خب خب اینم پارت 13 نگفتینا میخواین کی باشین😘کیو دوس دارین اصن😉؟
*رمان چرخ گردون پارت سیزدهم*
از زبون *هانا*
من ــ تینا مدیر حسابداری شرکتمون رو یادتونه؟
مهراب ــ اره
من ــ الان بهم پیام داده میگه شرکتی که قرار بود باهاش قرارداد ببندیم زنگ زد و گفت از شراکت باهامون منصرف شده.. جدا از اینا اون 470 میلیونی که برای کارای شرکت خودمون و شرکت ’تهران آریا’ گذاشته بودیم 70 میلیونش رو ک به شرکت اریا دادیم اون 400 میلیون که برای قرارداد شرکت ’یزدیران’ ک الان پاپس کشیده هم غیب شدن..
ارسینــ یعنی چی که غیب شدن اونا ک همکاری رو لغو کردن..
من ــ همین هم چیز عجیبه الان هم تینا و شایان دارن همه چیو چک میکنن اونطوری که شایان خبر داده پول از طریق لپتاپ اتاق حسابداری که برای کار مشترک تینا و سامان و الهه و شایان یعنی کل حسابداری اون بخشه، بود به یه شماره حساب واریز شده..
هلنا ــ الان چکار میخواین بکنین؟
ارشام ــ شماره حساب رو میشه حک کرد؟
کاتیا ــ باید بشه ولی شما کسیو میشناسن بتونه حک کنه؟
من ــ اروم بابا.. شماره حسابو سامان سعی در حک کردنش داره ولی خیلی پیچیدست..
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
ادامه بده😉😉