اینم از ادرینت 16
رسیدیم خونه مرینت اینا.خیلی خستمون بود.رفتیم اتاق مرینت.گفت من میخوام بخوابم ام..تو چطور؟گفتم راستش..منم...ام ...خوابم میاد.گفت اه دوست داری رو تخت بخوابی؟گفتم باشه اگه مشکلی نداری.گفت نه نه منوتو تاحالا کنار هم خوابیدیم.عه البته پرویی نباشه ها?گفتم مرینت معلومه که نه.رفتیم رو تخت.مرینت زود خوابش برد.تو بغل هم خوابیدیم.بیدار که شدم تو اخبار اصلا خبر خوبی نشنیدم..بابام رو کشته بودن...از دید مرینت.یهو دیدم ادرین خشکش زده.رفتم کنارش.گفتم ادرین خوبی؟یهو اخبار و دیدم...ادرین یهو منو بغل کرد و شروع کرد به گریه کردن.منم بغلش کردم و سعی کردم ارومش کنم.با ادرین رفتیم خونه ادرین اینا.ناتالی اونجا بود.گفت ادرین باید باهات حرف بزنم.با مرینت نشستیم رو مبل.ناتالی گفت ادرین،پدرت هاکماث بود...کسی هم که کشتتش معجزه اساش رو برداشته...منو ادرین شوکه شدیم.ادرین یهو دوید سمت اتاقش.منم خواستم برم که ناتالی گفت مرینت بزار خودشو خالی کنه.رفتم دستشویی.به تیکی گفتم وایی تیکی بابای ادرین هاکماث بوده و حالا مرده!و معجزه اساش هم معلوم نیست دست کیه!ادامه دادم راستی تیکی تو فهمیدی چیشد که لایلا ولم کرد؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
دوستان خوبم این اکانت مال دوست من هستش که دیگه الان از تستچی رفته ما این داستان رو با هم نوشته بودیم ولی انگار اون داستانو تغیر داده داستان اصلی آخرش این جوری تموم نمیشه من داستانِ اصلی رو تو اکانت خودم گذاشتم میتونید برید بخونید با تشکر
تموم شد؟
اه?حوصلم سررفت
داستان هات عالیه ?
افرین ?
اگه میشه قسمت 17 هم سریع بزار
ممنون ?
سلام بچه ها میدونم خیلی وقته نذاشتم ولی نمیدونم چرا تستچی دیگه داستانارو قبول نمیکنه. هین این مدت کلی اتفاق دیگه هم برام افتاد مثل فوت مادربزرگم. ولی از اینا جدا الان بلاخره تونستم پارت هفت رو تموم کنم ولی حالا پارت هشت گیر میکنه. وقتی هم میگه یه چیزی خرابه اون پارت از اول میاد. شاید باورتون نشه ولی پارت 7 رو شاید 2 بار نوشتم تا اینکه دیشب قبول کرد ولی حالا هشت و قبول نمیکنه
واقعا برای مامان بزرگت متاسفم?? خدا بیامرزتش . حالا باز ام سعی خودت رو بکن شاید بیاد یعنی امیدوارم بیاد ?
داستانت خیلی قشنگه مشکلاتت رو هم درک میکنم برای منم این جوری میکنه مثلا من پارت یازده داستانم رو هفت بار از اول نوشتم
چیزی شده نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزارررررررررررررر بعدییییی روووووووووو
چرا نمیزارییییییییی؟؟؟؟؟زود باش دیگه
فکر کنم دوست ما قسط نوشتن نداره من که دبگه تستاشو نمیخونم اگه ننویسه اخه ۳ هفتس که ننوشته
اه دیگه شورشو در اوردی
نمیخوای بعدیو بزاری؟
نزار مشکلی نیست داستانت عالیه اما تو هم داری با این دیر به دیر گذاشتنات طرفدارات رو از دست میدی
?????????
بچه ها تستچی دیگه داستانمو قبول نمیکنه الان پارت هفتم هستم هرچی مینویسم هی ارور میده و داستان از اول میاد
چرا نمیزاری پدرمو در آوردی