بچه ها من تا پارت ۵، یعنی از پارت۳ تا۵ رو باهم نوشتم.
که رفتی تو دفتر تهیونگ بعد دیدی که اون خیلی عصبانی اونجا وایساده. خیلیییییی عصبانی بود. (نکته: تهیونگ بهت گفته بود که باید یه لباس براش طراحی کنی.) تو هم ترسیده بودی گفتی: عممممم س...سلام ر....رئیس کیم ببخشید دیر کردم.😥😓 تهیونگ: ( با لحن عصبی میگه اما خیلی داد نمیزنه چون دلش نمیاد) تو چطور تونستی ۲۰ دقیقه دیر کنی ها؟ مگه این شرکت قانون نداره؟؟اگه همه اینجوری میومدن خب الان ما ورشکست شده بودیم.( حالا لحنشو آروم میکنه چون میبینه که ترسیدی. میگه) :خب حالا بگو دلیل تاخیرت چی بود؟ ایسول: م...من خب یه اتفاقی برام افتاده بود که.......( دیگه نتونستی ادامه بدی و گریه ت گرفت) تهیونگ تو ذهنش( وااااای چی شد؟ چرا گریش گرفت؟ نکنه از دست من ناراحت شد؟ بهتره خوشحالش کنم. نه اصن ب من چ؟ وااااای چرا اینجوری میشه؟ چرا جلوی ایسول اینطوری میشم؟) بعد تهیونگ میگه: چیزی شد؟ ایسول:( وااااای خاک تو سرم. باید خودمو کنترل کنم) بعد اشکاتو پاک میکنی و میگی:.......
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
عالی بود افرین ادامه بده
تا پارت ۸ گذاشتم ولی خیلی مونده تو بررسی😑
عالی وای زود تر پارت بعد رو منتشر کن من دارم از فضولی میمیرم ببینم چی میشه 😍😂
تا پارت ۸ گذاشتم ولی ۶ روز مونده
ممنون که منتظر میمونید🌈😊🍭
عالی بود گلم*-*🍯🙂میدونستی داستانت مث خودت خیلی محشره؟*-*🙃🍃پس لطفا زوود زوود پارت بعدی رو بزار چون من بی صبرانه منتظرم*-*
تا پارت ۷ گذاشتم تو بررسیه😊
وااااای عزیزم ممنون 🌈🌈⭐⭐
خیلییییییییییییییی گلییییییییی🌺🌺🌺🥀🥀🌹🌹🌻🌼🌷⚘⚘
فوق العاده بود❤️🍓
🙂🍓
ممنون عزیزم 😍