عاشق همیشه تنها 3

سلام دوستان این پارت ۳ است

حالا همین داستان از زبان آدرین : وقتی از مدرسه بیرون اومدم کاگامی رو دیدم با هم سوار ماشین شدیم تا بریم توی کشتی که مرینت رو دیدم خواستم اونم سوار کنم پیاده شدم بهش سلام کردم هیچی نگفت و رفت نمیدونم چی شده بود سوار شدم و

رسیدیم به کشتی دیدم کاگامی دستمو گرفت چیزی نگفتم که دلش نشکنه ( اما دل یکی دیگرو شکوندی) دیدم مرینت پا شد اومد جلومون به من و کاگامی و دستامون نگاه کرد دیدم یه رعد و برق داشت سمتمون میومد و

من خودم و کاگامی رو نجات دادم اما مرینت از سر جاش تکون نخورد و بارون گرفت و مرینت رفت کاگامی رو ول کردم رفتم سراغش ندیدمش و تبدیل شدم لیدی باگ : سلام پیشی من کت نوار : سلام مای لیدی تو مرینت رو ندیدی لیدی باگ : ااااا بردمش خونشون کت نوار : آها چون دیدم توی بارون داشت راه میرفت گفتم اتفاقی براش نیوفته لیدی باگ توی دلش : تو خیلی مهربونی چطور تو رو ندیدم

کت نوار : مای لیدی میای بریم روی برج ایفل و به غروب خورشید نگاه کنیم (الان بارون تموم شده و ابرا رفتن) لیدی باگ : باشه کت بریم رسیدیم به برج ایفل غروب خورشید بود به کت نگاه کردم هنوزم دوستم داری؟ کت نوار : با تموم وجود لیدی باگ : دست خودم نبود یهو لباشو بوسیدم

اونم همراهیم کرد خورشید غروب کرد و من دوباره عاشق شدم کت نوار باورش نمیشد اما اتفاق افتاد و من بدون هیچ خداحافظی از اونجا رفتم کت نوار :

وای باورم نمیشه رسیدم خونه پلگ پنجه ها داخل آدرین : وای پلگ باورم نمیشه پلگ : چی؟ آدرین : لیدی باگ عاشقم شد پلگ : خب که چی؟ ( در حال خوردن کممبر) آدرین : اصلا تو میدونی عشق چیه اصلا تا حالا عاشق شدی؟ پلگ : چرا نشدم

ادرین : اوووو عاشق کی شدی؟ پلگ : عاااا من گفتم عاشق نه اشتباه شنیدی آدرین : پلگ منو سیاه نکن پلگ : باشه بابا من عاشق کوامی لیدی باگ شدم آدرین : تیکیییی؟ پلگ : اره آدرین شبه دیگه نمیخوای بخوابی آدرین : او باشه

از زبان مرینت : رسیدم خونه رفتم تو تختم تیکی خال ها خاموش وای تیکی من کت رو بوسیدم تیکی : این که عالیه فقط آدرین چی ؟ مرینت : آدرین دیگه برای من هیچی نی تیکی : باشه مرینت نمی خوای بخوابی ؟ مرینت : ای وای شب بخیر تیکی

خب دوستان

این پارت هم تموم شد لایک یادتون نره بای