
سلام سلام دوستان خوبین؟ خوشین؟ امیدارم که باشین خب حالا بریم سراغ داستانمون که دفعه قبل قول دادم که 10 پارت باشه پس بزن بریم

یهو یه گلوله درست اومد خورد به لیوانم. لیوان تیکه تیکه شد و تیکه هاش دستمو برید.خیلی خونریزی داشتم و یکریز ازم کلی خون میرفت و خونام ب سیاهی میزد بس ک زیاد بود.چشمام تار میدید خیلی ازم خون رفته بود.گوشیم زنگ خورد گوشی رو با کلی تلاش بر داشتم و زدم رو اسپیکر مرد ناشناس:خانم یون سه ری از هدیهم خوشت اومد؟ ولی این بارو بدون نمیزنم جای دیگهت مستقیم میزنم تو سرت وووووووو خلاصصصصص *صدای قهقه مرد ناشناس* سه ری:تو... تو.... تو کی هستی با من چه دشمنیای داری د آخه لعنتی؟ مرد ناشناس:راستی زودتر برو خونت ک یه هدیه بهتر برات جور کردم سه ریییییی😘😘 سه ری:حتی میتونی بیای وارد خونم بشی؟😏عمراااا😏 مرد غریبه : آره کوچولوووووو حتی امکان داره شب بیام بکشم تورو!از اون بی تی اس فاصله بگیر شرکتشون رو ول کن بزار ورشکست بشن تو خیابون ها بمونن شیرفهم شدی دیگ ن؟ سه ری:به هیچ وقت نمی زارم این اتفاق بیوفته اینو تو گوشت فرو کن مردک پست مرد غریبه:خودت میدونی خانم یون سه ری یا زندگیت یا آینده اونا😈 *سه ری*یهو چشمام سیاهی رفت و از هوش رفتم *از زبان جیمین* سه ری داشت میوفتاد من سریع رفتم و گرفتمش از دستش خیلی خون میرفت رنگم پریده بود بدنم سرد شده بود طاقت نداشتم😖 *از زبان سه ری* بعد چند ساعت چشمام رو باز کردم دیدم تو یه خونه دیگه هستم پا شدم یه طرف خونه پیانو بود رو زمینم گیتار بود و اونورتر یه آدم که داشت شیر موز میخورد رو دیدم😐ترسیدم و جیغ زدم آخه خیلی ترسناک میخورد 😐🤦🏻♀ کوکی:وات دا فاخ😐چیه چرا ترسیدی آدم ندیدی شیر موز بخوره😐😒 سه ری:خب.... نه 😐راستی اینجا کجاس؟ کوکی :خونه ما🙄تو خوش شانس ترین دختر دنیایی😏 سه ری:چرا؟ کوکی:تو اولین دختری هستی که اومدی خونه ما😆 پس من موفق شدم وارد خونه اینا بشم 😆😆💃🏻💃🏻 بعد اینقدر خوشحال شدم چشمام رو بستم و جیغ کشیدم🤦🏻♀😂 هوووووووووووووووووووورا💃💃💃حالا از اینا از اینا یک دو سه چار بالا دو سه عقب💃💃💃 داشتم چشم بسته قر میدادم.بعد چشمام رو باز کردم دیدم ٧ عدد پسر که خیلی شبیه دختران بالا سرم وایسادن😐🤦🏻♀🤦🏻♀ یهو برقا رفت ٧ تا جفت چشم قرمز بهم نگاه میکردن احساس میکردم دارن بهم نزدیک میشن😰 سه ری:یاااا پسرا اینجوری نکنید من میترسم😰 جیمین:تو یه فضایی هستی درسته؟؟؟🤨 کوکی:آره خودشه نباید زنده بزاریمش.من با شیرموز خفش میکنم هوپی:منم با پرتوهای نورم کورش میکنم.بعد کشتنشم بدینش به من دوس دارم بدونم بدن یه فضایی چه شکلیه جین:خب خب بسه پسرا!بزنم بشتون سه ری بره چشتون؟همهتون ک دارین نوبتی دست ب دستش میکنین!اینجوری ک نمیشه از گوشتش غذای خوشمزهای براتون درست کردا یاع یاع😂اهم اهم کشتین بدین به من که یک استیک باحال با گوشتش بپزم اومممم به به تقریبا شلوارمو پر کرده بودم🤦🏻♀ سه ری:شما ازکجا میدونید من فضایی هستم؟😰😰 شوگا:خیلی راحت وقتی زخمی شدی و از هوش رفتی دیدیم دستت در عرض تو ثانیه خوب شد😏

