تقدیم شما😊
ادامه از زبان ایزابل: بعد اینکه اون دست از پشت دهنمو گرفت اومدم یه فن بزنم که یهو یه دستی نمیدونم از کجا اومد طرفو نقش بر زمین کرد. من رومو اونور کردم و با یه مشت پسر که گویا همونایی بودن که خونمو با خاک یکسان کرده بودن و یه پسر دیگه که میشه گفت خوش قیافه بود ( ایزابل داره دست کم میگیره پسره خیلی خوشتیپ تر از این حرفاست😂 ) با چشمتی قرمز خونی😨 وایساده بود بالاسر اونا و یهو داد زد: گم میشین یا... و ناگهان جنگ جهانی سوم شروع شد😂
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
داستانت فوق فوقالعاده است چرا بقیاشو نمیزاری ؟
2 ماه گذشت بنویس دیگهههههه :////
چرا بعدی رو نمیزاری؟😢😭
عالییییییی بود 😍😍😍😍😍
بعدی کی میاد؟
متاسفانه تا یکی دو هفته دیگه نمیتونم بنویسمش😑😭