داستان قبلیم طولانی تر بنویسم صفحاتشو و امیدوارم خوشتون بیاد و همینطور بخاطر اینکه قراره طوللنی بنویسم اگه ۱۰ اسلاید باشه دستم قطعا میشکنه بخاطر همین از پارت بعد میکنمش ۷ اسلاید و اینکه الان بزنین صفحه ی بعد چالش دارم
۱ : بعد از شکست هاکماث بازم هاکماث داشته باشیم؟
۲ : اگه داشته باشیم کی باشه؟
تو کامنت ها بگین
مرسی که تا اینجا همراه من بودین
دوستون دارم و میبوسمتون بای
فقط لایک 👍 و کامنت و فالو یادتون نره بازم مرسی و
بابای ✋🏻✋🏻✋🏻
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
آره. لایلا
مرسی
خیلی نظرتو دوس داشتم
ببخشید ولی نمیتونم شخصیت بعدی هاکماث رو لو بدم 🙏🏻😢♥
ببخشید ولی چایی اخه چیز دیگه نبود🤦🏻♀️🤦🏻♀️
اگه چیز دیگه ای هم بود بدبخت وقت نداشت آماده کنه 🤣🤦🏻♀️🤣