ببخشید طول کشید
لیدی باگ : پیشی جون ، پیشی میشی حالت خوبه🤭😣 کت نوار : بهترم میشدم اگه واقعا دوستم داشتی مای لیدی (بانوی من اسم عاشقانه ای ک بازم کت رو لیدی گذاشته) لیدی باگ : من .. من دوست دارم کت نوار : فعلا به جای این حرفا برو تا لایلا بلایی سر مرینت نیوورده لیدی باگ : اخ کتی تو چقدر مهربونی(اصلا فکر نکنین چون کت به فکر مرینت بود لیدی باگ حسودیش شد . نه چون خودش مرینت بود😁) متاسفانه اونم نتونست کاری کنه و زمین گیر شد ، برای بار اول داشتن شکست میخوردن ، فریاد لیدی باگ بلند شد : کت نواااااااااااار کمکککککککککک . خب خود کت نوار هم اسیب دیده بود ، اما لیدی باگ واسش مهم تر بود با بدبختی راه رفت و خودشو رسوند به لیدی باگ ، الان میپرسین لایلا چی شد?خب معلومه رفت دنبال ادرین و مرینت ، عمرا پیداشون کنه . لیدی باگ تو یه کوچه خلوت خودشو رسونده بود که اگه مجبور به تغیر شکل شد کسی نفهمه . همون موقع کت نوارم بهش رسید . دوزانو نشست جلوش ، اشک از چشماش سرازیر شد زیر لب میگفت : بانوی من بانوی من حالت چطوره😿(وای چقدر دلم واسش سوخت🤧) لیدی باگ : تو داری به حالت اولت برمیگردی . کت نوار : نه من تو رو اینجا تنها نمیزارم . کت به حالت اولش برگشت(آخ جووووون کشف هویت شد) لیدی باگ با لکنت : آددرددرینن😳😳 کت نوار : اره ، درسته منم مثل کلوئی پولدارم ، اما قلبم مثل اون از سنگ نیست خیلی مغروره(آخییش کلوئ رو دوست نداره😜) لیدی باگ : وای از بین برنده داره میاد برو قایم شو . کت نوار : نههههه من تو رو اینجا ول نمیکنم....
کت نوار : نههههه من تو رو اینجا ول نمیکنم لیدی باگ : اما من ، باشه پس بزار به چیزی بگم آدرین ، من همیشه عاشقت بودم یعنی عاشق آدرین بودم ، اما خیلی دست و پا چلفتی تر از اینم که بهت بگم ، همیشه جلوت به لکنت میفتم و عین دیوونه ها میشم ، اما الان انگار دارم با کت نوار صحبت میکنم آدرین : داری با کت نوار صحبت میکنی دیگه😅 ، وایسا ببینم ، مرمرییننتت😲😲 لیدی باگ : تیکی اسپاتس آف (لکه ها خاموش) مرینت خودشو با اون حال انداخت بغل کت نوار ، بعدش از بین برنده رسید و اونا رو تو بغل هم دید ، خیلی عصبانی شد شایدم کمی حسودی👌 به هاک ماث گفت قدرتاتو نمیخوام برشون دار . لایلا اومد طرف مرینت که بهش حمله کنه آدرین پرید وسط آدرین : اگه سمتش بیای یه جوری دست و پاتو قلم میکنم که دروغ گفتن یادت بره . گونه های مرینت سرخ شد ، همیشه آرزوش بود که آدرین انقدر بهش توجه کنه . لایلا رفت ، آدرین دو زانو نشست جلوی مرینت : اجازه هست?? سر مرینتو گرفت صورتشو بهش نزدیکه کرد ، لباش و به لبای مرینت گره زد بعدش لبخند شیرینی رو لبای هر دوتاشون اومد . گوشی مرینت زنگ خورد مامانش بود (اه چه موقعی هم زنگ زد درست وسط لحظه رمانتیک من😒😑) مرینت از آدرین عذر خواهی کرد و شروع