
سلام دوستان من ی داستان دارم مینویسم ک توی تست ها بهتون میگم امید وارم ک دوست داشته باشید این داستان برای افراد بالاب ۱۱ سال مناسبه شاید زیر۱۱ ترسناک باشه براشون نظر یادتون نره کپی=پیگرد قانونی
باسلام خدمت همه ی دوستان گلم این داستان درمورد۱ دختریه ک پدرشو از دست داده وبا مادرش طندگی میکنه و اتفاق های جالبی براش می افته اسم این دختر فلورا و در کشور آمریکا و کالیفرنیا زندگی میکنه بریم برا داستان
از زبان مادر فلورا:این دختر چقدر میخوابه ای بابا چایی اش یخ کرد.....ففففللللوووررراااا از زبان فلورا اه نمیزارن ۲ دقیقه بخوابیم بابا دیشب کلی.......من رفتم دست و صورتمو بشورم وقتی شستمو میخواستم بررم پایین روی پله ها۱ قطره خون افتاده بود ررو پله ها فک کنم ب قضیه ی دیشب مربوط میشد سریع دستمال اوردم و اونو خیس کردم و خون رو پاک کردم تا مامانم نفهمه چهره ی تعجبمو تغییر دادم و با لبخند گفتم سلام مامان?
نشستم رو صندلی بعد اینکه چند لقمه خوردن نگاه ساعت کردم دیدم ساعت ۱۲ هست وای مدرسم دیر شد (فلورا کلاس دهم هست) سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون مامان فلورا: ای بابا باز این ک عیچی نخورد و رفت. توراه زنگ زدم ب نادیا گفتم کجایی گفت تو مدرسه داخل حیاط هنوز زنگ نخورده گفتم باشه بعد با سرعت تمام دوییدم وقتی رسیدم مدرسه تازه زنگو زدن بعد بانادیا کلاس رفتیم کلاس خانم کارتر بود(کارتر دبیر شیمی است) امروز روز پرسش بودوای هیچی نخونده بودم ب خاطر دیشب خانم از ادرینا و مایکل پرسید رسید ب من حالا چکار کنم ولی ی چیزایی بلد بودم خانم گفت فلورا میتونی بگی مخلوط قرص ویتامین c با ویتامین d چی میشه
گفتم نه? بچه ها زدن زیر خنده خانم گفت کلاسو ب مسخره گرفتی سریع برو پیش اقای شاماک گفتم خانم ببخشید دیگ تکرار نمیشه? گفت باشه زنگ خورد رفتیم توی حیاط نشستیم داشتم با نادیا حرف میزدم ک یهو کیم اومد گفت چی میگید (ب شوخی ) گفتیم هیچی?? بااینکه داشتیم درمورد بحث مهمی حرف میزدیم بقیه زنگ ها هم تموم شد و مدرسه تموم شد و بعد راه افتادیم. نادیا تنها کسی هست ک همه ی راز های منو میدونه اون بهترین دوست منه
از زبان راوی: فک کنم دیگ وقتشه ک قضیه ی دیشبو بدونید بریم ک از اینجا ب بعد داستان هیجانی تر میشه ☺️
اون شب فلورا توی یک مهمانی تولد نادیا بود که مهمونی تموم شد و خواست برگرده به خونه مهمونی نادیا توی یک باغ توی شمال شهر کالیفرنیا بود راه بود که ( با ماشین مادرش رفته بود) توی راه یک جنازه میبینه � ترس و لرز میری پیش جنازهای که مسته جاده بود که کنار جاده جنگلی بود که شایعه شده بود آن جنگل طلسم شده است از زبان فلورا: من داشتم نگاه جنازه میکردم که یه پسربچه از جلوم در اومد جیغ زدم و از ترس داشتم میمردم پسره یهو غیب شد بیش از حد ترسیده بودم دست گذاشتم روی صورت جنازه پوست لطیفی داشت اما پر از خون بود چراغ قوه انداختم به جاده دیدم رد خون روی جاده است ترسیده بودم جنازه رو ول کردم سوار ماشین شدم ساعت یک شب بود
سوار ماشین شدم که برم خونه دیدم جنازه غیب شد سریع ماشین رو روشن کردم و رفتم با سرعت ۱۲۰ کیلومتر میرفتم که یک دفعه دیدم پسر بچه تو ماشینمه دوباره جیغ زدم پسر بچه گفت هیس من می خوام به تو کمک کنم با داد گفتم نمیخوام پسر بچه دوباره غیب شد با خودم گفتم لعنت بر شیطان ضبط رو روشن کردم و آهنگ لای لای لای لای لای لالایی مال جوکر گذاشتم چون صداش زیاد بود
خوابمنمیبره دیدم خبری از پسر بچه نبود بعد نیم ساعت صدای کسی و شنیدم که داشت با آهنگ آروم صندلی پشتی و نگاه کردم دیدم باز پسربچه است آرامش خودمو حفظ کردم گفتم تو کی هستی پسرک گفت من می خوام به تو کمک کنم گفتم برای چی من کمک وسط حرفم پرید و گفت به خاطر جنازه امشب تو دردسر میوفتی من می خوام کمکت کنم گفتم خدایا نه آخه چرا من که گناهی نکردم یه ذره با داد گفتم دیدم پسرک غیب شد فهمیدم
اون بدش از صدای بلند میاد بخاطر همین سریع قید میشه دیگه رسیدم خونه دستام خونی بود چیزی نداشتم پاکش کنم درو با مانتو باز کردم دستامو کردم تو جیبم که مامانم نبینه سلام کردم و مامانم گفت سلام عزیزم خوش گذشت منم با لبخند گفتم آره ممنون که بهم اجازه دادی برم☺️? رو پله ها بودم که دستمو درآوردم از جیبم و سریع رفتم توی اتاقم دستامو شستم لباس هام تمیز کردم و بعد رفتم پیش مامانم با هم یکم حرف زدیم و چایی و شیرینی خوردیم دیگه ساعت ۲ بود رفتم که بخوابم
ببخشید اگر غلط املایی داشتم اینم از ماجرای این قسمت داستان مون خوب دوستان گلم امیدوارم که داستان منو دوست داشته باشید اگر دوسش دارید قسمت های بعدی رو هم بخونید ?? نظراتتون فراموش نشه چون برای من مهمه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این تست حذف شود
سلام به مدیر سایت بخشید من یک سوال داشتم چطوری میتونم داستانم را حذف کنم.لطفا پاسخ بدید
سلام.زیر همون تست کامنت بزارید و درخواست حذف کنید
دوستان اطفا نظر بدید تا من هم امید ب نوشتن داشته باشم و بهتر نویسی داستان نظر بدید و بگید داستان چجوریه دوست دارید ک چجوری باشه
قشنگ بود اولین نظر و ششمین انجام دهنده
مرسی