سه ری :نه 😓نه 😓نزدیک نشین به من مگه نمیفهمینننننن😭😭😭 جیمین:این چرا داره تو خواب جیغ جیع میکنه چه شالاتانه😐😐 *خندیدن جیهوپ* جین:عاااا فک کنم خواب مثبت 18 میبینه😶😂🤣 نامجون:از کجا میدونی داری اینقدر بد حرف میزنی راجبش جین هیونگ؟ جین:خب خودت ببین فقط جیغ میزنه میگه منو نخور منو نخور😑 (پ.ن:جین از تو بعیده خجالت بکش🤦🏻♀😂) شوگا:کاش میشد منم برم تو خوابش🤦🏻♀ هوپی:شفاااااا😐🤲🏻 سه ری:نه نه نه عععععععععع(جیغ) کوکی:قلبم افتادم زیر پام ناموصن😐بدبخ شوهرش😑💔 جیمین:هی هی برین کنار فرشتهی کیوتی میخواد بیدارش کنه از این خواب خوفناک😌😇 شوگا:اوسگول نشو😐این روانیه میفهمی میخوای چیکار کنی جیمین؟اگ بیدارش کنی بیدار میشه زر میزنه ک چرا بیدارم کردین😒🤦🏻♀ تهیونگ:هی بهتر نیس این بح.... سه ری(یهو):نه!نه!کثافت ها!اشغال ها! بی تی اس گاو منگولای عتیقهههههه😭 *و ما اینجا ریاکشن اعضا رو داریم😂* جین:😐(بچم چیزی نداشت بگه🤦🏻♀😂) شوگا:گفتم ک اوسگله😑🚶🏻♂ جیهوپ:این یه هیتره!😂 نامجون:خدایا خودت کمک کن😑🤲🏻 جیمین:🤣🤣🤣 تهیونگ:زرشک😏(چه ربطی داشت ته😐؟.....ته:دیگ من ربطش دادم کاریت نباشه😌😂....اوکی اوکی😐👍🏻) کوک:وات دااااا فاخخخخخ😐😐😐😐 سه ری:بنگتن لنتیییی وایییی به حالتون یعنیییی وای به حااااالتون اگه به من دست بزنید😭 شوگا:بیاین بیدارش کنیم کار داره ب فحشای باااریک میکشه🤣 کوکی : جلوی شیر موز ها ببین چی بم گف😑💔ابروم رف😑🚶🏻♂

*از زبان موچیمون😘❤️* رفتم بالا سرش و شونههاشو گرفتمو تکونش دادم سه ری:ب من دست نزن پسره جوجه و بعددددد بوووووممممممم اگ گفتین چیشدددد😂 خانم سهری تو خواب با لگد زد اقای جینو دختر کرد😑💔😂 (از جون جین چی میخواین ناموصن خی میخواین دخترش کنین این بدبختو🤦🏻♀😂) جین طفلک همچین تو خودش جمع شد قرمز شد که چی🤣🤣🤣 نامجون:واییی جین خوبییییی؟؟؟؟؟؟ هی جیمین بیا اینطرف تا این زامبی تورو هم نزده😑 جیمین:صحيح صحیح بهتره بزاریم فحشمون بده😊بهتر دز اینه ک دختر بشیم😑💔 ی ساعتی بود هممون دور سهری جمع شده بودیم و منتظر بودیم بلند بشه تا بهش بگیم میتونه تو خونه ما بمونه فلن😒😒 سه ری:تو خوابم جین داشت گوشتم رو استیک میکرد ک منو بخورن بعد چند دقیقه گریه چشمام رو یواش باز کردم.دیدم همه نشسته بودن دورم.با دیدنشون یه جیغ بنفش کشیدم و اون صحنه استیک شدنم باز اومد جلو چشمام جیمین:یااااااا دفعه آخرت باشه دم گوش ما جیغ میکشی😡فهمیدی؟؟؟ سه ری:شما چقدر بیرحمینننننننن...