کرد با مامانش حرف زدن: مرینت : الو سلام مامان سابین : الو ، مرینت کجایی ، تو تلوزیون گفت یه ابر شرور جدید دنبال تو بود ، الان حالت چطوره?? مرینت با یه چشمک به آدرین: اره خوبم کت نوار نجاتم داد . سابین : کی? معمولا لیدی باگ همه رو نجات میده . مرینت یه لبخند ریز و از سر شیطنت به آدرین زد و سرشو گذاشت رو سینه آدرین ، آدرینم اونو با تمام وجود در آغوش گرفت . مرینت : لیدی باگ بدون کت نوار هیچی نیست(بسه زیادی از اون گربه طرفتاری کرد😁) سابین : چی??😳😳(ویژگی یه مادر نگران فرانسوی ، هر چی میشنوه میگه چی) مرینت (فهمید سوتی داده سرشو از سینه آدرین برداشت اما دستش سینه آدرینو نوازش میکرد): امم هیچی الان میام خونه سابین : باشه عزیزم زود بیا و تلفن رو قطع کرد . هر جفتشون خندیدن😃😃
فردای اون روز توی مردسه : مرینت خیلی سرزنده : سلام دخترا (منظورش دخترای اکیپشونه . میلن . الکس . آلیا . رز . جولیکا) سلام جولیکا آلیا : سلام دختر میلن : سلام چه طوری? مکس : سلام رفیق رز : سلام عزیزم جولیکا : سلام😒 مرینت : جولیکا میشه با هم حرف بزنیم . جولیکا : حتما با هم رفتن سمت رختکن مرینت : میدونم ازم بدت میاد اما نمیدونم چرا جولیکا : تو با داداش من رل بودی اما همه فکر و ذکرت آدرین بود☹️🤬 مرینت : اما لوکا خودش گفت که با این موضوع مخالف نیست🤭😨 جولیکا : لوکا جلوعه تو چیزی نمیگف ، چون تو واسش فرق داشتی ، اما گریه های هر شبشو من میدیدم ، من میدیدم که شبا خواب کشتن آدرینو میدید ، من میدیدم که—— مرینت : بسه جولیکا ادامه نده ، من الان چی کار کنم ، خودت میدونی که عاشق آدرینم ، همه رو تو میدونی بعد الان چه جوری میتونی این حرفا رو به من بزنی ، من و ادرین بعد از سه ساال به هم رسیدیم اونوقت تو .... (دیگه نتونست ادامه بده زد زیر گریه) همون موقع آدرین رسیده بود مدرسه رفت سمت رختکن پسرا که وسایلاشو بزاره دید مرینت داره گریه میکنه ، جولیکا هم اونجاست ، فهمید قضیه لوکاس ، حسودیش گل کرد ، رفت جلو . خانم کافیین (فامیلیه جولیکا و لوکا) لطفا با مرینت در باره برادرتون حرف نزنین😒 جولیکا : عشق برادرمو ازش گرفتی الان طلب کارم هستی😡 مرینت : بچه ها بسه . آدرین لطفا😟 آدرین : نه مرینت این موضوع باید روشن شه همین امروز😤😤
مرینت : بچه ها بسه ، آدرین لطفا😟 آدرین : نه مرینت این موضوع باید مشخص شه همین امروز😤😤 جولیکا : اره درسته ، لوکا باید امروز با مرینت حرف بزنه . خود خوری آدرین کاملا مشخص بود ، مرینتم اینو فهمید گفت : من با داداشت حرف نمیزنم اگه میخواد با من حرف برنه قبلش با آدرین صحبت کنه😏 جولیکا : من نمیدونم اما باید یکی در مورد این موضوع باهاش حرف بزنه😒. جولیکا از اونجا رفت ، مرینتم خودشو تو بغل آدرین جا کرد ، آدرین میخواست خشمش رو خالی کنه اما دلش نمیومد رو مرینت خالی