......... ....
از زبان سویونگ:
دوماه از اون اتفاق میگذره شوگا خیلی با من صمیمی شده و هرازگاهی میاد و به نونا سر میزنه امروز گفته که ساعت 5 برم به کافه ی نزدیک مطب دامپزشکی خب الان ساعت 3 و نیم منم باید کم کم اماده شم
بعد از اینکه اماده شد:
خب اینم از این فقط یه برق لب بزنم و تمومه نونا رو امروز پیش مینسو و رفتم به کافه ........
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
ارع قلب درخشان رو حتماً ادامه بده من دوست دارم 🥺
آقا قلب درخشانو من خیلی دوست دارم میشه بقیشو بنویسی
عالی(:♡
اره اونم ادامه بده(:♡
عالی بود