آخه ارمیا چرا دوستون دارن وقتی بدین؟؟؟؟؟به من دست نزنید نهههههههه😭😭😭😭 جیهوپ:هی هی ارمیا زندگی ما هفت نفرن نبینم راجبشون اینجوری حرف میزنیااااا..حتی همسر خودمم قراره یکی از ارمیا باشه..پس تو ب زن منم توهین کردی!خواست ب حرف زدنت باشه بیزحمت اگرن پرتوهای نورمو چنان بهت میتابونم ک کور بشیاااااا(آروم باش جیهوپ جان😐) شوگا:هی هی حالا نه اینکه ما کشته مرده تو هستیم زشتوک😑😒 *جین*دختره خیلی ترسیده بود.یه لیوان آب بهش دادم بخوره جین:بیا این ابو بخور بعد که اروم شدی برامون تعریف کن چ خوابی دیدی و اینک ما قرار نیس ب تو هیچ اسیبی بزنیم اون فقط ی کابوس بود ما کاریت نداریم سه ری:نهههه دروع میگینننننن.بگو ببینم تو آب چی ریختی ها؟؟؟؟؟ جین: *ذهن جین*عاههه چقدر نفهمه هیچی نریختم باباااااا سه ری:آخه ت..تو خوابم تو با من استیک درس کردی😭 جین:من؟ من با تو استیک درس کردم؟😐🤦🏻♀ سه ری:آره کوکی هم میخواست منو با شیر موز خفه کنههههه😭😭 کوکی : من؟😳😳😳😳 با عزیز دردونههههههامممم؟؟؟تو رو خفه کنمممممم؟؟؟؟؟؟ حیف شیرموزام😐💔 نامجون:جیغ نزنننننننننننننننن کوکیییییی شوگا:تو ک خودت داری داد میزنی نامجون😐 نامجون:عا؟ن ن من داد نزدم ک شوگا:زدی😐 نامجون:نزدم شوگا:اوکی حوصله کل کل باهات رو ندارم اصن من داد زدم😑 جین:عاه ممنون شوگا ک این بحث فاسد رو ادامه ندادی😑❤️ شوگا:خواهش کوکی:هی هی من ولی شیرموزامو ب خون تو حروم نمیکنم خانوم سه رییییی😝

سه ری : آره توووووووو😐بچهی لوس😒 کوکی :خدایا کمک😑هی پسرا من میرم ابگوشت فروشی ی قهوه بزنم ب رگ میام.(*کوکی ب جمع از دست رفتگان عقلی پیوست*😑اخه تو آبگوشت فروشی قهوه چیکار میکنه🤦🏻♀😂) نامجون:واستا بببینم نمیری جایی! خبببب...بریم سر بحث اصلی.خب راستش... *اقای جیهوپ میپره وسط حرف نامجون* هوپی:از این به بعد تو خونه ما زندگی میکنیییی😃🕺🏻🕺🏻🕺🏻🕺🏻 نامجون:ینی چی وسط حرفم میپری😒😒😒 سه ری:چیییییی؟؟؟؟؟لازم نکرده من خودم خونه دارم جیمین:دو ساعتم باید نازشو بکشیم😒 جین:همین که هس!تو خونه ما میمونی! وووووو باید به حرف بزرگت ینی مننننن گوش کنی😡 سه ری:ببخشیدا ب قابلمه کفگیرت برنخوره ولی من از تو بزرگترم😐 جین:چییییی😳مگه چند سالته تو بشر؟شوخی میکنی ن؟؟ سه ری:من با تو شوخی دارم؟😐خب...... ولش کن خلاصه بزرگم دیگ همین جین:من دیگه حرف نمی زنم😶

