
بخونید لایک کنید کامنت بزارید و فالو کنید💛مرسی
از زبان مرینت:وارد کلاب شدیم... یجورایی دوس داشتم با ایساتیس و این اتیس و دار دستهشون بیشتر اشنا بشم... ببینم چه نقشه هایی دارن خب برام سوال بود که اینا چیکار میکنن😐از دیشب تا الان فقط پنج ساعت تونستم بخوابم...حس میکنم چشام پف داره و خیلی ضایع معلوم میشم!باید میرفتم یجایی ک کسی منو نبینه... این کلاب برای برگزاری جشن تولد و گودبای پارتی و اینجور چیزاس و معمولا رختکن داره دیگه... سریع رفتم تو یه رختکن اصن بدون نگاه به اینور و اونور فقط خواب:|پرده رو کنار زدم جلوم یه صندلی دیدم صندلی مکعب مستطیل شکل که یه ضلع مستطیل اتاق رو پوشونده بود بیشتر شبیه اتاق پرو بود کوچیک انگار ۸ متر بود!سریع رفتم رو صندلی نشستم سرمو به دیوار تکیه دادم و چشامو اروم بستم و خوابیدم که یدفعهای احساس کردم یکی پرده رو کنار زد!
واقعا انگار پرده کنار زده شد!یعنی قلبم وایساد!چشامو باز کردم دیدم یه پسره اس ک با چهره اخمو داره نگام میکنه ازجام بلند شدم گفت:مگه تو دختر نیستی؟*گفتم:چی*گفت:تو رختکن مردونه چیکار میکنی*تعجب کردم خیلی تعجب کردم... خاک توسرم اومدم توی رختکن مردونه🤦♀️گفتم:عام من... اشتباه شد اوفف*منو کنار زد و انداختم بیرون از این حرکتش در حین بیرون شدنم بش گفتم:خیل خب بابا وحشی*
همینجوری به جلو قدم زدم اصن اینجا برام نااشنا بود یه مردی رو دیدم که خیلی خوب و مهربون و گرم چهره بود❤ظاهرا اون درهای ال*کل ها رو باز میکرد و پذیرایی میکرد...
رفتم جلو و گفتم:ببخشید آقا*بهم ملیح نگاه کرد و گفت:بفرمایید خانم😊*گفتم:عاع... من با یه سری ادم اومدم اینجا... یه پسر با موهای سفید و چشای ابی دو تا دختر و یه پسر دیگ که هودی قرمز تنش بود نمیدونید کجان؟*گفت:اقای اتیس و دوستاشون منظورتونه؟*گفتم:عاااره*(کشش اره به معنای اینه که تعجب کرده و دهنش بازه)گفت:اون دخترا اونجان و اقای اتیس و کول هم اون پشت ها هستن*گفتم:خیلی ممنون اقا*گفت:خواهش میکنم😉*یه چشمک هم بعدش زد که خیلی ملیح و دلربا بود و منم مثل یه حلزون تو لاکم رفتم به طوریکه خودش از کارش پشیمون شد و دچار تردید شد که آیا من عاشق اون شدم یا نه؟😑
رفتم پیش ایساتیس و کارولین... کارولین یکم باهام چپ بود یکم جلو رو نگاه کردم رقص اون دختره خیلی جذاب بود حواسم پرت شد که دیدم اون پشت مشتا اتیس و کول حالشون بده!خیلی نگران شدم ولی لزومی نداشت برای همچین ادمایی ناراحت بشم اما همیشه دلم میخواست که ادم خوبی باشم و به همه کمک کنم... چند قدم به جلو رفتم برگشتم و به ایساتیس گفتم:ینی شما اونا رو ندیدین*و تند تند رفتم سمتشون!دیدم که بعله اتیس اقا و اقای کول مست کردن(😂😂خیلی باحال میحرفه)
سریع بطری رو از دستشون گرفتم و گفتم:جشن ابجو هم باشه نباید انقد بخورین*اتیس با شل و ولی پا شد وایسه که یدفعه ای چشاش گرد و لپش باد شد و سریع رفت سمت سینکی که تو اونجا قرار داشت و بالا اورد(چقد خوردید مگه؟)کول هم سکسکه میزد(وااا همتون مث اینکه هفت هشت لیتری خوردید😂😂والا)
نیم ساعت بعد اتیس و کول خوابیدن :| اتیس حالش خوب بود(مست نبود)کول هم همینطور(این یکیم مست نبود)اتیس گفت:خب حالا بریم خونه دیگ... گشتن با ایساتیس خیلی حال میده اخلاقش خیلی خوبه مثل خودم😃بخاطر همین ارزششو داشت که باهاشون بگردم حداقل حالشو میبرم ولی شدیدا دلم برا همه تنگ شده... تازگیا جای خالی الیا پدر و مادرم و لوکا رو حس میکنمT^T
به بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم نمیدونم چرا چیزی که تو دلمه رو نمیتونم بگم!نمیتونم بهشون بگم بزارید برم چون ترس دارم از اینا خیلی خطرناکن!صدای حرکت ماشین میومد ماشین بالا پایین میشد من به شیشه تکیه داده بودم و توی فکر بودم که اتیس گفت:پخ*و خیلی ترسیدم و گفتم:هی... ترسیدم!!!*خندید و گفت:کجایی؟پیاده شو*عه رسیدیم؟چقه زود پیاده شدم و به جلو حرکت کردم کول درو با پا زد و رفت تو منم پشتش رفتم رفتم جلوی در یه مبل قرمز بود!عمارت یجورایی شبیه این خونه های ومپایری بود!مثلا قدیمی و نوستالژی بود!چراغها هاله ای از رنگ قرمز بودن... وسایلها بیشتر رنگ جیگری و قرمز داشت... چراغ روی میز قرمز رنگ بود و پارچه دورش هم همینطور🛋 دو دقه رو مبل نشستم و به فکر فرو رفتم که صدای پا منو ترسوند...
ب اطراف نگاه کردم کسی نبود ایساتیس و کارولین هم تو اتاق بودن!کول هم تو یه اتاق دیگ... اتیس ولی تو هال طبقه بالا بود که از اینجا هم میتونستم ببینم که رو مبل نشسته بود...ولی صدای پا از چی بود؟چه زن دیگه ای اینجا وجود داره منکه قبلا اینجا بودم هیچکی نبود ظاهرا اتیس هم از شنیدن این صداها به شک افتاده بود و بلند گفت:کی اونجاس؟*صدای خنده یک زن اومد!
انچه در پارت بعدی میخونید...ینی انقد با ارزشه برات؟ حتی بیشتر از مامانت ارزش داره...اتیس:بامن بازی نکن سلن.سلن؟اون اینجا چیکار میکنه...اون گردنبند برای سلن بود خیلی براش اهمیت داره چون خیلی دوسش داشت...*پارت بعدیو از دست نده لایک ، فالو ، کامنت یادتون نره💛💛
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی عالی بود😍😍
لطفا پارت بعدیو سریعتر بزار🙏🙏
لایک کردم=لایک
مرسی پارت بعد رو گذلشام عزیزم قبول شه میاد...به تستهات سر میزنم مرسی که لایک کردی
عالی بود ❤️🌹
من چقدر منتظر این پارت بودم 😐🔪
با اینکه میدونم امتحان داری ولی لطفا پارت بعد رو زود تر بنویس 🙃
اره عزیزم امتحانو که اره ولی پارتها رو من از قبل مینویسم و میزارم پارت بعدی رم نوشتم تا تستچی خان قبول کنه