کنه پس خیلی محکم بقلش کرد . بعد با هم رفتن توی کلاس خانم بوستیه سر کلاس بود ، آلیا که بغل دستیه مرینت بود بهش گفت : خوب با آدرین گرم گرفتی ، تو یه روز چه بلایی سرت اومد ، سرت به سنگ خورد یا از شدت حسودی بود😋🤣 مرینت :😅😅 نه آلیا معلومه که حسودی نبود ، فقط فهمیدم آدرینو از همون اول دوست داشتم اونم منو دوست داشت . آلیا : جدا تو آدم عجیبی هستی ، اما لوکا و جولیکا به خونتون تشنه ان مرینت : آه😖میدونم بعد از مدرسه : بادیگارد آدرین به همراه ماشین اومده بود دنبال پسر عاشق ، با مرینت سوار ماشین شدن و قرار شد برن سمت کشتی (خانواده کافیین در کشتی زندگی میکنن) مرینت و آدرین وارد اتاق لوکا شدن . مرینت دست آدرین و گرفته بود که اگه عصبانی شد بتونه کنترلش کنه . لوکا : مرینت من عاشقتم ، چرا نمیخوای اینو قبول کنی😱 آدرین : فعلا عاشق منه ، مشکلیه🧐(واو تا حالا غیرت یه گربه رو ندیده بودم😀) مرینت : تو میدونستی از اولم آدرینو دوست دارم اما گفتی مشکلی نداری و حسادت نمیکنی . لوکا : آره گفتم حسود نیستم ، گفتم مشکل ندارم ، اما اون مال زمانی بود که آدرینو دوست داشتی و این عشق یه طرفه بود ، اما الان دستتون هم یه لحظه از هم جدا نمیشه ، انتظار نداشته باش حسادت نکنم😒😑 آدرین : فضولیش به تو نیومده بچه خوشگل (خب لوکا خداییش خوشگله ، موهای آبی ، چشمای آبی ، گیتاریست ، تازه طرفتار جگد استون هم هست (جگد استون خواننده راک اند رولی معروفه و در واقع.... لوکا هم هست تو پارت های بعد بهش میرسیم😁)) لوکا : من عاشق مرینتمممممم آدرین با مشت کوبید تو صورت لوکا بعد دست مرینتو گرفت و با خودش تا بیرون کشتی کشید . آدرین پیاده مرینتو رسوند خونه . یه زره بریم پیش هاک ماث : اوه ، یه عاشق که کس دیگه ای عاشق عشقشه ، چه طعمه خوبی برای آکومای من(زهرر مارر😑) . پرواز کن آکوما کوچولوی من و اون عاشقو شرورش کن😈 مرینت قبل از اینکه وارد خونه شه سرشو برگردوند ، آدرین خیلی ناراحت بود از پشت سر آدرین یه آکوما داشت نزدیک میشد ، مرینت داد زد : آدرین مواظب باش😧✋ تیکی اسپاتس آن🏃♀️🐞 آدرین سرشو آورد بالا ، اکوما تو کفشاش رفت ، هاک ماث گفت : محافظ ، میخوان عشقتو ازت بگیرن? خوب من نیرویی بهت میدم تا برای همیشه از عشقت محافظت کنی ، در عوض معجزه گر های لیدی باگ و کت نوارو میخوام آدرین : نه ، مرینت برای همیشه با من میمونه ، هیچوقت بهم خیانت نمیکنه😵 لیدی باگ : نه هوچوقت بهت خیانت نمیکنم ، آدرین نزار بهت غلبه کنه (بازوی آدرینو سفت گرفته بود) اخر سر فقط یه راه مونده بود ، آدرینو ب و س ی د😘 با اینکار آدرین آروم شد و آکوما نتونست بهش غلبه کنه و خودش از کفش آدرین اومد بیرون ، اما پر زد و رفت ، آدرین لیدی باگو بغل کرد لیدی گفت : اکوما رو گم کردم ، بیا پیداش کنیم تا کس دیگه ای شرور نشده...
