
سلام من Ali هستم امروز اومدم با پارت پنجم عشق میرکت😃اگه ازین سری خوشتون اومد تستو لایک کنید😄وپروف منم دنبال کنیم☺
از چشم لیدی باگ:چشمامو باز کزدم تو پاریس بودم😃ولی اینجا همش تیره رنگه😯 کت نوار پاشو عجیبه😣من یک چاقو خورده بود تو شکمم ولی الان نیست مثل روز اول شدم😮ازچشم کت نوار:بهوش اومدم لیدی باگ بالا سرم بود😦سرم صوت میکشید😖کم کم خوب شد🙍از جام پاشدم😞 ازچشم لیدی باگ:بهوش اومدی کت😕خوب اینارو ببین😯این سنگ قبرایی که جلومون😮
از چشم کت:داشتم تو دلم میخونم سنگ قبرارو باورم نمیشه😮اون...او...اون سنگ قبر آدریناس که جونشو برام فدا کرد😢سنگ قبر عمه سالی هم اینجاس😩از چشم مرینت:سنگ قبر تام دوپنچگ😱پ...پد..پدر من مرده😢و سنگ قبر. لوکا_لایلا_فیلیکس_کاگامی_اینا همشون باما بودن ولی من هنوز باورم نمییشه😧لوکا هم جزو شرورا بود😣 ولی وایسا ببینم کلیویی هم توی شرورا بود پس سنگ قبر اون کجاست😕
از چشم کت:لیدی باگ مواظب باش😶یهو یک چاقو خورد تو شکم لیدی باگ و تو بدنش موند😦وایسا ببینم علامت روی اون چاقو😳همونیه که رو چاقوی آدرینا بود😨همونی که به ارباب شرارت و دوستاش خورد😨همون که موقعی که شرور شدم بهم خورد😨اونجا یک نور میبینم باید لیدی باگو نجات بدم😢بغلش کردم و با تموم سرعت رفتم😣یهو یک صدای اومد که میگفت کجا با این عجله😈یهو یک چاقو خورد تو کمرم😢یکی دیگه خورد😰
لیدی باگ تو بغلم بود که داشتم میمردم مجبورم معجزه گرامونو در بیارم چون اگه بمیریم معجزه گرامون تا ابد تو بدنمون میمونه و آسیب یهشون میخوره گ😣از چشم لیدی باگ:چشامو وا کردم بغل کت نوار بودم😐چشاش بسته بود و داشت بیهوش میشد😮وایسا اون داره به حالت عادی بر میکرده منم همینطور کت نوار افتاد رو زمین😯باورم نمیشه داشت هویتم لو میرفت😰ولی وایسا پس کت نوارچی😨من باید ببینمش چون ..... چون..... چونکه معجزه گرا دست اونه😧ومن آدم فضولیم😰😩 باشه میبینمش وات؟😐 وات 😐 من حتما مردم الانم تو بهشتم😐
ایننننن آدرینه الان 😮سرم میکبوم به دیوار😟من دارم خواب میبینم😐ولی این یک خواب نی😂وایسا برم معجزه گرارو بردام😑آدرینو چجوری ببرم😢چرا بدنش سرده😨چرا رنگش پریده😟چرا یک چاقو خورده تو قلبش😩آدرین جونم پاشو😢من باید تلپورت کنم😡تبدیل شدم به لیدی باگ و معجزه گر مکسو برداشتمو تلپورت کردم خودمو با آدرین😶رفتیم تو دنیای واقعی رفتم تو یک کوچه و به حالت عادی بازگشتم😠میخوام کاریو کنم که نباید😒
انگشترو کتو کردم تودستم😠ازچشم تیکی:مرینت نبیاد اینکارو بکنی😢کوآمی مخلوط منو پلگ کو آمی نیست که بیسکوییت یا پنیر بخوره😐اون از روح بدنت میخوره😣از چشم مرینت:برا مهم نیستی تیکی و پلگ باهم مخلوط بشین😡تبدیل شدم😐پنجه زندگی😡باید اول یک نفرو با پنجه برنده بگشم و با گردون آدرینو به زندگی برگردونم😡یا اگه یک آدم شرورو بکشم میتونم بیشتریا رو برگردونم😯 پس انتخواب من هست😢گابریل آگراست😐
