
اینم از پارت پنجم ^-^♡♡♡♡♡♡

هری به سمت پنجره آمد. پنجره را باز کرد و نامه رو از هدویگ گرفت. اون نامه از طرف هاگرید بوده. توی اون نامه نوشته شده بود :(( سلام هری نظرت درباره یه چایی و بیسکوییت توی کلبه چیه؟! اگر نظرت مثبته رون و هرماینی رو هم بیار امضا : [ روبیوس هاگرید ].)) هری که خیلی خسته شده بود و به استراحت نیاز داشت تصمیم گرفت برای استراحتش به کلبه هاگرید بره برای همین نوشت :(( باشه حتما میام )).

هری به رون پیشنهاد کرد که همراهش بیاد. او هم قبول کرد. هری از تختش بلند شد و رفت به تا به هرماینی هم بگه. وقتی هری بلند شد تا به هرماینی هم بگه ، رون دست او را گرفت و گفت :(( هی هری......داری کجا میری؟؟! 🤔)) هری به رون نگاه کرد و گفت :(( خب دارم میرم تا به هرماینی هم بگم ، بیاد باهامون 😐)) رون آهی کشید و گفت :(( اوففففف خب چرا میخوای بهش بگی؟؟؟!!! 😒)) هری با تعجب به رون گفت :(( خب تا اونم باهامون بیاد 😐)) رون دوباره آهی کشید و گفت :(( خب چرا میخوای بهش بگی وقتی اون میتونه نامه رو برامون پیدا کنه؟؟!!!))

هری آهی کشید و گفت :(( از کجا میدونی که اون میتونه نامه رو پیدا کنه؟؟!! شاید نامه دست هاگرید هست!!!!! 🙁)) رون آهی کشید و گفت :(( اوففف باشه برو بهش بگو 😒)) رون دست هری را ول کرد. هری به سمت خوابگاه هرماینی رفت. هری به هرماینی هم پیشنهاد کرد که با او و رون به کلبه هاگرید بیاید. هرماینی به تعجب به هری گفت :(( پس نامه چی؟؟! 🙁 )) هری به هرماینی گفت :(( شاید نامه دست هاگرید باشه!!!!)) هرماینی آهی کشید و قبول کرد.

هری و رون و هرماینی به سمت کلبه هاگرید رفتند. هری شروع کرد به در زدن. چند ثانیه بعد از در زدن در کلبه ، صدای شکستن اومد. هاگرید فریاد زد :(( الان میام)) هرماینی پشت در گفت :(( هاگرید ، حالت خوبه؟؟!!)). در همان موقع هاگرید در کلبه را باز کرد. هاگرید با آنها سلام و احوال پرسی کرد. هری و رون و هرماینی روی میز هاگرید نشستند. رون از هاگرید پرسید :(( صدای شکستن چی بود؟؟!))

هاگرید و گفت :(( خب اون صدای شکستن شیشه ای بود که کرم های شب تاب رو اونجا میذاشتم. ولی الان نمیدونم اون کرم ها کجان!!!!!!🙁)) هرماینی پرسید :(( کرم شب تاب برای چی؟؟!!🤔)) هاگرید جواب داد :(( خب.... برای اینکه اگر وسایلی رو گم کردم اونا بهم کمک کنن که کجان. ولی الان هیچکدومشون رو پیدا نمیکنم 😩)) هرماینی آهسته به هری و رون گفت :(( فکر نکنم نامه دست هاگرید باشه.)) هاگرید که داشت چایی ها را میریخت ، بعد از شنیدن حرف هرماینی چایی را ریخت روی خودش و به بالا پرید.

هری و رون و هرماینی وقتی متوجه حرکت هاگرید شدند. پرسیدن :(( چیزی شد؟؟!😕)) هاگرید با تعجب گفت :(( منظورتون کدوم نامه ست؟؟!🙁)) هری همه چی را به هاگرید توضیح داد. هاگرید گفت :(( آها.......پس بلاخره فهمیدم که اون نامه برای چی بود؟؟!..........))
خب این پارت هم تموم شد ^-^♡♡♡♡♡♡♡بنظرتون هاگرید چه چیزی رو فهمیده بود؟؟ :)))))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود کیوتی😘😘😘
مرسی کیوتم 😻♡♡♡
وای عالی بود ^-^
چالش : نمی دونم خودت بگو😂
مرسی سارا جون ^-^♡♡♡
تو پارت بعدی میفهمی 😂♡
عالی بود آجی
اولین بازدید اولین لایک اولین کامنت
مرسی عاجی جون ^-^♡♡♡♡
خیلی جالب بود:)))
منتظر پارت بعدی هستم*_*
مرسی کیوتم ^-^♡♡♡♡♡