لیدی باگ : آکوما رو گم کردم ، بیا پیداش کنیم تا کس دیگه ای شرور نشده آدرین : هر چی شما بگی بانوی من😊 پلک کلاز اوت😺👊 بریم بانوی من هاک ماث : آه یه انرژی منفی همین نزدیکیا احساس میکنم ، پرواز کن آکوما کوچولو و شرورش کن😈 آکوما وارد گیتار لوکا شد هاک ماث : عشق سیاه ، من هاک ماثم ، عشقت رو ازت گرفتن و اون دیگه دوست نداره?? خب ، من بهت قدرتی میدم همه عشق های این شهرو سیاه کنی . تا جایی که فقط عشق خودت و اون دختر بمونه ، در عوض معجزه گر های لیدی باگ و کت نوار رو برام بیار لوکا : حتما هاک ماث ، من آدرینو از راه بدر میکنم (چرا همه عاشق این دختر خنگ شدن🤔😂) لیدی باگ : نمیتونم اثری ازش پیدا کنم کت نوار : نترس بانوی من ، پیداش میکنیم . عشق سیاه از پشت ساختمونا ظاهر میشه و مردمو به وحشت میندازه . لیدی باگ و کت نوار با سرعت میرن سراغش عشق سیاه : هیچکس نمیتونه مانع عشق من و مرینت بشه🤬 لیدی باگ و کت نوار (باهم) : لوکا??😳 عشق سیاه با گیتارش ساز میزد و نور های سیاهی از درونش خارج میشد که تا به کسی میخورد تمام عشقشو نسبت به همه چی از دست میداد . از اونجایی که کت نوار ما خیلی شجاعه (کله خر بیشتر بهش میخوره😑) رفت جلو تا با چوبش بزنه رو گیتارو اونو بشکنه . لیدی باگ : کت نوااااااار وایسااااا . اما عشق سیاه اونو هم از عشق خالی میکنه😱 کت نوار(خطاب به لیدی باگ) : تو فکر کردی کی هستی کفشدوزک بو گنبو😾 . بزار من بهت بگم ، تو یه ابر دست و پا چلفتی هستی . لیدی باگم که دید اوضاع داره بد میشه و اگه همینجوری پیش برن هویتشو لو میده ، بانیکس رو احضار کرد (بانیکس همون الکسه که بزرگ شده و قدرتش اینه که میتونه توی زمان سفر کنه ، یعنی اون الان توی آینده و زمان خودشه ، ولی لیدی باگ کوچک صداش کرده پس باید بیاد به گذشته) . بانیکس اومد و به لیدی باگ گفت : چی کار میتونم برات کنم مینی باگ(بانیکس اونو مینی باگ صدا میکرد ، یعنی کفشدوزک کوچولو) لیدی باگ : باید منو به گذشته ببری ، هیچوقت نباید هویت خودم و کت نوار واسه خودمون معلوم میشد😔 بانیکس : تو چی کار کردی😟😟😟هویتتون رو افشا کردین😳😡 لیدی باگ : بجنب بانیکس ، الانه که هاک ماث بفهمه من کیم😭 بانیکس : بیا توی درگاه(درگاه همون ماشین زمانه) لیدی باگ : من دیروز فهمیدم کت نوار کیه ، منو به دیروز برگردون بانیکس : باشه ، بیا برو به دیروز لیدی باگ وارد یکی از اتاق های اون درگاه میشه میرسه به دیروز ، خودش و کت نوار رو میبینه . اون لحظه ای که کت نوار به حالت اولش برمیگرده . سریع میره و بهشون میگه : من از آینده اومدم ، الان شما کشف هویت میشین که باعث مرگ لیدی باگ در آینده میشه ، کت نوار ، قبل از اینکه هویتت معلوم شه برو و قایم شو کت نوار : دو تا لیدی باگ (منظورش یه لیدی باگیه که از آینده اومده بود و یکی دیگه همونی که زخمی به دیوار تکیه داده بود) من توی بهشتم😍😍😍😍 قیافه دوتا لیدی باگ ها :😒😑 کت نوار رفت و هویتاشون مخفی موند ، وقتی لیدی باگ به زمان خودش برگشت ، فهمید که نه از بین برنده وجود داشت نه عشق سیاه .....
مرسی ک خوندی ، من بعد از امتحان ریاضی تند تند مینویسم😉😉😉😉😉😉😉😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
👌👌
خیلی خوب بود ❤️❤️❤️
منتظر ادامش هستم 🌺🌺🌺
ممنونم ، پارت پنجم نوشتم اما منتشر نمیشه🖤✌
ببخشید ، نمیدونم چرا نمیاد😔 از ناظرایی که داستانمو وارسی میکنن میخوام که تائیدش کنن🙄🥺