نامجون:سه ری ما به خاطر خودت میگیم خدا میدونه تو خونت چه تله ای برات گذاشته مرتیکه آشغال🤦♂️ سه ری : راس میگی😔باشه من فلن اینجا میمونم...فقط میشه بگین من کجا باید بمونم آخه سرم درد میکنه میخوام یکم استراحت کنم🤕 جیمین:دختره رو مخ *ذهن سهری* سکوت پیشه کن سهری😑 بلند شدم برم اتاقم که نامجون بهم گف... نامجون:اتاق کنار جیمین خالیه میتونی اونجا بمونی جیمین : چی؟اشتباه شنیدم مگ ن؟ سه ری:اتاق دیگه ای نیس؟من نمی خوام هر روز صبح با اون روبرو بشم😒 جیمین:ن ک من میخوام😒 جین:جیمین خیلی خرف میزنی نکنه میخوای تنبیهت کنم؟؟؟؟همه برید تو اتاقاتون سریععععع سه ری:باش من میرم بخوابم از پله ها بالا رفتم و داخل اتاق شدم دکوراسيونش خوب بود رنگ اتاق یاسی بود خیلی خوش رنگ و زیبا.یه پنجره هم داشت.از پنجره بیرون رو نگاه کردم ستاره ها معلوم بودن.دلم برای خونم تو اون بالا تنگ شده بود😔 یهو یاد نقشم افتادم.وقتی با تلفن حرف میزدم به دوستام گفتم بیان تا منو با اسلحه بزنن بعد زنگ بزنن بگن تو خونت هدیه مدیه گذاشتیم و این چیزا😁😁 رو تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم..زودی خوابم برد *فردا صبح*: *از زبان جیمین* از خواب بلند شدم و رفتم آشپزخونه بچه ها صبحانه رو آماده کرده بودن.رو یکی از صندلی ها نشستم کوکی:برم سهری رو بیدار کنم ب نظرتون؟ جین:لازم نکرده بزار خودش بیدار شه تو این اواخر بیچاره خیلی سختی کشیده بزار یکم استراحت کنه نامجون*همونطور ک لقهمه رو میزاشت تو دهنش گف*:اهوم موافقم *از زبان سه ری*خورشید یواش یواش داشت چشمم رو میسوزوند دیگ نتنستم طاقت بیارم و ببیدار شدم و رو تخت نشستم وخیلی عصبانی به خورشید نگاه کردم.بعد با اشعههای چشمم پرده رو کشیدم و دوباره خوابیدم...ولی دیگه خوابم نمیومد.بلند شدم رفتم صورتم رو شستم یه دوش گرفتم اومدم بیرون.موهام رو خشک کردم و داشتم آهنگیو زمزمه میکردم.یه رژ هلویی زدم و یه سایه صورتی کم رنگ زدم.ی دونه شومیز پوشیدم با یه شرتک لی.موهام رو گرد کردم و یه مداد زدم وسطش تا موهام رو نگه داره.با اسپری شیرین زدم و از اتاق تکمیل شده زدم بیرون😎 من اومدم سلام صبح بخیر😍💋 نامجون:بالاخره بیدار شدی ما فکر کردیم مردی😐😐😐🤦🏻♀🤣🤣 سه ری : چی!؟منظورت چیه؟😐 مگه من چند ساعت خوابیدم؟ شوگا:تو دیگ کی هستی از منم جلو زدی ک😐 جین:سه روزه یکسره خوابی😂 سه ری:چیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😳😳😳😳😳 *انقدر صدای چی گفتنم بلتد بود ک همه اعضا چشماشونو بستن و دستشونو گزاشتن رو گوششون تا کر نشن🤦🏻♀😂* چند لحطه بعد ک چشماشونو باز کردن: هوپی :واووووووو😃جدا از صدای نکرهت چه خوشگل شدی🤣🤣 سه ری :😐😒من همیشه خوشگلم😌و صدامم خیلی زیباست..منتهی گوش بصیرت میخواد🤦🏻♀😂 جیمین:از اتاق اومدم بیرون سرم تو متن تمرینی آهنگ بود که یهو پام خورد به نرده😑آخخخخ😫😫😫😫😫 سه ری:اوااااا خدا مرگم بده فکر کنم نرده کوره آدم به این بزرگی رو ندید😏(ایول سهری🤣🤣👍🏻) کوکی:ای خدا دلم درد گرف🤣🤣🤣🤣 جیمین:هه هه بابا با نمک خودتو بمال ب خیار حیف نشی😒کوکی جان شما هم خفه لطفا😡 کوکی:چشم😐🤭🤐

