
سلام سلام این اولین داستانه منه خوشتون اومد لایک کنید کامنت بزارین مشکلی داشت بگید حل کنم ممنون
(مهشاد اسم تو هست حالا اگه بخوای میتونی هر اسمی بزاری تو : بلاخره بعد ۳ سال برمیگرم) سئول 😄دل تو دلم نیست قراره بچه ها رو ببینم(فلش بک به ۳ سال پیش تو۲۱ سالته راستش تو عاشق چانیول هستی امروز تصمیم گرفتی بهش بگی راه افتادی به سمت کمپانیش ..... رسیدی وقتی داشتم مرفتم پیش چان دیدم یه دختری تو بغل چانه و بعد 💋 منو دید و اومد سمتم چانیول :سلام مهشاد کی اومدی بی خیال این دوست دخترم است اسمش لیاعه من که اشک تو چشام حلقه میزد خودم رو جم وجور کردم گفتم : مبارک باشه 😊سریع از اونجا دور شدم حالم خیلی خراب بود من دو بار کسی که دوسش و اعتماد داشتم رو از دست دادم یکی قبلا عاشقش بودم که مهم نبود یکی هم دخترخالم یا خواهرم که ترکم کرد و رفت یه جایی ولی نفهمیدم کجا این بار سوم به حساب میاد دیگه تحمل ندارم پاشدم راه افتادم به یه برج به اسم سابی رفتم بالاپشت بوم میخواستم خودم رو از این زندگی راحت کنم رفتم لبه پرت گاه هم خواستم خودم رو پرت کنم
یکی منو کشید این ور از زبان مهشاد: ت..و..تو کی هستی چی کار میکنی 😢جیهوپ: داشتم میرفتم برج سابی رفتم بالا پشت بوم دیدم یک دختر داره خودشو پرت میکنه پایین سریع رفتم کشیدمش پایین جیهوپ: دختر جون تو خودت داری چی کار میکنی نزدیک بود خودتو به کشتن بدی تو: تو که هیچی از زندگیم نمیدونی 😭 جیهوپ : خب تعریف کن من کمکت میکنم قول میدم تو: باشه شروع کردی به تعریف کردن داستان زندیگت بعد که به جیهوپ گفتی اون گفت : اصلا نترس تو موفق میشی از دوباره شروع کن یه زندگی جدید بساز همچی رو بهتر کن باشه منم کمکت میکنم تو : مرسی جیهوپ (جیهوپ گفت که کیه و..) جیهوپ : خواهش میکنم فقد شماره تو بده اگه مشکلی پیش اومد بهم بگی تو:باشه ..۹۰۳۳ راه افتادم خونه
اون روز گذشت صبح شد من همه ی وسایلم رو جمع کردم و حاضر شدم که برم امریکا ...... رسیدم امریکا یه نفس راحتی کشیدم بعد خونه گرفتم یه دو سه روزی بود که من اومده بودم همه هی بهم زنگ میزدن ولی من جواب نمیدادم اخبار درباره ی من میگفت که از H4خارج شدم و غیب شدم یک ماه بعد.... من یک ماهه که اومدم امریکا زندگی جدیدی رو شروع کردم من فعالیتم رو شروع کردم الان یکی از فیلم های هالیودی من داره منتشر میشه من اهنگ دارم میدم بیرون سبک من شده عاشقانه و غمگین و امید بخش تو کره پخش که من اومدم امریکا ... بچه ها فهمیدن ولی. نتونستن بیان ۳ سال بعد من الان ۲۴ سالمه تصمیم گرفتم برگردم کره فعالیت کنم
