سلام ......😊☺ خب هیچی ندارم بگم 😐💔
از زیون لی هی : اتاقش 😟 دفتر خاطراتش 😢 همه چیز اذیتم میکرد داشتم دیونه میشدم نه نه امکان نداره اون بمیره 😢😭😭💔 داشتم گریه میکردم که نفهمیدم کی خوابم برد ......صبح ......
بلند شدم یه دوش دو دیقه ای گرقتم یه صبحانه سر پایی خورم لباس عوض کردم و راه افتادم به طرف بیمارستان 🏥 رفتم توی اتاق الیسا گل هایی که خریده بودم گذاشتم توی گلدان 😟 خیلی ناراحت میشدم وقتی اونو اینجوری میدیدم لی هی : الی بیدار شو چشما تو باز کن خواهش میکنم 😢😭 روی صندلی کنار نشسته بودم که خوابم برد 😴
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
آیا پارت بعدی را نمی گذاری؟؟؟😐💔
عزیزم اکانتم پرید الان با این اکانتم
جی سان پسرع😊❤
سوال دارم
گیجم.....😕
جی سان دختره یا پسر 😕
داستانو تو این اکانتم از این به بعد میزارم ☺
بعدی افرین عالی بود عزیزم خیلی خوب بود بی صبرانه منتظر بعدیم
آجی جونم 😿💔
حالم خوب نیس 😔😿😿💔💔
عالییی
میسی 😚💙