
سلام بچه ها چطورررر مطوریننن امروز اومدم خاطرات دبیرستانمو براتون تعریف کنم اگه ازش استقبال کنین کلی خاطره براتون تعریف میکنم😉
یه روز یه اقایی از اداره اومده بود برای تست بازیگری؛ با چندتا از دخترا توی نمازخونه داشتن تمرین میکردن منو رفیقمم که از همه جا بی خبر داشتیم از اونجا رد میشدیم نمیدونستیم این اونجاست چشمتون روز بد نبینه الکی الکی پامو بلند کردم و تمام زورمو ریختم تو پاهام و شتررررق زدم ب در نمازخونه🤣🤣🤣🤣🤣که در باز شد و خورد تو دیوار و برگشت دوباره بسته شد بعد دوباره باز شد منو میگید پا گذاشتم ب فرار و رفیقمو جا گذاشتم😐😂هرچی دختر تو نمازخونه بود ریختن سره رفیقم ک مگه مرض داری رفیقمم ن گذاشت ن برداشت اوردشون بالا سره من گف کاره این بود😐😐😐هیچی دیگه منم سه متر زبون گفتم برین بابا دلم خاست و صحنه رو ترک کردم😂😂
اغا ما یه روز سرکلاس بودیم دیدیم خانم پرورشی اومد تو کلاس منو چنتا از دخترا رو صدا کرد گف بیاید دفتر کارتون دارم دخترا هم با ترس لرز پاشدن منم همچین شر و با اعتماد ب نفس پاشدم رفتیم دفتر مدیر معلم پرورشی رو ب خانم مدیر گفت همینا بودن؟؟؟!!!! مدیر ی نگاهی ب ما چن نفر انداخت گف ارع همینان هیچی دیگع دخترا تگری زده بودن تو خودشون خانم مدیر گفت بشینین چرا وایسادین منم خیلی راحت لم دادم رو مبل نررررم و گفتم خانم من ک کاری نکردم ک بخام بترسم😎😎😎مدیر گف کی گفته کاری کردین😐شماها چون درستون بهتر از بقیه بوده و نیازی نبوده سرکلاس باشین اوردمتون بهم کمک کنین😐😐😐خلاصه ک کل اون روز و فرداش ما داشتیم تو دفتر مدیر مث کوزت کار میکردیم ولی حال داد چون سرکلاسا نرفتیم😁😁
حالا ک تا اینجا اومدی معلومه خوشت اومده پس بکوب لایکو و نظر بده تا انرژی بگیرم برای نوشتن خاطرات دیگم😌😌😌راستی یادم رفت فالو هم کنی ممنون میشم😁💕
12 اردیبهشت روز معلم بود طبق معمول هرسال کلاسا برگذار نمیشد و عشق و حال صفاسیتی😁یکی از دخترا یه کیک 🍰خیلییی گنده اورده بود ک به همه معلما و دخترا کیک داد ولی بازم اضاف اورد و از اونجایی ک نمیخاستیم اصراف بشه😁 برداشتیم و کوبیدیم تو سر و صورت هم دیگه تا جایی ک کل هیکلمون کیکی شده بود و صدای قهقهمون مدرسه رو برداشته بود (یاد خاطره های خوشه مدرسم افتادم لعنت بهت کرونا 😕🥺) هیچی دیگه رفتیم تو زمین فوتبال ولو شدیم و مقنعه هامون رو شستیم و آویزون کردیم رو دروازه تا خشک شه و بعد بپوشیم ، خودمونم لش کردیم رو زمین و بساط هرهر و کرکر😂یهو دیدیم دره مدرسه طاق ب طاق باز شد ی اقایی اومد تو😐😐هرکدوممون یورش بردیم سمت مقنعه های خیسمون و همونجوری خیس خیس کشیدیم رو سرمون اون اقاهه هم با لبخندی بسیار ملیح داشت حال احوال میکرد انگار ن انگار ما بی حجابیم😐😂🧠
روز انتخابات شورای دانش آموزی بود و راهرو شلووووغ بود و هرکی ب ی وری میرفت یهو چی دیدم😍😈ی دختری ک ازش بدم میاااااد روبرومه منم گفتم موقعیت خوبیه تققق زدم پشت گردنش تو جمعیت گم شدم و تقصیرا افتاد گردن فرد پشت سریم و من تبرعه شدم😁😁😁ولی دلم ختک شدددددد چسبید بهممممم
اونایی ک دبیرستان رفتن میدونن ک زنگای اخر چخبره جلو دره مدرسه😂مث مور و ملخ پسره علاف و بیکار ریخته و از اونا علاف تر دخترایین ک رو اینا کراش میزنن😐😂ی پسره بودش با چشای سبز و موهای خرمایی و صورت سفید و ریش دار ولی کوتوله بود🤣🤣همه دخترا عاشقش شده بودن😐منم ک عاشق شیطنت ی روز رفتم پشت مدرسه رو دیوار ی شماره الکی از خودم در اوردم نوشتم و اسم و فامیل پسره رو پایینش نوشتم😂😂بعدم کل مدرسه رو خبر کردم ک ای یا ای الناس بیاین اینجا این براتون شماره گذاشته 😁هیچی دیگه از همینجا میخام بگم اگه اون شماره الکی ک نوشتم رو اذیت کردن آمازونیا ایشالا منو ببخشه🥲🥸😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای تستات خیلی خوب عه
مرسی🥺💫
وای چقدر خندیدم 😂
بازم بزار
حتما😁💕
عالی بود عاجی شیطون خودم از خاطره های دیگتم بذار😉❤
فدات حتما میذارم😛🤤
چقد شیطون بودی
بازم بزار
حتما😃✋🏻