
🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂😉😉😉😉😉
چند روز بعد. دراکو:تو اتاقم بودم جلو آینه داشتم موهامو درست میکردم،خدایا چطور به کاترین بگم که علاقه دارم بهش ،از پله ها رفتم هرمیون رو تو راه دیدم اوه هرمیون تو با کاترین زیاد میگری نمیدونی اون کجاست؟ هرمیون:تو کتاب خونست داره با هری حرف میزنه دراکو:چیییی بازم پاتر اول کلارا بعد کاترین با حالتی عصبی از هرمیون دور شدم
هرمیون:وا عصاب نداره تو این چند روز. هری:کاترین چرا فقط یک سال اومدی ؟ کاترین:چون مادر و پدرم فهمیده بودن که هاگوارتز خطرناک شده منو به ی مدرسه دیگه فرستادن که دیگه خسته شده بودم از اون محیط با ادماش اومدم اینجا دراکو نفس نفس زنان اومد پاتر،هرجامیرم هستی چیه کلارا رو ول کردی اومدی مخ کاترین رو بزنی ؟
چرا نگو مالفوی کاترین فقط دوست منه دراکو:نمیدونستم ی اسلیترین میتونه دوستت باشه، کلارا:بسه دیگه اه کاترین فکر کنم پشیمون شد از اینکه اومد هاگوارتز کاترین:دقیقا کاملا پشیمونم با خنده دور شدن از ما به هری نگاه کردم یک دفعه دیگه دوروبر کاترین ببینمت من میدونم با تو وار کتاب خونه رفت هری:یجوری میگه من میدونم با تو انگار چیکار بلده بکنه.کلارا:کاترین میدونی ک جشن یول بال نزدیکه باید یکیو پیدا کنی ،وای داق دلمو تازه نکن کلارا اصلا نمیدونم کدومو قبول کنم کلارا:از اونی ک خوشت میاد برو ،اخه نیمده پیشنهاد بده من نمیتونم برم که،اره راست میگی
همون لحظه دراکو اومد با ی لبخند کلارا:او کاترین چ شیک کرده امروز کاترین :کی شیک کرده؟،بابا مالفوی دیگه،دراکو:سلام دخترا کلارا:سلام دراکو کاترین :سلام کلارا:خب دیگه من برم تو سالن میبینمتون . دراکو اومد کنارم نشست سکوتی بینمون بود که بالاخره به حرف اومد
میگم کاترین اصلا منو یادت میاد کاترین:هوم...چرا یادم نیاد دراکو:آخه قبلا از من بدت میومد سال اول ک اومده بودیم هاگوارتز،اره اون موقع چون بقیه رو اذیت میکردی ازت بدم میومد ولی الان نه دراکو خنده ریزی کرد دوباره سکوت بینمون افتاد و دوباره به حرف اومد
ببخشید پارت ۳کم شد عوضش پارت ۴رو زیاد میکنم😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود
😘😘😘😘
خیلی خیلی قشنگ بود😍😍
لطفا سریعتر پارت بعدو بنویس
باشه حتما
فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه ک بنویسم
بعد بخواطر امتحانا فعالیتم کم شده 🙂