وقتی جیهوپ میخاد توی آشپزی کردن کمکت کنه... :))

+خب ا/ت چیکارکنم؟ _اول اون پیازا رو خورد کن تا من برم و بیام (از آشپزخونه میره بیرون) +خب پیاز جون آماده باش میخام داغونت کنم...

(برمیگرده آشپزخونه) _جیغغغغغ هوسوک چیکار کردییییی (هوسوک با چشمای متعجب ب ا/ت نگاه میکنه و کیوت اشاره میکنه ب پیازهای خورد شده جلوش) +داشتم پیاز خورد میکردم _پ چرا یه دونه پیاز داخل ظرف نمودهههه همش رو ریختی روی میز که +عه راس میگی _برواونور خودم درست میکنم

(لباشو عین بچها میده بیرون) +خب من الان چیکار کنم _برو مرغ رو سرخ کن +اوکی قول میدم ناامیدت نکنم (چن دیقه بعد) +جیغغغ ا/ت سوختممممممممم داغههه _چیشدییی +دستم روغن پاشید _برو برو خودم سرخ میکنم

(مظلوم میگه) +خب من چیکار کنم _برو خیارا رو پوست بگیر +حتماااا مطمئن باش ایندفعه کارمو خوب انجام میدم (باخودش حرف میزنه) +ایندفعه خراب نمیکنم باید ب ا/ت ثابت کنم ک سانشاین توی همه چی استعداد داره.... +اخخخ _چیشد؟ (باحالت گریه) +دستم برید داره خون میا _پوووف برو خودم درستش میکنم

+ا/ت... _جیهوپ اصلا نیاز نیس تو کاری کنی فقط بشین نگاه کن +ا/تتت یه فرصت دیه _خیلی خببب برو رو زمین بشین +خب؟ _برنج رو پاک کن +اوکی (چن دیقه بعد) _هوپی برنج رو پاک کر... (هوپی‌ سرشو تکیه زده ب دیوار و دهنش نمیبازه و خابش برده) _از دست تو هوسوک شی

چن ساعت بعد (خمیازه میکشه) +آخ کمرم چرا من نشسته خابم برد (دور برشو نگاه میکنه) +ا/ت.. _جانم +غذا رو درست کردی _اره +کجایی؟ _بالا سرت (سرشو بالا میگیره) +ساری بیبی سانشاینت نتونست کمکت کنه (ا/ت لبخند مهربون میزنه) _اشکال نداره حالا پاشو شام حاضره +جدیییی؟؟ +آخ جووون میریم سر وقت غذای خوشمزه ایرانی ته چین...