اینم پارت اخر پارت بعدی داستان بعدی
از زبان ماریا کفشدوزک رفتو همه معجزه گر هارو اورد چنتا به من داد چنتا خودش برداشت چنتا به بقیه داد (کلویی لوکا گربه) رفتیم و شروع به جنگ کردیم از زبان راوی همه میرن تا فیلیکسو شکست بدن با مایورا و ارباب شرارت دختر خرسی میدوه طرف ارباب شرارت اما از کنارش میگذره ارباب شرارت میخنده میگه هه حتی نتونستی بگیریم بعد دختر خرسی یا همون ماریا از دیوار بالا میره و میپره روی شونه های ارباب شرارت دستشو میاره تا معجزه گر ارباب شرارتو برداره ولی فیلیکس کمکش میکنه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
داستانت خوب بود عالی بود ولی لطفا اشتباه تایپی نکن دقت کن و ادامش بده و همینطور واضح بنویس بخدا من نفهمیدم چی نوشتی فقط بعضی جاها رو فهمیدم ترابخدا بنویس قشنگه
ببخشید پارت اخر بود
ببخشید اشتباه تایپی بود این پارت اخره یعنی ۶