*سه ری*:یه نگاه مرموزی به جیمین کردم و رفتم پذیرایی.اون هفت تا هم دنبالم میومدن.رفتم رو یکی از مبل ها نشستم.اونا هم نشستن.منم شروع کردم به حرف زدن: خب برادر های خوشقیافه و دیلاق من!همونطور که قراره من باید یه مدت تو خونه شما بمونم و باید بدونید چه کارهایی نباید بکنید یک!:به هیچ عنوان هیچ یک از شما ها به من دست نزنید دو!:وقتی غذا میخورم.میخوابم یا دارم مطالعه میکنم،به هیچ عنوان با من حرف نزنید سه!:به هیچ عنوان مستقیم تو چشمام نگاه نکنید😑 و...یه خواهش..اوممم...من هر روز باید یه ساعت برم پیاده روی یکی از شما ها باید باهام بیاد و اینم بگم من نمیگم مفتی اینکار رو بکنید.من تو همه نقاط جهان ملک و املاک دارم و ویلا های چین،آمریکا و ژاپن مال شماها😇 کل اعضای بی تی اس:😐 *ذهن کوکی*:این دختر خیلی خر پوله😐مخشو بزنم برام ی عالمه شیرموز بخره عالیه هااا هوپی:مطمئنی گلوله به سرت نخورده؟ 🤔 جین:عقب موندهس🤦🏻♀🤣یاععععع یاعععع🤣🤣🤣 نامجون:ما هیچ نیازی به اینا نداریم😂 جیمین:الان مثلا داشتی دک و پز مال منالت رو میدادی؟😒 سه ری:شیطونه میگه دهن این پسره رو.........بدوزاااا😑 شوگا:احیانا جسارتا...داشتی نمیگفتی شیطونه میگه دهن این پسره رو سرویس کن؟اینطور نیس؟😐😂 سه ری : آره!همون که تو گفتی! کوک:بزرگتر ها خیلی بی ادبن😑خیر سرمون قراره از اینا الگو بگیریم😑💔
*از زبان جیمین* عصبی بلند شدم و به طرف آشپزخونه رفتم.ی بطری آب از یخچال برداشتم و ریختم تو لیوان.بعد برگشتم بطری رو سر کشیدم و گذاشتم تو یخچال.یه نگاه چپکی هم به همه کردم و رفتم تو اتاقم درم انچنان محکم کوبیدم ک دست خودم درد گرفت.پشت در اتاق خداروشکر منو نمیدیدن ک از درد دستم دارم بالا پایین میپرم🤦🏻♂ سه ری:داداشمون کم داره بیچاره؟😕 تهیونگ:جدیدا آره🤣🤣🤣🤣🤣 ی هفته بعد..... *از زبان سهری* الان ی هفته هس من اینجام و حوصلم خیلی سر میره😕تو اتاق نشسته بودم و داشتم درو دیوار رو نگاه میکردم🙄🙄 سهری:اه پاشم برم بیرون حوصلم اینجا گندید..چقد اینا ساکتن حوصلم سر رفتتتتتتتتت از اتاق اومدم بیرون و........😕بیرون اومدن از اتاق همانا و جیغ زدن من همانا🤦🏻♀😂 خونه مثل اشغال دونی بود😑😑کسافت ها هیچی هم نمیدن بخوریم 3 روزه هیچی نخوردم آخرش نشستم وسط پذیرایی و داد زدم یااااااااااااااا😩😩😩😩😩 *همه اعضا در حال بیرون اومدن از اتاق* تهیونگ :چیشده😨 نامجون :جاییت درد میکنه؟؟؟؟ کوکی :کسی اذیتت کرده🤨خودم الان حسابش رو میرسم الکی شیر موز نمی خورم که😒🔪 جین : حالت بده؟😕 جیمین : صدبار گفتم جیغ و داد نکن😡 شوگا :دو دقیقه نمی زارین آدم بخوابه باز چیشده😴😒 سه ری:واقعا که من یه هفته هس اینجام نه غذا میدین بخورم نه این اشغال دونی رو تمیز میکنید. جیمین : بیا منو بخور😏 سه ری :I am sorryمن اشغال خور نیستم(خوانندههای عزیزی ک ممکنه یکم سن و سالشون کم باشه و متوجه جملهانگلیسی نشده باشن ترجمهشو خدمتتون میگم...