یک انتخاب سخت¹

خب اول بریم سراغ معرفی😊👇 اینجا شما ا/ت هستین و اهل ایران هستین. وضع مالی خونوادتون عالیه و شما یه خونه مجردی تو کره جنوبی دارین. و ۱۹ سالتونه😇

و شروع میشود: همینطور داشتم قدم میزدم و اصلا حواسم به دورو برم نبود. عصبانی بودم و ممکن بود هر لحظه از عصبانیت منفجر بشم😤 یه تیشرت گشاد مشکی و شلوار اسلش مشکی پوشیده بودم با کفش و کلاه لیمویی یه کوله پشتی مشکی هم رو دوشم بود. داشتم با هندزفری به اهنگ گوش میکردم و سرم پایین بود که یک لحظه با یکی محکم برخورد کردم. و این بهانه ای شد برای منفجر شدن من😱 داد زدم هوووووووی جلوتو نگا کن (نکته:شما در خانواده دچار مشکل شدین و به خونه مجردیتون در کره اومدین) طرف گفت ببخشید شما حواستون نبود. ا/ت:خب چون من حواسم نبوده تو هم نباید به دوروبرت نگا کنی؟ طرف مقابل:عذر میخام ببخشید😐 خوب که دقت کردم این چقد صداش برام آشناس ماسک زده بود به خاطر همین قیافش کامل دیده نمشد.

دستمو بردم بالا و صورتشو گرفتمو این ور اونور چرخوندم صورتشو و بعد با یک حرکت ناگهانی ماسکشو کشیدم پایین و با دیدن چهره ای که مقابلم بود فریاد زدم ا/ت:وااااااااای نه خودتونین؟جونگ کوک؟ و اونم داشت با لبخند نگام میکرد جونگ کوک:دختر یکم یواش نصفه شبه😂 ا/ت:باورنمیکنم ینی خودتونین؟خدای من،من چقدر منتظر این لحظه بودم☺ و بعد پریدم و بغلش کردم باهاش عکس گرفتموگفتم:میتونم یه چیز دیگه هم ازتون بخام؟ جونگ کوک:البته ا/ت:میشه من شمارتونو داشته باشم قول میدم زیاد مزاحم نشم ماهی سالی یه بار بهتون زنگ میزنم فقط صداتونوبشنوم. اول یکم مقاومت کرد ولی بعد که اصرارمو دید قبول کرد و شمارشو بهم داد وازم خاست یه تک بهش بزنم تا شمارش رو گوشیش بیفتع که وقتی زنگ زدم متوجه بشع منم و جوابمو بده

بعد هم خداحافظی کرد و رفت. رفتم خونه و یکم با گوشیم ور رفتم تا خابم برد. جونگ کوک: وای چه دختر باحالی بود.😂 خیلی خوشم اومد ازش.قیافش هم خیلی جذاب بود واقعا چطوری شمارمو دادم بهش؟ با این فکرا بود که خابم برد. ا/ت: صبح با صدای گوشی از خاب پریدم. برداشتم نگاه کردم دیدم سیو نکردمش جواب ندادم گفتم حتما از مزاحمای همیشگیه‌ و الان قطع میکنه. ولی نه طرف دست بردار نبود ونزدیک ۱۰بار زنگ زد. اخرش برداشتم.ا/ت:الو؟ جونگ کوک:به همین زودی پشیمون شدی از گرفتن شمارم؟ با صدای جونگ کوک پریدمو گفتم:وای شمایین ببخشید فکر کردم مزاحمه😅🤦🏼‍♀️ جونگ کوک:اهان حالا شدیم مزاحم دیگه؟ ا/ت:ببخشید عذر میخام گفتم که نفهمیدم شمایین. جونگ کوک:میشه باهام راحت تر حرف بزنی؟ ا/ت:بله؟؟😕 جونگ کوک:میگم باهام راحت تر حرف بزن کوکی صدام کن من اینطوری راحتترم. ا/ت:اگه شما نه ینی اگه تو اینطوری راحت تری باشه کوکی😊😇

جونگ کوک:خب من برم امروز کنسرت داریم. راستی دوست داری امروز بیای کنسرتمون؟ ا/ت:آره خیلی جونگ کوک:باشه امروز مهمون ویژه منی!ساعت ۴ قبل شروع کنسرت میبینمت.بای🤗 ا/ت:باای🤗😚 جونگ کوک: کوک حالت خوبه؟ اون یه ادم معمولیه!چرا باید با شنیدن صداش دلت بلرزه؟؟ نه نه تو حالت خوب نیست😥 جیمین:با شنیدن صدای کی دلت میلرزه؟ واای خدا این کی اومد اخه.؟ جونگ کوک:هیچی بابا داشتم با خودم حرف میزدم. جیمین:خب میدونم داشتی با خودت حرف میزدی میگم با شنیدن صدای کی دلت میلرزه؟ جیمین اینوگفت و یه چشمک خر خودتی زد بهم(😉اینطوری) منتظر جواب بودکه جین صدامون کرد:بیاین صبحونه آمادس خدایا شکرت از دست این جیمین نجات پیدا کردم😂 ا/ت: وای خدا ینی امروز دوباره میبینمش؟😄 خیلی خوشحال بودم🥰

رفتم صبحونه آمده کردم خوردم.بعد شروع کردم به آماده شدن خب من خودمو میشناسم سه ساعت طول میکشه آماده شم🤣😂 ساعت چنده ایییم خوبه دیگه ساعت ۱۲ الان شروع کنم ساعت ۳ یا ۳:۳۰ آماده میشم میرم🥰 خب یه آرایش ملایم کردمو موهامو (مثل تصویر بالا) خب ساعت چنده؟ اووو ساعت شد دو برم لباس پیدا کنم ایییم چی بپوشم؟ اسپرت باشم خوبه🥰

خب لباس هم انتخاب کردم. عالیه(تصویر بالایی) پوشیدمش عالیه اوف چه تیپی زدم من😂 دیگه وقت رفتنه. رفتم و یه تاکسی گرفتم و رفتم.....

خب فعلا تموم شد😊 لطفا تو کامنت بگین پارت بعد رو بزارم؟😇 یا همینم حذف کنم؟😑🥺🙁 لایک و کامنت فراموش نشه لطفا😍🥰