بهم قابلیت زنده کردن ۷تا آدمو میده خوب😢من لایلا_فیلیکس_لوکا_پدرم_کاگامی_وآدرین رو زنده میکنم به علاوه ی آدرینا😟ذاره حالم بد میشه سرم داره گیچ میره نمیتونم باید😟آدرینا رو حذف کنم😞 دارم بالا میارم😢(چندین روز بعدی)خانوم مرینت دوپنچنگ شما مرخص شدین از چشم آدرین:سلام مرینت بالاخره از بیمارستان مرخص شدی😃از چشم مرینت:اوم ممنون آدرین خوب بیا باهم سوار ماسین شیم😄ازچشم آدرین:ازین خبرا نیست تنبل خانوم😂 ماشین رو نیاوردم😯پسسسسسس!از جشم مرینت:داشتم به حرفاش گوش میکردو که یهو زد زیر پاهام و منو بغلم کرد و باخودش برد داشتم از خجالت بالا میاوردم😵
از چشم آدرین:تازه خوشگل خانوم😊باید بری آرایش کنی تا بریم عروسی فیلکس و لایلا😯نمدونم چجوری تو هیفده سالگی ازدواج کردن😄تازه برات لباسم خریدم😘ازچشم مرینت:ممنون😳راضی😳بع😳رحمت چیز زحمت نبودم😳مرسی😳ممنون😳ازچشم آدرین:صورتت مثل گوجه فرنگی شده مرینت😐ولی از خوشکلیات کم نمیکنه چیز یعنی😄خنده دار شدی😶
ازچشم مرینن:رسیدیم خونه من لباسمو عوض کردم😐آدریم تو اونیکی اتاق لباسشو عوض کرد آماده شدیم که بریم☺رفتیم عروسیشون😃ازچشم آدرین بالاخره رسیدیم مرینت برو تو اون اتاق وایسا تا من الان بیام تا باهم بریم دوست ندارم بدزدنت😂از چشم مرینت:رفتم تو اون اتاق منتظر بودم😐براجی اینا تالارای عروسیشون هفتاد هشتاد تا اتاق هم داره😂 یهو لایلا با فیلیکس اومدن تو😨بهشون سلام کردم😨فیلیکس خیلی داشت نزدیکم میشد منم هی عقب میرفتم 😟خوردم به دیوار😮فیلیکس دستش گذاشت کنارم تا فرار نکنم😣از چشم فیلیکس:نو چقد نازی گوگولی مگولی😈از چشم مرینت:داشت میمود که من ببوسه😨از چشم فیلکس:یهو یکی زد پشتمو گفت آقا یهو برگشتم ببینم کیه که یک مشت محکم خورد توصورتم😐از چشم آدرین:اوهو فیلیکس دیگه نزدیک مرینت نشی که ازین محکم تر میزنمت😠اوکی؟اگه نمیفهمی بیا بریم بیرون تا بهت بفهمونم😏مرینت پاشو بریم این جای موندن نیست
ازچشم مرینن:رسیدیم خونه😢از چشم آدرین:اینجا باش من برم برات شربت بیارم😃از چشم مرینت:آدرین شربت آورد پاش گیر کرد و افتاد زمین😯ازچشم آدرین:😮مقصر تویی😡تو که جذابی😆ازچشم مرینت:خوب نادیدیه میگریم این قضیه رو😐از چشم آدرین:رفتم جارو بیارم😐از چشم مرینت: رفتم به آدرین کمک کنم که دیدم افتاده رو زمین ومرده😮د..دوبارهههههههه نه😢 رفتم معجزه گرارو بیارم هرچقد گشتم نبودن😬که یهو یک صدای اومد و گفت:دنبال اینا میگردی😈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این چ سمی بود اخر داستان؟خخخ بعدی را بزار
میگم چرا هی میمیرن ؟؟ 😂😂
دقیقا چه فازیه هی میمیرن 😂😂😂😂
صدا و سیمای ایران : مرینت بارداره که هی بالا میاره 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
و اینکه تو داستانت یکم فهمیدن قضیه سخته (نمیشه منظور رو خوب فهمید)
بعدیو زود بزار 🙂🔪