خب ببخشید که این پارت و دیر گذاشتم خب چون امتحان دارم دیر گذاشتم ولی خب شما مطمعنا منو درک میکنید دوستان خب بزن بریم آجی های گلم 😘
جیمین توی دلش : آخه این اینجا چیکار میکنه کوک : از همون بچگی هم شانس نداشتم بعد هر دوشون که داشتن به هم نگاه میکردن یه نگاهی به آیفون خونه انداختن بعد باز بهم نگاه کردن هردو : تا سه شمردم سریع زنگ خونه رو میزنم .... یک .. دو ... سه بعد هر دوشون سریع سمت خونه ا/ت رفتن با انگشتاشون داشتن تند تند زنگ میزدن جیمین : قصد نداری بری کوک : خودت چرا نمیری اصلا دست بردار نبودن بعد کوک دستاش و آورد پایین : نیستش جیمین یه بهش نگاه کرد : خب شاید رفته بیمارستان هردوشون سراشون و آوردن بالا جیمین : اول من فهمیدم کوک : خب میخواستی نگی اصلا هر کی زود تر برسه اون باید با ا/ت غذا بخوره جیمین : .. باشه هر کی زود تر تاکسی بگیره هر دوشون رفتن سمت خیابون کوک زود تر سوار تاکسی شد و حرکت کرد بعدش هم جیمین سوار شد
هر دوشون سوار تاکسی بودن کوک : آقا یکم سریع تر برید ده دقیقه گذشت تا به بیمارستان رسیدن هردوشون با هم پیاده شدن بدو بدو وارد بیمارستان شدن ساشا رو دیدن هر دوشون طرفش رفتن : ساشا ا/ت کجاست هردوشون باهم گفتن ساشا که گنگ بود انگشتش و به سمت خروجی بیمارستان اشاره کرد : توی ... حیاطه بعد هر دوشون بازم بدو بدو رفتن بیرون ( همه گی بگید run run run 😂😂)همه جا رو گشتن که کوک گفت : اونجاست هر دوشون ا/ت رو که روی یه صندلی نشسته بود دیدن دوباره دویدن و با هم رسیدن ا/ت وقتی اونا رو دید نمی دونست چی بگه : شما ... اینجا کوک : اول من رسیدم چیم: نه خیر من رسیدم اصلا با هم رسیدیم همین جوری داشتن ادامه میدادن که ا/ت گفت : بسه چی شده هر دوشون موضوع و توضیح دادن ا/ت هیچی نفهمید : میشه یه نفر یه نفر حرف بزنید بعدکوک شروع کرد به حرف زدن
ا/ت : مشکلی نیست با هردوتون شام میخورم جیمین و کوک بهم نگاه کردن تا خواستن چیزی بگن ا/ت پرید وسط حرفشون : اگر میخواین اینجوری نباشه میتونید برید کوک : باشه چیم : باشه ا/ت : خب چون من امروز مرخصی داشتم میتونم زود تر از بیمارستان برم پس شما همین جا باشید تا من بیام هردوشون سرشون و تکون دادن بعد که ا/ت رفت بهم نگاه کردن : چیه بعد جیمین رفت روی صندلی نشست خب بریم سراغ ا/ت : وارد بیمارستان شد اصلا نمیفهمید به چه دلیل اینکار و براش کردن ساشا اومد جلو راهش ساشا : هی دختر دیدم که اون دوتا اینجا بودن ا/ت : آره هووووف گفتن که باهاشون غذا بخورم اگه میخوای تو هم بیا ساشا : نه من خیلی کار دارم تو برو ا/ت : باشه بعد وارد اتاق شد لباساش و عوض کرد و بیرون پیش کوک و جیمین رفت : خب ... بریم بعد حرکت کردن
سوار ماشین شدن ا/ت : خب کجا بریم جیمین : من یه پارک و میشناسم اونجا یه میز و صندلی چوبی داره یکم جلوتره وقتی به پارک رسیدن روی یه میز و صندلی نشستن کوک : هووووف ... خب من یه خیلی غذا خریدم تو اون غذا هارو ببر خونه خودت جیمین : ببخشید خب چرا خودت نمیبری ا/ت : صبر کنید غذا هامون و تقسیم میکنیم باشه و .. با هم میخوریم هر دوشون غذا هارو بیرون آوردن شروع کردن به خوردن وقتی تموم شد ا/ت ازشون تشکر کرد بعد کوک وسایل و توی سطل زباله انداخت بعد بلند شدن و یکم قدم زدن
همین داشتن قدم میزدن یه جمعیت زیادی رو دیدن که روی زمین نشستن و یه پسری داره اون بالا آهنگ میخونه ا/ت : بیایین بریم اونجا بشینیم وقتی که اون پسر از اونجا اومد پایین یه مرد اومد روی صحنه : خب دوستان کسی دیگه نیست که آهنگ بخونه جیمین : آقا آقا یکی اینجا هست ... کوک بدو برو کوک : چی جیمین : همین که شنیدی برو ا/ت : آره برو کوک : آخه بعد جیمین از پشت کمر کوک و هل میداد : برو برو پسر تو میتونی بعد کوک رفت روی صحنه و تشویقش کردن ( تشویق کنید لطفاً 😂) روی صندلی نشست میکروفن و گرفت توی دستش : چی بخونم ( اشاره به جیمین ) جیمین : همونی که توی دبیرستان میخوندی کوک متوجه شد و یکم از اون آهنگ و توی دلش زمزمه کرد بعد شروع کرد به خواندن
بریم سراغ مغز ا/ت : واقعا متعجب شده بود که کوک همچین صدای قشنگی داره واقعا بهش حس آرامش میداد چشماش و بست و فقط به آهنگ گوش داد یاد خاطرات خوبش با ساشا ، جانی ، پدر و مادرش افتاد البته الان دوتا دوست دیگه هم داشت جیمین و کوک واقعا باورش نمیشد این همه خاطرات خوب و همه خیلی زود تموم شدن یعنی خاطرات بدی هم در راه بود آدم هیچ وقت فکر نمیکنه فردا چه اتفاقی برای میوفته فقط میتونه به فردا نگاه کنه جوش بده بو کنه حرف بزنه شاید بدی از خوبی قوی تر باشه اما آخرش خوبیه که برنده میشه یعنی به نظرش کار بدی کرده بود که با اون دوتا دوست شده بود یهو سنگینی نگاه یه نفر و روی خودش حس کرد چشماش و باز کرد و به جیمین که یکم اون طرف نشسته بود نگاه کرد یهو چشمشون بهم گره خورد ( یا خدا فیلم هندی شد 😂😉) جیمین که یکم متعجب شد روش به طرف کوک کرد ا/ت یه لبخند زد و دوباره چشماش و بست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی اجیه خوشگلم😍😍😍 اینقدر عالی بود که چندتا پارتو تو چنددقیقه خوندم❤❤😍موفق باشی آبجی جونم امیدوارم همشو۲۰بشی✊❤
ممنون آجی جونم خیلی خیلی خوشحال شدم از کامنتت خیلی آن گرفتم همچنین 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
فیلم هندی 😂😂😂
عالی پارت ۱۳ رو بزار 😢 😢
هوراااا بلاخره کامنت گذاشتی 😂باشه عزیزم 😘😘