سلام من همون نویسنده ی آیدل شدن و عشق به جی هوپ هستم با یه اکانت دیگه اومدم چون اون اکانت دیگه دست من نیست چون ايميلش مال داییم بود😬خب این هم برای اونایی که خوندن و نخوندن
اسم شما ماریا هست و خیلی دختر کیوتی هستید و در کره به دنیا آمدید۲۳ سالتونه و آرمی هستید و بایستون جیهوپه حالا بریم سراغ داستان یه چیز دیگه هم هست که شما در رقص و رپ خوندن استعداد دارید و امروز قرار برید در کمپانی بیگ هیت و تست رقص و رپ خوندن بدین میرید یه لباس اسپورت میپوشین و میرید کمپانی به طرف اتاقی که میخوان ازتون تست بگیرن میری و یهو....
وارد میشید کپ میکنی چون جی هوپ جلوته و اون داوره یادت میره سلام کنی بعد هوپی گفت :سلام من جی هوپم و شما باید ماریا باشید که در رقص و رپ خوندن استعداد دارید) از خیال میای بیرون و میگی سلام و میری روی سن و شروع میکنی به اجرا کردن و هوپ هم داره همینطوری با دقت نگات میکنه وقتی کارت تموم شد هوپ میگه : جواب تستتون فردا میاد و اگر قبول شدید عضو یه گروه میشین.
فردا شد یه تیپ مجلسی پوشیدی و رفتی کمپانی به پیشخان گفتید که من ماریا هستم و اومدم جواب تستمو بگیرم و تا جواب تستو میبینی و میبینی که توی گروه بی تی اس عضو شدید(وایسید وایسید یه چیزی هوپی داشت از اونجا رد میشد) غش میکنید (به خاطر جواب تست) بقیه داستان از زبان جی هوپ : داشتم رد میشدم که برم تو اتاق تمرین که یهو میبینم ماریا غش میکنه سریع بغلش کردم و به یه بیمارستان نزدیک به کمپانی بردم پرستار بهش سُرُم وصل کرد و من میدونستم برای چی غش کرده
چون من خودم اونو انتخاب کردم و زنگ زدم به اعضا و گفتم عضو جدید رفته تو کما( با بغض گفتم) (ای کلک میخوای اعضا رو بترسونی) بقیه داستان از زبان راوی:همه ی اعضای گروه با سرعت اومدن بیمارستان و داشتن نفس نفس میزدن جی هوپ : خنده کرد و گفت حالتون خوبه 😂چه زود گول خوردید ماریا فقط به خاطر هیجان از هوش رفته) جی هوپ چون میدونست که بچها میان تا بکشنش از در بیمارستان رفت بیرون و همه ی اعضا دویدن و گرفتن لهش کردن (آخی گناه داشت ☺️)
یهو پرستار میاد و میگه که ماریا به هوش اومده همه حمله کردن توی بیمارستان به طرف اتاقی که ماریا توش بستری بود رفتن و تند در رو باز کردن ادامه داستان از زبان ماریا : یهو در باز شد بدون اینکه بهشون نگاه کنم ( چون تو گوشی
و از جا پریدی و قلبت داشت تند تند می زد و دستت رو قلبت گذاشته بودی و عصبانی بودی) چتونه قلبم اومد تو دهنم هوپی اومد جلو و گفت : ببخشید از خوشحالی یادمون رفت در بزینم به تت پته افتادم و گفتم: اشکالی نداره و به جی هوپ لبخند می زنید و هوپی هم به شما لبخند میزنه بقیه ی اعضا هم عذرخواهی کردن که یهو..
