
اومدم با پارت چهار ، امیدوارم خوشتون بیاددد
سروش به مریم و سیامک میگوید قبل از دادن پول باید شخصا به دبی برود و پروژه را از نزدیک ببیند . آنها ابتدا جا میخورند اما قبول میکنند . 😮 مریم ; سروش و یاسمن را به صرف شام دعوت میکند . 😍 یاسمن به سروش میگوید که حس خوبی به آنها ندارد . 😮 یاسمن سوگند را وقتی که تلفنی با یک پسر صحبت میکند میبیند ولی همچنان سکوت میکند . 😢 حامد هم در بیمارستانی که سروش مشغول بکار است ، طبابت میکند . آنها اتفاقی همدیگر را میبینند . 😨 سروش با مریم و سیامک به دبی میرود . 😨😨 یاسمن که نگران کارهای اوست از یوسف میخواهد تا در مورد آن شرکت تحقیق کند . 💞
کیف حنانه را می دزدند . 😨 پلیس میگوید با توجه به اینکه چهارشنبه ها پول ویزیت را با خود میبردید ، ممکن است کار آشنا باشد . 😮😢😨 سروش با سیامک و مریم زیوری قرارداد را میبندد و به آنها چک میدهد . 😢😨 سوگند با دوست پسر خود که در چت باهم آشنا شده بودند ، سر کوچه قرار میگذارد . 😮😍 در این هنگام سروش از راه میرسد و با او دعوا میکند . 😢 سر مسئله سوگند سروش و یاسمن باهم جر و بحثشان میشود . 😨 یاسمن قرص های مادرش را میخرد و به خانه ی او میرود . حامد نیز اتفاقی آنجاست ، باهم روبرو میشوند . 😨😍😍 مریم و سیامک به بهانه ی سرمایه گذاری جدید در دبی سروش را تحریک میکنند . 😢😨😨😨😨😨 او که به آنها اعتماد کامل دارد تصمیم میگیرد به آنها پول بدهد . 😢😨
سروش برای سرمایه گذاری جدید در دبی اقدام به فروش آپارتمان هایش میکند . 😮😨 با توجه به فروش نرفتن به موقع آپارتمان ، تصمیم میگیرد وام بگیرد . یاسمن با او مخالفت میکند و سند خانه را به یوسف میدهد . 😏 مریم زیوری برای جلب اعتماد سروش ، برای پرداخت پول به او فرصت میدهد و به گونه ای به او ابراز علاقه میکند . سروش از دوستش میخواهد تا وام غیرقانونی برایش بگیرد . 😮 سر همین مسئله سروش و یاسمن باهم دعوا میکنند . سروش از خانه بیرون میزند . 😢😢😢 مریم زیوری و برادرش ، سروش را برای آخر هفته به شمال دعوت میکنند . سروش بدون اطلاع یاسمن به شمال میرود . 😨 حامد هم به همراه دکتر پارسا برای درمان یک جانباز به شهرستان میرود . 😃
سروش و مریم در سفر شمال باهم صمیمی میشوند . 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 سروش به مریم میگوید ای کاش سالها پیش تو را دیده بودم . 😮 بالاخره بعد از چند روز به خانه میرود . منشی سروش به یاسمن میگوید که با مریم زیوری به سفر رفته بود . سروش به یاسمن بی اعتنایی میکند . 😮😨😢😭 چند روز بعد مریم به بهانه ی دلتنگی به مطب سروش میرود . 😨😨😨 پروانه (منشی مطب) به یاسمن میگوید که سروش و مریم باهم دیدار دارند . 😭😭😭😭 یاسمن برای به دست آوردن دل سروش از او عذرخواهی میکند . اما همچنان سروش با مریم در ارتباط است ... 😨😨
هادی با عکسهای دوران جنگ نمایشگاه عکاسی راه می اندازد . تعدادی از جانبازان و… این کار را توهین به جنگ میدانند و از او شکایت میکنند . 😮😮😮😮 یاسمن سروش را تعقیب میکند . 🔦 سروش دسته گلی خریده و به خانه ای که با مریم در آن زندگی میکند میرود . 😨😨😨😨😨😨😨 یاسمن ازطریق یکی از همسایه ها واحد آنها را پیدا کرده و زنگ در را میزند . 😨 مریم در را باز میکند . یاسمن وقتی آنها را باهم میبیند بهم میریزد و میرود . 😭 سروش هم به دنبالش میرود . مریم با دیدن اوضاع ، وسایل و اسناد خود را از خانه و شرکت جمع میکند . 😨😨😨😨😨😨😨😨 سروش به خانه میرود اما یاسمن به خانه هم نرفته است ... 😭😭😭😭
