طراح عشق پارت 2

اینم پارت 2 امیدوارم خوشتون بیاد

نشستم روی صندلی بار مری:راستش خودمم فکر نمیکردم اینقدر یهویی بیام ..... منم واسه فردا صبح آماده بودم اما اون ساعت پرواز پر بود واسه همین عقب انداختمش از صبح هم درگیر کارای خونه جدید بودم.....در ضمن امروز میومدم یا فردا مهم نیست....مهم اینه که لان اومدم

کلویی:اوکی ولی کاش بهم خبر میدادی..... خب حالا مهم نیست.....نوشیدنی میخوری ؟ مری:نه!.....خودتم میدونی که چقدر زود مست کلویی : وای حالا امشب رو بیخیال شو......اصلا مست شی مگه چی میخواد بشه مری: کلویی اصرار نکن😑 کلویی:مریییی به خاطر من مری:باشه ولی زیاد نمیخورم ...... گفته باشم کلویی: باشه بعدش از بارمن دو تا ویسکی خواست

مری:کلویی راستی فردا.....کلویییی به پشت سرش خیره شده بود مری:کلویی ؟ چی شده کلویی:هوم .....بله مری؟

هیچی خواستم بگم با لوکا حرف زدم گفت با یه دختر واسه شام رفته بیرون کلویی:ها .....چه خوب مری:کلوییییییی کلویی: چیی بله.....چی؟لوکا چیکار کرده ؟ مری :حواست کجاست؟به چی زل زدی؟

کلویی:اون .....لوکا نیست ؟؟؟؟مری:من چمیدونم لوکا اینجا چیکار داره ؟مگه نگفتی نمیاد؟کلویی:نمیدونم .....اونا کنارش آدرین و لایلا نیستن؟مری:آدرین و لایلا😐کلویی:وقتی بیای شرکت باهاشون آشنا میشی ..... وای من مطمئنم اون لوکا هست‌.....‌‌عه داره زنگ میزنه مری:بدو جواب بده کلویی:باشه تو یه لحظه وایستا همینجا(منتظر پارت بعدی باشید)

.......