جی هوپ میگه : برای چی از حال رفتی ماریا تو خجالت کشیدی و گفتی : چون فهمیدم که عضو گروه شمام😢 بعد جیمین و جی هوپ گفتن اشکالی نداره و تو سرتو انداختی و آروم آروم گریه کردی جی هوپ چونتو گرفت و سرتو آورد بالا تو داشتی گریه میکردی گفت
گفت : چرا گریه میکنی کیوتم اینطوری شمات عروسکیت خراب میشه نبینم گریه کنی و با دستمال داخل جیبش اشکتو پاک کرد تو لپات سرخ شد و گفتی ممنون هوپی : من برم کارای ترخيص تو انجام بدم نبینم گریه کنی و گفتی باشه
بقیه داستان از زبان راوی : وقتی جی هوپ داشت میرفت همه با تعجب به هوپی نگاه میکردن( چون به تو گفت کیوتم، چشمای عروسکیت و دیگه گریه نکنی) اونجا جیمین قضیه رو گرفت و به روی خودش نیاورد جی هوپ اومد و گفت : دیگه بریم کارای ترخيصتم انجام شد من: ممنونم هوپی : خواهش می کنم 😇😊☺️ همه رفتن بیرون اتاق و هوپی موند تا به تو کمک کنه که اگه سرت گیج رفت نیفتی و یه چیز دیگه شما پاتون برای اینکه افتادید یکم درد میکردم و خیلی خوب نمیتونستی راه بری
هوپی اومد جلو و گفت : میخوای کمکت کنم؟ تو اول گفتی نه و تا خواستی پاشی پات درد گرفت و دوباره نشستی روی تخت و رو به هوپی گفتی: فکر کنم باید کمکم کنید😞 گفت : باشه و شما رو بلند کرد اول نخواست که بقلت کنه و فکر کرد میتونی راه بری ولی تو تا خواستی راه بری نزدیک بود بیوفتی اما چون جی هوپ دستش زیر شونت بود نیوفتادی بایه نگاه گربه ای جیهوپ گفت : گرفتم ☺️و از روی زمین بلندت رد و همه داشتن 😮 به تو و جی هوپ نگاه میکردن تو خودت رو تو بقل جی هوپ جا کردی تا کسی نبینتت
به خونه رسیدید اما تو گفتی میشه یکیتون منو ببره خونه تا وسایلامو بیارم جی هوپ درجا میگه من میبرمت. تو میگی ممنون ☺️ (شما چند ساعت اونجا بودید) و داشت شب میشد و شما میتونستید دیگه راه برید. تا جی هوپ اومد که کمکتون کنه گفتید که : ممنون جی هوپ من دیگه میتونم راه برم هوپ : باشه پس من برم ماشین رو از تو پارکینگ بیارم
شما میرید و الان میریم توی خونه بی تی اس و از زبان جیمین : با خودم فکر کردم که ما که هفتا اتاق بیشتر نداریم پس به میگم که جیمین : بچها ما هفتا اتاق داریم و باید یکیمون پيش یکی دیگه بخوابه به نظرتون چطوره از ماریا بپرسیم که بایسش کیه و اون با بایسش هم اتاقی بشه؟ همه گفتن: فکر خوبیه شوگا: اگه دلش نخواد با بایسش تو یه اتاق باشه چی؟ جیمین : من فکر اونجاشم کردم میگیم تو چند روز پیشش بمون اگه دیدی معظبی یه اتاق تک میدیم بهشو دو تا از ما با قرعه کشی پیش هم میمونیم جونگ کوک : آفرین به فکرت
میریم پیش ماریا و جی هوپ : هوپی : وایی چه خونه قشنگی داری ماریا: ممنون☺️هوپ :میشه یکم بهم آب بدی؟ ماریا: چشم حتما آقای جی هوپ داشتی میرفتی که گفت: به من بگو جی هوپ یا هوپی من : باشه هوپی😊 ( نویسنده :چی شد لپات سرخ شد؟ من : اهه خوب خجالت کشیدم نویسنده : بابا تو دیگه عضوی از گروه مشنگ من : باشه بابا)
هنوزم توی خونه تو هستیم: داری وسایلتو جمع میکنی که میبینی جیهوپ داره به دکوری های توی اتاقت نگاه میکنه جی هوپ : چه باسلیقه تو : ممنون بعد جی هوپ گفت: باید فردا بریم کمپانی تا یه فن ساین بزارن تا معرفیت کنیم و برات تو ویلایو احراز هویت کنن من : باشه هوپی
