24 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jojo انتشار: 3 سال پیش 989 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

چندتا از کیوت ترین والپیپر هایی که دیدم رو آوردم😉 و fanart(نقاشی یی که توسط فن ها کشیده یا طراحی شده)آوردم😅 کدومشو دوس دارین😍 همشون معرکن😌😌😌😌



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (13)
  • بی تی اس آرمییییییی 💜😌🤟🏻🔥

  • بی تی اس

  • imagefl᥆꯭꯭rᥲ☪
    @نیورا:⫷𝙢𝙮 𝙢𝙤𝙤𝙣

    Once🥺

  • بی تی اس ... مرسی قشنگ بود

  • من توایس و بی تی اس رو دوست دارم پس میشم ارمی و وانس🙂💜

  • imageAgatha
    در حال مطالعه

    ادامه:
    انقدر شاد بودم ک نمدونستم چ کنم
    یهو ب خدم گفتم: الان باید کادوی بک رو بدی
    دستم رو بردم پشتم و از کیفم کادوی بک که یه خرس کوچولوی عروسکی و یه عالمه پاستیل کیوت و یه بسته پاستیل رنگین کمونی و یه جا کیلیدی پاپی و یه دستبند ک خدم بافته بودم رو تو یه جعبه پشمکی قلبی بود رو دراوردم
    چشمامو بستم
    بک گفت: حالت خوبه؟؟؟
    کادو رو اوردم جلو سرم پایین بود و با صدای بلند گفتم: جناب بیون بکهیون ام چیزه خب عام... این برای شما! خدم دستبندشو بافتم!

    بعد دوییدم و فرار کردم
    این از داستان من
    دیگ ادامه ندره

  • imageAgatha
    در حال مطالعه

    منو کشوند بیرون و سمت اس ام دویید
    انقدر تند رفت ک نفسم بند اومده بود و صورتم از سرما قرمز شده بود
    منو ک دید وایساد و گفت: حالت خوب نیس؟
    بعد اطراف رو نگا کرد و گفت: دوای دردت پیش منه!
    نگاش کردم دیدم یه عکس دراورد و داد بهم
    عکسو نگاه کردم
    گفت: عکس مننننن
    منم خندم گرفت و ب راهمون ادامه دادیم
    وقتی رسیدیم گفت غافلگیری اینههههه
    بعد همه اعضاء از طبقه سوم دست تکون دادن و گفتن منیجر بودنت مبارکککک
    من گفتم: چچچ؟
    بکهیون گفت: درخواستت برای منیجربودن اکسو قبول شدهههه
    من از شادی پریدم هوا بک هم همین کارو کرد

  • imageAgatha
    در حال مطالعه

    تو کافه نشسته بودم و منتظرش بودم
    یخورده دیر کرده بود
    تو فکر بودم ک یهو یکی از زیر میز گفت پخخخ
    نگاه کردم دیدم بک اون پایینه
    گفتم اونجا چیکار میکنی؟
    گفت: خاستم بترسونمت
    پامیشه و میگه: سلامم
    منم میگم: سلام
    یهو میگه: چی سفارش بدیم؟ پولش با من! تو شکلاتی دوست داری دیگه؟ پس غذامون پاستا ست با کیک شکلاتی و هات چاکلت اخرشم بستنی شکلاتی
    انقدر تند حرف زد ک موندم
    بعد ب پیشخدمت همشون رو گفت
    من کلی ازش تشکر کردم
    غذا ک تموم شد..
    میخاستم هدیه م رو بهش بدم ک یهو دستمو گرفت و گفت: دنبالم بیا
    ادامه تو کامنت بعد

  • imageAgatha
    در حال مطالعه

    عالی بود من اکسو الم و بخاطر اکسو اومدم
    بایسم تو اکسو بکهیونه
    فیلمی ک بایسم توش بازی کرده: همسایه بقلی اکسو، عاشقان ماه
    داستان فیک تو کامنت بعدی

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.