یاسمن به خانه بازمیگردد و در را از داخل قفل میکند . یاسمن برای دادخواست طلاق به پیش یوسف میرود اما علت طلاق را به او نمیگوید . 😨 یوسف به مطب سروش میرود . سروش که فکر میکند یاسمن همه چیز را به او گفته ، ماجرای آن شب را به او میگوید . 😨😭 یوسف او را کتک میزند . 😏 مریم از همان شب غیب میشود و حتی سیامک هم از او خبری ندارد . به خانه اش میرود و با او تماس میگیرد اما از مریم خبری نمیشود . 😨😭😨😭😨😭😨😭😨😭😨😭 سروش بعد از رفتار یوسف ، عصبی شده و یاسمن را تهدید میکند که طلاق نمیدهد . 😨 سیامک بعد از اینکه میفهمد مریم تمامی پول ها را برداشته و از ایران رفته ، خودش هم متواری میشود . 😮 سروش به شرکت میرود و میبیند تمامی سرمایه گذاران در آنجا جمع شده اند . سروش میفهمد که مریم و سیامک کلاهبردار بوده اند . او سکته میکند . 😭😭😭😭😭😭 یاسمن وقتی میفهمد به بیمارستان میرود . سروش در سی سی یو بستریست ... 😭😭😭
سروش پس از به هوش آمدن از یاسمن میخواهد تا زودتر شکایتی علیه زیوری تنظیم نماید . یاسمن از یوسف میخواهد تا وکالت سروش را برعهده بگیرد . 😃😃😃 پلیس سیامک را دستگیر میکند اما از مریم صدیق ( همون زیوری ، با یه اسم دیگه کلاهبرداری کرده 😨 ) خبری نیست . 😨😨😨 یاسمن از سروش میخواهد تا توافقی از هم جدا بشوند و او بچه ها را با خود ببرد در عوض سه دنگ خانه را که به نام اوست به سروش میدهد . 😃😃😃 به موقع رفتن ، سروش مانع رفتن سوگند میشود و یاسمن را تهدید میکند که اگر سوگند را با خود ببرد ، همه چیز را به او میگوید . 😨😨😨😨😨😨😨 یاسمن با محمد به خانه ی مادرش میرود . 😃
یاسمن با محمد به خانه ی مادرش میرود و به توران میگوید که قصد جدایی از سروش را دارد . 😨 سوگند که به حرفهای سروش و یاسمن شک کرده ، به بهانه ی کلاس ، به خانه ی مامان توران میرود و از یاسمن میپرسد که چه تفاوتی با محمد دارد ؟ 😨 سروش به آنجا میرود تا سوگند را با خود ببرد . سوگند که دچار شک شده ، از سروش شناسنامه اش را میخواهد . او هم به او میدهد . 😨😨😨😨 سوگند میفهمدد که یاسمن مادر واقعی او نیست . 😢😢😢😢 یاسمن برای احوالپرسی به خانه زنگ میزند ، سوگند به یاسمن میگوید که فهمیده او مادرش نیست و تلفن را قطع می کند . 😮😢😭
توران برای صحبت با سروش ، به بیمارستان میرود . سروش یکی از بیماران را به دلیل عدم پرداخت هزینه جراحی ، از اتاق عمل به بخش بازمیگرداند . 😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨 توران با دیدن این کار سروش ، از یاسمن حمایت میکند تا از او جدا شود . 😏😏😏 یاسمن و محمد هرچه با سوگند تماس میگیرند ، او جواب آنها را نمیدهد . 😢😢😢😢 یاسمن سه دنگ خانه را بنام سروش میزند و بعد از آن برای طلاق میروند و بالاخره از هم جدا می شوند . 😮😢
یکسال از طلاق یاسمن و سروش میگذرد . 😢 سروش چند ماهیست که ازدواج کرده . 😐 یاسمن دنبال آپارتمان میگردد تا برای زندگی به آنجا برود . یوسف از یاسمن میخواهد تا پیش مامان توران بماند و او و حنانه از آنجا بروند . 😃😃😃 حامد که برای سر زدن به مامان توران به آنجا آمده بود ، با محمد رفیق میشود و هر از گاهی به آنجا می آید . 😃😃😃😃 یاسمن از او میخواهد برای محمد چیزی نخرد و وقتی به آنجا بیاید که محمد و او در منزل نباشند . 😢😢😢 فردای آن روز ، حامد به مطب یاسمن میرود و به او میگوید که ازدواج نکرده و هیچ رابطه ای نمیتواند جایگزین عشق او به یاسمن شود ... 😍😍😍😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)