کاربران عزیزی که همراه من هستن دایانا : اسکارلت ویچ ( واندا)/ سیاوش: گرین ارو/ سارا : واندر وومن / مهدی: دکتر استرنج
بلک کنری: نمیدونم اولیور چرا اینجوری شد ؟ ما توی طبیعت بودیم فضا خیلی عاشقانه بود اما نمیدونم چرا اون بیهوش شد و بعدش بعد از دیدن من فرار کرد 😐💔 الان هم که منو یادش نمیاد
( در جلسه 3 نفره بچه ها)
دکتر استرنج: پس تو الان اولیور کویین هستی همسر اونی که اون بیرون هست اوکی؟
گرین ارو: من سیاوش هستم شاید از اون خانم خوشم بیاد ولی با این کار مخالفم
دکتر استرنج: برای نجات بشریت
واندا: نمیخواد که واقعا همسرش باشی وانمود کن
( اومد بیرون از اتاق)
بلک کنری: اولیور حالت خوبه؟
گرین ارو: آره عزیزم حالم خوبه
کوئیک سیلور: شرمنده که مزاحم میشم ولی زامبی ها اومدن
بلک کنری: اولیور تو حالت زیاد خوب نیست همینجا باش
دکتر استرنج: بلند بشو تنبل خان
گرین ارو: من فقط به حرف بلک کنری گوش میکنم ما زوج خوبی هستیم
ولورین: پحه آ هنور ایشجایید ( بچه ها چرا هنوز اینجایید)
دکتر استرنج: دلت میخواد مثل این بابا بشی؟
گرین ارو: این کار شما تاوان سنگینی داره تیر و کمان من کجاست؟
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
سلام چطوری؟
میگم بازم داستان اینجوری نقش دار مینویسی؟
اگه مینویسی من دکترماااااا
سفر دنیای عنکبوتی هست 3 تا از نقش ها هم گرفته شده باید نسخه هایی از مردعنکبوتی باشه
ژانر تنزو قطع کن😅البته تو نویسنده ای من فقط دارم نظر میدم ب هرحال ی سالی میشه تو تستچیم 😅(بازم میگم با اون اکانتم)
باورت میشه دیشب پارت 3 رو گذاشتم 😐💔 باشه قطع میکنم
اره چون منم دیروز پارت 18 رو گزاشتم😐نپرس چ ربطی داشت چون خودمم نمیدونم😑