مرینت⁦❤️⁩⁦❤️⁩آدرینت 5

از چشم مرینت?:صبح با آدرین رفتیم مدرسه و تو مدرسه دیدم همه درباره من و آدرین و اون بوسه که تو اخبار نشون داد صحبت میکردن

وقتی ما ها سلام کردیم دیدم نینو میگه خیلی به هم میاین مبارکتون باشه من خجالتی شدم و سریع نشستم بغل آلیا و آدرینم رفت پیش نینو خانم که اومد ما ها همه پاشدیم و برجا گفتیم بعد خانم گفت عزیزای دلم بشینید اه اه آلیا چرا تو پیش مرینت نشستی. من گفتم خانم من و آلیا که همیشه پیش همیم اما خانم نه از این به بعد دیگه نه

آدرین تو بیا پیش مرینت و شما دو تا پیش هم باشید و آلیا هم بره پیش نینو. چیییی خانم هیچ وقت ما رو کنار هم نمیگذاشت??ازت پرسیدم چرا و گفت که شما دو تا مگه دیگه قضیتون نهایی نیست من گفتم چیییی???

آدرین تو بیا پیش مرینت و شما دو تا پیش هم باشید و آلیا هم بره پیش نینو. چیییی خانم هیچ وقت ما رو کنار هم نمیگذاشت??ازت پرسیدم چرا و گفت که شما دو تا مگه دیگه قضیتون نهایی نیست من گفتم چیییی???

آدرین گفت خانم بوستیه من و مرینت که کار خاصی نکردیم که این رو میگید ما فقط هم رو یه بغل کوچولو کردیم و اونم گفت آره خودم دیروز تو اخبار و فیسبوک و یوتیوب و تلگرام و منم گفتم بسه بسه خب خب خانم من یه اشکال ریاضی دارم و هی سعی میکردم موضوع رو عوض کنم ولی واقعا خیلی ناراحت بودم که آلیا همه جا منتشرش کرده???

ای بابا آخه وقتی که می خواستم باهاش قهر کنم میاد قرار میگذاره?‍♀?‍♀که بعد آدرین اومد و با هم رفتیم خونه بعد اون بهم گفت ساعت ۵ شد بریم که من گفتم چیز و هنوز باید یکم رژ بزنم و چشمام و بله می خواستم یک جوری نرم قرار و با آلیا قهر باشم تا هر چیزی رو هی و هی و هی منتشر نکنه

آدرین گفت بابا مرینت ول کن بالاخره که همه باید میفهمیدن قضیه من و تو حالا الان نه یه روز دیگه آماده شو بریم و منم بخاطر آدرین گفتم باشه و رفتیم پیش هم و با هم بستنی گرفتیم و آندره گفت به به دو تا عاشق مشهور اومدن برا شما بهترین بستنی رو میگذارم برا یک عشق بلند و زیبا و خوب و منم خجالتی گفتم چی آها این خب باشه و بستنی رو گرفتیم و رفتیم با هم خوردیم

که دیدم یه دزد کیف یه زن رو و زد و تمام گوشیش رو نگاه کرد و زن هم عصبانی شد??

بقیه داستان از چشم گابریل(پدر آدرین) من ناتالی رو دوست داشتم و با هم توافق کردیم تا معجزه گر ها رو به دست بیاریم و ملکه و شاه این سرزمین بسچشیم پس یه آکوما به اون خانم فرستادم و اون رو شرور کردم و بهش گفتم برو اون دزد و کسایی که آنقدر بی ادبن رو نفله کن ولی به جاش برام معجزه گر ها رو بیار

بقیه از چشم آدرین: وای مرینت اون خانم شرور شد بریم و رفتیم و به نینو و آلیا گفتیم کار داریم و می بینیمتون و سریع تبدیل شدیم و رفتیم به سمت اونجا اما اون خانم خیلی قوی بود و با کاراته همه رو نفله میکرد و ما هم زد وای وای آخ