چون فکر میکنم دیگه اماده گیشو دارم من هنوز با جیهوپ در ارتباطم جیهوپبرای من مثل برادر و من برای جیهوپ مثل خواهرم )پایان فلش بک فرودگاه کره من با ماسک بودم می خواستم برم کمپانی داخل کمپانی اتاق مدیر اقای پارک : مهشاد دخترم خیلی خوشحالم برگشتی تو: ممنون اقای پارک لطف دارین اقای پارک: میخوای برگردی به H4 تو: نه اقای پارک من میخوام سولو بخونم اقای پارک: هر طور دوست داری دخترم فعالیتت رو از فردا شروع کن اخر هفته یه جشنه بیشتر گروه های کیپاپ و.. هستن تو هم بیا تو: چشم اقای پارک خدافظ اقای پارک:باشه خدافظ دخترم تو سالن بودم داشتم از کمپانی خارج میشدم که بایه نفر برخورد کردم وقتی دیدمش فهمیدم کیه اون شانسای بود ولی الان موقعش نبود پس بلند شدم تو: معزرت میخوام خانوم یه تعطیم کوتاهی کردم رفتم از زبان شانسای میگم مین هو این دختره اشنا نبود مین هو: چرا خیلی شانسای: شبیه مهشاد بود هسو: خواب دیدین خیر باشه بیاید بریم دیرمون میشه
من راه افتادم سمت خونه جدیدم که گرفتم تا وسایل رو جا به جا کنم رفتم خونه وسایل رو چیدم و... بعد رفتم که یه دوش بگیرم برگشتم دیدم گوشیم داره زنگ میزنه دیدم نوشته هسو ایندفعه تصمیم گرفتم جواب بدم از زبان هسو تو خوابگاه بچه ها بیاین به مهشاد یه زنگ بزنیم میدونم جواب نمیده ولی بیاین بزنیم مین هو و شانسای : اوکی هسو : دیدم برداشت جیغ زدم بچه ها هم جیغ زدن 😃😃😄 هسو: مهشاد خودتی برداشتی الوووو از زبان مهشاد تو : الوو سلام هسو یه نفس بگیر وسطش هسو : دختر ی خل عین خیالشم نیست که بعد سه سال گوشی شو برداشته میدونی تو این سه مارو کشتی و زنده کردی تو: وای اونی میدونم ببخشید هسو : درد اونی چرا یه گوشی تو جواب نمیدی 😣😤
تو: خب باشه باشه اشتباه کردم ولی خب داستان داره که من رفتم اصلا نمیتونستم تو کره بمونم پس رفتم مین هو : میمردی به ما میگفتی شانسای : اونی دلم خیلی برات تنگ شده تو: امروز که دیدیم شانسای و بقیه : هااا؟ تو : امروز بهم خوردی بعد معذرت خواهی کردم شانسای : میدونستم خودتی بعد اونی هسو میگفت خواب دیدی تو : 😂😂نه بابا من سئولم بچه ها باهم گفتن سئول هسو: تو کجایی ؟ بیااینجا؟ صب کمپانی چی کار میکردی برمیگردی H4 تو: نه برنمیگردم من سولو میخونم هسو: نههههه چرااااا مین هو: واتت شانسای :بگووو چرااااا
تو: میدونم ولی سبک من با شما فرق داره ولی اخر هفته همو میبینیم 😄 هسو : ارههه هوراا😊 مین هو: چرا زودتر نه تو : چرا نداره من کار دارم وقت ندارم 🙁بچه ها : باشه پس بای تو : بابای🤗
(پایان صحبت های ما ) وای برم دیگه بخوابم .... بیدار شدم ساعت ۵ بود لباس پوشیدم یه ماسک زدم راه افتادم بیرون که خرید هم بکنم رفتم یه پاساژ دوساعت گذشت ساعت۷ بود داشتم برمیگشتم که خوردم به یه نفر کیسه هام افتادکمکم کرد جمع کنم بعد معذرت خواهی کرد وقتی دیدمش فهمیدم کیه اون اون
اون اون کسی نبود جز ....
پایان این پارت خب کامنت و لایک فراموش نشه چالش : اون کیه 😁حدس بزنید کامنت کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مرسی از جواب تون
ام پارت بعدی رو بزارم🤔
لطفا جواب بدین 👈👉
ببخشید بنظرتون پارت بعدی رو بزارم اخه کم بازدید خورده اگه دوست ندارین بگید متوقف کنم یا داستان جدیدی از هر فردی مد نظرتون هست بنویسم 😕