های کیوتاااا😁 ببشید دیر شد امتحاناتم شروع شده و البته بگم ک چیزی به ذهنم نرسید😆 حالا برید بخونید و کامنت و لایک هم بزارییییییید😁 چالش هم داریم😜
از زبان جرج=《چ عجب یه بار از زبون جرج بدبخت وارد داستان شدیم😂》بچه ها کمک کردن اتاق رو مرتب کنیم ولی خداوکیلی خیلی اتاق باحالی بود وسایلش به رنگ مشکی،قرمز و سفید بود😃
میا رو ب غ ل کردم و کلی تشکر کردم😍 با ادو هم یه حرکت خفن ساختیم اونو رفتیم😎 انا هم....😱یا ااااخدایا خودت رحم کن😨
رفتم جلو: من یه چترم..😨ینی....چیزه.... تچکر😨ن ببخشید تشکر😨
انا:😂😂😂😂😂😂باشه فهمیدم 😂
بچه ها از اتاقم رفتن بیرون البته با خنده😐
نشستم رو تخت فکر کردم که چجوری باید به میا بگم؟😟اگه ناراحت بشه چی؟ اگه دیگه نخواد منو ببینه چی؟😟
واقعا نمیتونم این همه چیزو با هم تحمل کنم😧از طرفی پدرم میخواد منو بکشه😧از طرفی هم نمیدونم چجوری به عشقم قضیه روبگم 😥
بیخیال این چیزا اصن ساعت چنده؟😐
یه نگاه به ساعت انداختم 😶یاااااااااااااااا فقط ۱۰ دقیقه دیگه تا شروع کلاسا مونده😨
بدو بدو رفتم پایین و هواااار زدم:ااااللللااااااانننننن ممممددددرررررسسسسسهههههه ددددییییرررررررر مممممیییییششششششههههههههه😥
میا گوشیشو پرت کرد تو دیوار😐 انا زد تو سر ادو و بدو بدو رفت تو اتاقش ادوارد هم که اصن بیخیال بود و مثل ماست رفت تو اتاقش 😐
صبر کن.....اگه همه بریم که سورپرایزم خراب میشه😕
بدو بدو رفتم تو اتاق ادو در زدم و رفتم داخل
ادو:یاااااااا😡باکاااااا😡(اوتاکو ها افتخار کنید ادو هم اوتاکوعه😂 😂)اگه ل خ ت بودم تو میخواستی جواب بدی؟😡
من: اع راس میگی من برم بیرون دوباره در بزنم بیام😐
ادو یه دسته ی بازی پرت کرد طرفم جاخالی دادم اما از بخت بد ما خورد دقیقا تو سر انا😕تو یه حرکت سریع درو بستم و پشتش نشستم که یه وقت خونه خراب نشیم😂 انا هم میکوبید به در و داد میزد: به حسابت میرسم ادواااااارررددد😠
من :الان بدبخت میشیم😂اها راستی یه چیزی ازت میخوام😐
ادو: چی میخوای حالا؟😐
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
پارت بعد کی میاددد
اروم باشید میزارم😂
تا زامبی ها بمیرند
ادامه داستانی که زیر کامنت احی بهار دادم که گفته چها روز شد
پاهایش را کندند(زنده زنده) وبعد کله اش را و بعد خوردنش
وبعد زندان بمب باران شد
چهاررررر روزززز شدددددددددد پ کوششششششش
🚑
بی وو بی وو بی وو
🚑🚕اژانس برو کنار
مارال خونم گردنته💉
تابوت پیدا نکردم
پزشک قانونی:علت مرگ دق کردن از دست مارال
پلیس :خانم مارال شما محاصره شدین راه فرار ندارین تسلیم شین📢
قاضی:حکم :خانم مارال حبس ابد میشود
تصویب شد
ومارال تا اخر امرش در زندذان پوسید
نه نپوسید اشتباه شد
چون اون جا زندان دور افتاده ای بود
وهیچ دسترسی به بیرون نداشت
وغذا نداشتن
زندانی ها بقیه زندانی ه را ک. ش. ت. ن
وخوردنشان و تمامزندان به زامبی تبدیل شدند و
| 58 دقیقه پیش
فکر بسیار خوبی است😐👍به شما نویسنده اخطار میدهم اگر تا چهار روز دیگر نوشتن داستان را به اتمام نرسانید اینو میندازم به جونت😐 فهمیدی 😐
چهر روز زیادهههههههههههه تا فردا
ŞΔĦΔŘ
| 58 دقیقه پیش
فکر بسیار خوبی است😐👍به شما نویسنده اخطار میدهم اگر تا چهار روز دیگر نوشتن داستان را به اتمام نرسانید اینو میندازم به جونت😐 فهمیدی 😐
امر امر شما است
حاحاحاحاحاحا(خنده شیطانی) یوحاحاحا
نوشتی یانه😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒
تو بررسیهههههههههههه😐🔫
ŞΔĦΔŘ
| 39 دقیقه پیش
لشکریان من تا اطلاع ثانویه جنگ منحل می شود ولی در حالت اماده باش هستید زیرا احتمال شبیه خون زدن وجود دارد 😐خبر دار 😐✋به سوی پادگان🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️یک دو سه چهار یک دو سه چهار
فرمانده چه کنیم
من که می خواهم تکه تکه کرده البته زنده زنده
قبلش پاهایش را کباب میکنم(یجا خوندم این بد ترین شکنجه است) وابعد تکه تکه کرده اش و به شما تقدیمش میکنم
😨😨😨😨😨😨😨😨😨
من میخوام با کلاشنیکف برم تو کارش😂🔫
به جان خودم تو بررسیه😂
اجی بهار
جونم
عه پیدات کردم🌺
گمت کرده بودم😰
چرا گمم کردی؟
ولش خوفه ک یافتیم ^_^
💃
😂❤