بازی زندگی 6

ببخشید این دومین باره میزارم اولی تایید نشده بود

از زبان جک?

ساعت ده و نیم بود کاترین با دوستاش قرار داشت منم بهش اجازه دادم که بره خودمم شروع کردم به حاضر شدن برای اینگه برم خونه پلین اینا اماده دتشتم کیشدم که صدای پلین رو شنیدم اول فکر کردم توهم زدپ اما

واقعی بود از تلویزیون میومد نشستم تا اسمای سریال رو حفظ کنم علی آیلین یهو یادم اومد الان دیر میشه رفتمو از کمدم یه جعبه قرمز برداشتم گذاشتم تو یه پاکتو رفت خونه ی پلین اینا پلین تا درو باز کرد سلام کرد اومدیم تو خونه گفتم یه دسمال لهم میدبن

از زبان پلین ?

از زبان پلین ?

تا جک. اومد تو دستمال خواست منم بهش دادم اومد نزدیکمو با دسمال رژ لبی که کمرنگ آیلین اینا زده بودنو پاک کردو گفت این اون دختریه که من میشناسم یعد اومد نزدیکم تا منو ببوسه من از زیر دستش اونور رفتمو علی کشیدش تو اتاق بعد کلی حرف غذا اماده شد تا خواستیم بشینیم سینانو جک هردو بهم گفتن وایسید دوتایی یه جعبه دسنشون بود مال سینان یه مقدار کوچیک تر بود اما مال جک بزرگ تر بود هردو درو باز کردن تو یکی یه گردن بند پر از الماس تو اون یکی ساده اما خیلی خوشگل بود سینان تا بزرگه رو دید ناراحت شد ?من واقعا از گردن بند سینان خوشم اومد به خاژر همین گردن بندو برداشتم و

ازش خاستم برا ببندتش یکی جک رو برداشتمو گفتم این خیلی قشنگه جک ممنون و همین طور ممنون سینان و گونه هردوشونو بوسیدم از زبان سینان♥نمیدونم چیشد که به سرم زد هدیه ای که از دو ران بچگی برای پلین گرفته بودمو بهش بدم من از دوران ۱۳ سالگی عاشف پلین شدم با اینکه از هم یه شهر دور بودیم اما دوسش. داشتمو هنوز هم دارم تا رفتنم جک هم یه گردنبند نشون داد خیلی بزرگ بود من نا امید شده بودم که پلین گردنبندمو برداشتو ازم خاست ببندمش واسش بستم ازمون تشکر گردو گونمونو بوسید من داشتم آب میشدم ولی جک انگار نه انگارش بود شب شده بود جک رفته بود

از زبان راوی ?

بچه ها من اینو ده بار نوشتم میدونید من متینم گفتم قبلا به خدا ده باره دارم این تیکه رو مینویسم دستم شیکست بمونه واسه پارت بعد

نظرات خواهش میکنم فراموش نشه همیشه میگم اما کل کلش خرابع