من عذر میخوام❤️❤️) جیمین :شیطونه میگه یکی بزن دهنشو....😑 سه ری:هوی هوی حداست ب دهنت باشه بچه سوسول!شما هفتا کوتوله برین خرید منم خونه رو تمیز میکنم🚶♀️🕳️ جین:کوتوله؟؟؟؟؟؟😐 نامجون:چرا حالا کوتوله؟🤔😂 سه ری : آخه هفتایین و مث کوتولهها رفتار میکنین منم ک سفید برفی قصه خونه رو مرتب میکنم😌😌 کوکی : ما که هممون قدبلند و خوشتیپیم😕 جیهوپ:بعله ببین...قد و رعنای اعصاب رو بنازمممممم هووو از اینا از ایناااااااا🕺🏻🕺🏻🕺🏻🕺🏻🕺🏻 *هممون محو رقص مزخرف جیهوپ شده بودیم و دهنامون تا کف اسفالت وا شده بود* *با پس گردنیای ک جیهوپ از جین خورد مث بچه ادم نشست سرجاش لام تا کام حرفی نزد😂🤣🤣* سه ری:خیله خب بسه بسه...دیگه برید خرید! جیمین:من نمیرم *ذهن سه ری*اگه این نره من نمیتونم با قدرت هام خونه رو تمیز کنم باید مثل انسان عادی تمیز کنم.چ خاکی تو سرم بربزم حالا😑🤦🏻♀💔 سه ری:نه تو خودت باید بری تو از همه واجب تری اینا اصلا چیز میز بلد نیستن تو باید بری سبزیجات تمیز رو پیدا کنی بیاری بخوریم😌😊😊(سهری هم بلده پاچهخواری کنه ها نمیدونستیم🤦🏻♀😂🤣) *از زبان جیمین* نمیدونم چرا از حرف سه ری اینقدر خوشحال شدم😁 بهتر بود ادای اونایی ک بدشون اومد رو دربیارم و با حالت طلبکارانه گفتم:باشه منم میرم باهاشون😒 نامجون:بریم لباس هامون رو عوض کنیم و بریم سه ری:بعد سه دقیقه اون پسرای جذاب لعنتی یدونه ماسک گنده زده بودن که صورتشون رو میپوشوند و یه هودی پوشیده بودن و کلاهشم گذاشته بودن رو سرشون😐:چرا خودتون رو شبیه میمون ها کردین؟!😑 کوکی:آخه نمی خوایم کسی مارو بشناسه😸 سه ری:اوکی باشه دیگه برین بای!

*از زبان سهری* اونا رو از خونه انداختم بیرون نشستم رو مبل و چشمام رو بستم با قدرتم همه جارو تمیز کردم با جادوم حتی اتاق اون کوتوله هارو هم تمیز کرده بودم ولی قدرتم نمی تونست وارد یکی از اتاق ها بشه😕منم کنجکاو شدم کدوم اتاقه رفتم و دیدم اتاق جیمین هس در رو باز کردم اتاقش خیلی تمیز بود ولی رو میزش یه چیز درخشان بود رفتم سمتش وقتی خواستم نگاش کنم دستم رو سوزوند 😧اخخ😩چون زخم های من زود خوب میشن چیزی نفهمیدم با یه خودکار بلندش کردم و کلمه روش رو خوندم SR( اس ار )این چیه دیگ؟🤔 یهو در خونه باز شد. زود از اتاق جیمین اومدم بیرون رفتم پایین یه عالمه خرید کرده بودن منم از دستشون گرفتم. جیمین:🤤 کوکی:🤩 نامجون:😐 جین:😳 شوگا:که چی😕چرا همه اینجورین به چی نگاه میکنین؟ تهیونگ:خنگ خونه رو ببین چقدر تمیزهههههه هوپی:آخ جوووون تا حالا خونه رو اینقدر تمیز ندیده بودم😃😃😃

*ذهن جیمین*چطور تونسته تو این مدت کم همه جارو اینقدر تمیز کنه🤔ووی دارم میترکم از فصولی چی میشه بفهمم کوکی:من برم لباسام رو عوض کنم بیام گودبای بنگتن از پله ها بالا رفتم در اتاقم رو باز کردم وععععععععععععع(جیغ) از پله اومدم پایین و به صورت سه ری خیره شدم😐تو حتی اتاق منم برق انداختی😳چجوری تو این مدت کم😐 سه ری:خب شما پسرید و سلیقه ندارید من گفتم تمیز کنم😁 جیمین:خخخ اتاق من تمیز بود😏ولی حالا تشکر بیا اینم انعامت😏 پولیو از تو جیبم دراوردم و ب سمتش گرفتم ک ب پول نگاه کرد و پول یهو اتیش گرفت جیمین:ها چیشد پول کو..عاییییییی دستم سوختتتتتتت اخخخخخخ دستمو تو هوا تکون میدادم و بالا پایین میپریدم ک نامجون با صدای دادم اومد خواست بگه چیشده ک یهو اتاقو دید و منو یادش رفت کلا *ذهن جیمین*:چرا انقد این دختر مشکوکه اخه چطور تونست کاری بکنه ک پول اتیش بگیره نامجون:واووووووووو دستتون دردنکنه واقعا زحمت کشیدین این جیمین ما خیلی شلختهس ممنونننننننن😁🙏🏻 سه ری:با من رسمی حرف نزنید راحت باشید بیزحمت تهیونگ:عام چیزه یه سوال😃☝️🏻اتاق کی، از همه کثیف تر بود😂 سه ری:والا نمیدونم؟🤦🏻♀ تهیونگ:هن؟پس چجور تمیزش کردی😐 سه ری:خب زیاد توجه نکردم دیگ😁 تهیونگ:یعنی چی😕 سه ری:خب اتاق جین از همه کثیف تر بود🤔هی جین بگو ببینم چرا اتاقت کثیف بود ها؟؟؟؟تو از همه بزرگتری هیونگشونی الگوشونی این چ وضعشه بگو ببینم هااااا هااااا؟؟؟؟؟🤨🤨🤨🤨🤨 جین:تو اتاق من فقط یدونه از لباسام بود یدونه هم لیوان شیر موز کوکی بود ب خدا🙄 سه ری:گفتم که توجه نکردم پس ولش اوکی؟🙄🤦🏻♀😂 کوکی:تمیزکاریت که فوق العاده بود من میخوام حالا دست پختت رو بخورم😋 سه ری:😨منکه آشپزی بلد نیستم😑 کل اعضا :😐 جین:یه دختر آشپزی بلد نیس؟چ عجب😐🤙من ک ی پسرم دستپختم عالیه و انگشت برا ادم نمیمونه چطور تو ی دختری بلد نیستی..چ چیزا سه ری:حالا ک شده دیگ من واقعا بلد نیستم ببخشید🙁 نامجون:اشکال نداره ما درس میکنیم☺️ سه ری:وای چه باحالللل میسییییی😆 بعد سه دقیقه پسرا با لباس های آشپزی تو آشپزخونه مشغول پختن غذا بودن منم محو تماشای اونا بودم ک بنگتن ب این جذابی دارن عذا میپزن برا من😍🤤🤤🤤

خب حالا لعنتی جذاب اینارو یادت نره 😎😉: فالو=فالو، نظر،لایک بعد میتونی بری خدا به همراهت 😎
اوه کیوتم راستی من نمی تونم عکسی برا داستان انتخاب کنم 😐😂واسه همین تو هر پارت عکس یه جیگرمون رو میذارم حالا شما نفسا بگین اول کدوم یکی از این لعنتی های جذاب رو بزارم هرکدوم بیشتر بود اونو میزام 😉 حالا میتونی بری بای 😘😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اهم اهم ور ایز عه نکست پارت ??
اهم اهم ور ایز عه نکست پارت ??
پس از یک سال گذاشته شد 😅😂
ممنون
سال آینده ایشالا 😐😂
😐😂
عالی بووووووود خیلی داستان خوبیه🦋✨✨✨
پارت بعد کی میاد؟🙃