
بچه ها من تا پارت ۵، یعنی از پارت۳ تا۵ رو باهم نوشتم.
که رفتی تو دفتر تهیونگ بعد دیدی که اون خیلی عصبانی اونجا وایساده. خیلیییییی عصبانی بود. (نکته: تهیونگ بهت گفته بود که باید یه لباس براش طراحی کنی.) تو هم ترسیده بودی گفتی: عممممم س...سلام ر....رئیس کیم ببخشید دیر کردم.😥😓 تهیونگ: ( با لحن عصبی میگه اما خیلی داد نمیزنه چون دلش نمیاد) تو چطور تونستی ۲۰ دقیقه دیر کنی ها؟ مگه این شرکت قانون نداره؟؟اگه همه اینجوری میومدن خب الان ما ورشکست شده بودیم.( حالا لحنشو آروم میکنه چون میبینه که ترسیدی. میگه) :خب حالا بگو دلیل تاخیرت چی بود؟ ایسول: م...من خب یه اتفاقی برام افتاده بود که.......( دیگه نتونستی ادامه بدی و گریه ت گرفت) تهیونگ تو ذهنش( وااااای چی شد؟ چرا گریش گرفت؟ نکنه از دست من ناراحت شد؟ بهتره خوشحالش کنم. نه اصن ب من چ؟ وااااای چرا اینجوری میشه؟ چرا جلوی ایسول اینطوری میشم؟) بعد تهیونگ میگه: چیزی شد؟ ایسول:( وااااای خاک تو سرم. باید خودمو کنترل کنم) بعد اشکاتو پاک میکنی و میگی:.......
میگی: عومم ولش کن هیچی نیست. رییس تهیونگ میشه من برم سرکارم؟؟ خواهش میکنم منو اخراج نکنید. خواهش میکنم. تهیونگ: ن بابا اخراج چیه؟ حالا به خاطر یه تاخیر که اخراج نمیشی! حالا میتونی بری. ایسول: ممنونم واقعا ازتون ممنونم. بعد میری پشت میزت بشینی. درحال طراحی کردن بودی که کوان هونگ میاد پیشت میگه: خب خب چی شده؟ گریه کردی؟ کسی کاری کرده؟ ایسول: (بغض کردی اما خودتو کنترل کردی) گفتی: نه چیز خاصی نیست. کوان هونگ: پس چرا امروز کسلی؟ حالت خوب نیست. ایسول: نه من خوبم فقط امروز یکم بی حوصله م. کوان هونگ: میخوای بخندونمت؟؟ ایسول: خب من من.... نمیدونم.

بعد کوان هونگ حرفای باحال و خنده دار میزنه و با ایسول کلی میخندن که یهو تهیونگ از دفترش میاد بیرون.....( عکس بالا تیپ تهیونگ هست )
از زبون تهیونگ: داشتم میومدم بیرون از دفترم که به ایسول یه چیزی بگم که دیدم ایسول با کوان هونگ گرم گرفته و دارن میخندن. خیلییییییی عصبانی شدم میخواستم برم یه مشت بکوبم تو صورت اون پسره ولی خودمو کنترل کردم. اصن...اصن چرا من باید عصبانی بشم؟ اصن من وقتی ایسولو میبینم یه جوری میشم. نکنه نکنه....وای نه بابا اینجوری نیست مطمعنم. بعد میره جلوتر میشنوه که کوان هونگ داره به ایسول میگه: میخوای امشب بریم شام بخوریم؟ من یه رستوران باحال میشناسم. مطمعنم خوشت میاد. تهیونگ با خودش: عوضیییی الان به حسابت میرسم. بعد میره پیش ایسول و کوان هونگ میگه:........

از زبون ایسول: کوان هونگ خیلی پسر خوبیه. باعث شد یکم بخندم و اون قضیه رو فراموش کنم. داشتم با کوان هونگ میخندیدم که دیدم تهیونگ خیییلی عصبانی اومد جلومون. کوان هونگ پیشنهاد داد باهاش برم رستوران که میخواستم بگم (نه) که اصن تهیونگ نذاشت حرفمو بزنم. اومد دست کوان هونگو گرفت و کشیدش کنار و بعد به من گفت: خانوم پارک ایسول ( فامیلیت پارک هست) میخواستم بگم فردا شب یه مهمونی هست که باید هر رییس از هر شرکت یه طراحشو بیاره. منم شما رو انتخاب کردم( با لحن سرد و بی روح میگه) پس فکر نکنم بتونید برید سر قرارتون😏( تهیونگ باخودش: ایول دیگه ایسول نمیره با کوان هونگ. عجب کار باحالی کردما.هههههه.) ایسول: من نخواستم با کسی برم سر قرار چون ......اصن ولش کن( عصبانی میگی).حالا خب چرا من؟ با سابقه تر از منم اینجا هست. تهیونگ: من صلاح دونستم تو بیای. مشکلیه؟ ایسول: نه چه مشکلی؟ تهیونگ: خوبه. کوان هونگ:( اولش به تهیونگ چشم غره میره و بعد عصبانی میشه اما با لحن مهربونی بهت میگه): خب پس یه روز دیگه میریم رستوران.😇🤗😊 ایسول: نه ممنون. کوان هونگ: باشه(ناراحت میگه) بعد میره { قیافه تهیونگ وقتی کوان هونگ میره }.....
وقتی کوان هونگ میره تهیونگ میگه: چیزی شده؟ ایسول: نه. چرا؟مگه چی شده؟ تهیونگ: آخه امروز یه جوری......یعنی منظورم اینه که ناراحتی. از کارت ناراضی؟ ایسول: نه نه راستش یه مشکل شخصیه. تهیونگ: بگو شاید تونستم کمکت کنم. ایسول: نه چیز خاصی نیست. تهیونگ: راستی یه چیز دیگه هم باید بهت بگم...........
چالش: به نظرت تهیونگ میخواد چیز خاصی بگه؟ لایک کنید ❤ بچه ها باور کنید ۳ پارت پشت سرهم سخته. تازه علاوه بر اونم تک پارتی و فیک چت گذاشتم خب دستم پوکید اگه لایک کنید فقط به من انرژی میدید نه چیز خاصی. فالو =فالو 🎠 کامنت بزارید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود افرین ادامه بده
تا پارت ۸ گذاشتم ولی خیلی مونده تو بررسی😑
عالی وای زود تر پارت بعد رو منتشر کن من دارم از فضولی میمیرم ببینم چی میشه 😍😂
تا پارت ۸ گذاشتم ولی ۶ روز مونده
ممنون که منتظر میمونید🌈😊🍭
عالی بود گلم*-*🍯🙂میدونستی داستانت مث خودت خیلی محشره؟*-*🙃🍃پس لطفا زوود زوود پارت بعدی رو بزار چون من بی صبرانه منتظرم*-*
تا پارت ۷ گذاشتم تو بررسیه😊
وااااای عزیزم ممنون 🌈🌈⭐⭐
خیلییییییییییییییی گلییییییییی🌺🌺🌺🥀🥀🌹🌹🌻🌼🌷⚘⚘
فوق العاده بود❤️🍓
🙂🍓
ممنون عزیزم 😍