یهو دارید از در میرید که......رفتید بیرون ماشین اونور بود و داشتید از خیابان رد میشدید که یکی با سرعت نزدیک شد و شما زود خودتون رو با جی هوپ پرت کردید اونور و جون سالم به در بردید هوپ : خیلیییییییییییییی ازت ممنونم من : خواهش می کنمرفتید خونه: جیمین : بیاید بشینید میخوام یه چیزی بگم من : باشه و رفتید نشستید جیمین همونایی که اونوقت گفت رو گفت و تو دوباره به تت پته افتادی و گفتی : مم مم من بایسم... جیهوپه جی هوپ یه لبخند گنده زد و گفت بیا بریم اتاقمون رو نشونت بدم اتاق خیلی بزرگ بود و تنها مشکلش این بود که تخت دو نفره داشتشب شده بودو تویه نیم تنه گلبهی با یه شلوار راحتی گلبهی میپوشی و میری که بخوابی جی هوپ رفته بود دستشویی و تازه اومد و تا اومد گفتی من معظبم که روی این تخت بخوابم هوپی : خب پس چیکار کنیم؟ من: خب یه تشک بهم بده من این پایین میخوابم هوپ: نمیشه تو بالا بخواب من پایین میخوابم بعد ده دقیقه تعارف کردن تو بالا خوابیدی و اون پایین و قرار شد یه روز درمیون جاتون عوض بشهفردا صبح از زبان راوی : رفتی پایین و دیدی همه خوابن برای خودشیرینی هم شده صبحانه درست کردی منتظر موندی تا بیدار شن اما نشدن که نشدن رفتی توی اتاق خودتون جی هوپ رو دیدید که هنوز خوابه تو اتاق تون پیانو بود و یک باند میکروفن هم کنارش بودباند رو گذاشتید وسط خونه و میکروفون گذاشتید بالای پیانو که صداش بیادو شروع کردید پیانو زدن خیلی تند و اعصاب خردکن و موفقانه همه رو بلند کردی و رفتی بیرون اتاق که دیدی همه با چشای پف کرده و موهای بهم ریخته وایستادن کنار باند ( جی هوپ گفت تو بری تا اون لباس عوض کنه و بیاد اما بقیه بيرون بودن) شوگا : تو ما رو از خواب ناز بلند کردی؟! شما: سرتو انداختی پایین و گفتی اره جی هوپ اومد. هوپ: خب چیه وقتی ما بلند نمیشیم همینه دیگه شما : اره راست میگه من صبحانه درست کردم یه نیم ساعتم نشستم اما بلند نشدید که نشدید ( در ذهنتون : بهشون بگم گوشیاشونو بدم براشون آلارم صدا خروسی بزارم و اگرم گفتن نه میگم پس هر روز اینطوری بلند میشید😈) شما : اونارو گفتی و اونام گفتن باشه و تو برای همشون ساعت ۸ رو تنظیم کردی و رفتید صبحانه بخورید🥨🥞🥖
منیجر زنگ زد و گفت : زود لباس بپوشید باید برید تمرین (به آر ام زنگ زد) آر ام: منیجر گفت اماده شید بریم تمرین همه : باشه و زود رفتیم تو اتاقمون من لباسومو برداشتم رفتم تو رختکن و هوپی هم تو اتاق لباس عوص کرد ( تیپتون) : چون روز اول بود یه کت و شلوار رنگ آبی نیلی و یه کیف مثل اون و با گچ مو پایین موهاتم آبی کردی و رفتی بیرون اتاق که دیدی هیچکی به جز شما و جی هوپ هنوز لباس نپوشیده و دارن دنبال لباس میکردن آر ام : جیمین اون پیرهن قرمزه خوبه یا سبزه جیمین : سبزه بهتره من :زود باشید ماشین رفت یهو همه با دو اومدناز زبان ماریا : گفتم : بدویید رفت و دویدیم سمت در و سوار ماشین شدیم در راه تو کنار جیمین و جی هوپ نشسته بودی یعنی وستشون بودی جیمین : خیلی خوشحالی؟ من : اره خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلللللی جیمین : باشه بسه فهمیدم هوپ: منم خوشحالم که تو اومدی تو گروهمون. البته فکر کنم همه خوشحالن جیمین : اره من : ممنون رسیدید پیاده شوید و رفتید داخل منیجر : چرا دیر کردید من : ببخشید یه مشکل شخصی برامدن پیش اومد ( در حال لاف زدن) منیجر : باشه حالا بویید برید اتاق تمرین میخواستی بری که منیجر گفت : ماریا یه دقیقه وایسا وایسادم گفت: برات یه حساب کاربری درست کردیم تو ویلایو و دو روز دیگه فن ساین داری و فرداش لایو میزاری باشه؟ من : چشم حتماً و رفتی تو اتاق همه : چی میگفت من: گفت تو ویلایو احراز هویت کردن و پس فردا فن ساین و فرداش لایو دارم ته ته : آهان خب پس اول برو با جیمین و شوگا یکم رفتارهایی که باید بلد باشی رو یاد بگیرمن :باشه جیمین : بیا بریم اونور من : چشم و دنبالش رفتم و شوگا هم اومد و گفت : خب حالا شروع میکنیم و بعد از دو ساعت تو همه چی رو یاد گرفتی و رفتی برای آهنگ و رقصش تمرین کنین پنج ساعت بعد من: من.... دیگه..... نمیتونم..... آقا... من... زریفم.... بهم رحم.... کنین آر ام : باشه بیا آب بخور و همه بیاین یه نیم ساعت خستگی در کنیم همه: باشه بعد نیم ساعت دوباره شروع کردیم به تمرین کردن و ساعت شش رفتیم خونهدر خانه از زبان راوی : ماریا تا اومد داخل پرت کرد خودشو رو کناپه و انگار قش کرده جیهوپ اومد سمتش و گفت: ماریا ماریا بلند شو برو تو اتاق بخواب اما ماریا بلند نشد و هوپی ترسید و گفت: بچها ماریا از شدت خستگی از حال رفت یه لیوان آب و یه آب قند بیارید و جین و ته ته اونا رو آوردن و دادن به هوپ هوپی اب رو آروم آروم ریخت رو صورتت و تو یهویی بلند شدی و گفتی چی شده؟؟!؟ هوپ : هیچی بیا اینو بخور فمر کنم فشارن بخاطر خستگی اغتاده و تو اونو خوردی و رفتی تو اتاق تا بخوابی که یادت اومد نوبته تو هست که روی زمین بخوابی و تشک رو برداشتی پهن کردی و خوابیدی جیهوپ نین ساعت بعد اومد ببینه تو خوابی یا نه که وقتی دید رو زمین خوابیدی دلش نیومد و. بغلت مرد و گذاشتت رو تختو خودشم همونجا خوابید چون اونم خسته بود و یادش رفت که تو گفتی دوست نداری اینطوری بخوابی( دلیل اینکه تو نمیخواستی اون رو تخت پیشت بخوابه این بود که چون تو قبلنا وقتی میخواستی بخوابی هر چی اونجا کنارت بود رو بغل میکردی و برای همین دوست نداشتی کسی کنارت بخوابه
صبح شد از زبان جی هوپ :بلند شدم دیدم ماریا منو بقل کرده نمیتونستم خودمو ازش جدا کنم برای همین صبر کردم تا بلند بشه پنج دقیقه بعد از زبان ماریا : بلند شدم دیدم جی هوپ رو بغل کردم زود خودمو ازش جدا کردم و گفتم : من که روی زمین خوابیدم! 😶 هوپ : من دیدم سختته آوردمت روی تخت و چون خودمم خسته بودم نفهمیدم کی خوابم برد، ببخشید اما تو قرارداد تو گفتی که اعضا اگه بهت دست زدن اشکال نداره پس من میتونم هر شب بغلت کنم 😁من: راست میگی اما من معذبم هوپی : نمیشه دیگه امضا کردی پس هر شب منتظر بغلم باش من : باشه خیای تو بغلت حس خوبی دارها 😉😊 هوپی : ناسلامتی من هوپی ام 😎من :راست میگی
لباسمو عوض کردم و رفتم پایین امروز روزیه که هم مسابقه داریم و هم من باید تو اون برنامه معرفی بشم دارم از ذوق میمیرم(نویسنده :خب پس بمیر بیام به جات بازی کنم 😎ماریا: برو بابا این اصطلاحه بی سواد نویسنده:هوییییی با من درست حرف بزن تا حذفت نکردم ماریا:باشه باشه غلطو هم خوردم و هم کردم نویسنده :😎
دیدم جین و کوک سر اینکه چه شکلی غذا رو طرح بدن بزارن استوری دعوا میکنن منم رفتم وسطشون و خودم غذا رو طرح دادم و گوشی های هر دوتاشون ازش عکس گرفتم و رفتم تا بخورمش (برای هر کی یه بشقاب بود که اونا داشتن یکی شو طرح میدادند) جین و کوک:😮من:😎 همه اومدن و خوردیم و رفتیم
در محل فیلم برداری همه یه جوری نگام میکردن و من تو پچ پچاشون شنیدم دارن میگن این کیه و چه خوشگله،چرا چسبیده به اعضا و غیره( چون اعضا منو وسط خودشون گذاشته بودن) خب تمام بید بچها اونجاکه گفتم تو فن ساین معرفی میشه تغییر کرد و توی این برنامه معرفی میشه و اینکه همه میدونستن عضو جدید میخواد بیاد اما نمیدونستن دختره لایک و کامنت یادتون نره شرط آپ پارت بعد ۳۰ تا کامنت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد خیلی قشنگ بود
اینم چن تا کامنت تا زودتر بعدی رو بزاری
راعستی تو میدونی فستا کی هس؟
دوستتتتتتتتتتتت دارم (با تو نبادم با جیهوپ بادم)
اجی میشی؟
بله حتما
جیمیسا
13
و شما؟؟
عالی بعدی رو هم بزار
عالی پارت بعدرا زود تر بزار
اجی میشی ؟
اره حتما
جیمیسا
13
و شما؟
داستانت خیلییییی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار