
اینم ار قسمت 2 فصل 4 این دفعه بهتر از قبله و عاشقانه تر است
از زبان ادرین : به پدرم گفتم که امروز می تونم با کاگامی بیرون برم ولی پدرم اجازه نداد , به کاگامی ام گفتم اون بهم گفت که درک می کنم که پدرت نگرانت باشه خداحافظ خیلی خوشحال شدم که ناراحت نشد، گفتم پنجه ها بیرون دیدم لیدی باگ پیام داد که برم روی برج ایفل تا اونجا با هم حرف بزنیم رفتم اونجا دیدم لیدی باگ خیلی ناراحته رفتم کنارش و گفتم سلام بانوی من از زبان لیدی باگ سلام کت نوار من می خواستم یکم با هم حرف بزنیم ، از زبان کت نوار دیدم لیدی باگ خیلی ناراحته بهش گفتم هنوز با رفتن استاد فو کنار نیومدم و رفتم توی بغل کت نوار ازش پرسیدم این 2 روز خیلی به من سخت گذشته خیلی خوشحالم که باهات حرف زدم
از زبان مرینت : رفتم توی یک کوچه و تبدیل به خودم شدم تیکی بهم گفت : مرینت مطمعنی که می خوای هویتاتون رو بفهمیم گفتم : اره تیکی من بخاطر این که من تازه نگهبان شدم به کمک یک نفر نیاز دارم و به نظرمن کت نوار بهترین نفره برای کمک کردن به من تیکی گفت اگه خودت می خوا من نظری ندارم بهش یک مکارون دادم رسیدم خونه مادرم شام رو اماده کرده بود رفتم نشستم سر میز و غذا خوردم از زبان ادرین : رسیدم خونه و به حالت عادی تبدیل شدم به پلگ یک پنیر دادم پلگ خیلی دوست دارم ببینم دختر رویاهام کیه پلگ گفت: ادرین ولی تو که کاگامی رو دوست داری که تدوین گفت : دختری که من عاشقشم دیدی باگ مهتابی من رو واسه شام صدا کرد وقتی می خواستم بخوابم از فکرت خیال گردنم بالاخره خوابم برد
فردا بعد از مدرسه تبدیل به کت نوار شدم دیدی باگ یک لوکیشن برام فرستاد و گفت موقعی که رسیدی اونجا تبدیل به خودت شو و بیا تو رسیدم اونجا تبدیل به خودم دم رفتم تو دیدم مرینت اونجا وایستاد هم مرینت هم ادرین دهنشون باز مونده بود گفت همه ی این مدت تو لیدی باگ بودی مرینت مرینتم همینو به ادرین گفت یعنی دختری که عاشقش بودم تو بودی از زبان مرینت : من جا خوردم ادرین خواست بغلم کنه من نذاشتم گفتم فکر نمی کردم تو کت نوار باش تو عاشق کاگامی هستی برای خودم متاسفم که تمام این مدت عاشق تو بودم تو می گفتی منو دوست داری ولی همزمان با کاگامی بودی من متاسفم من فقط می خوام تو بمن کمک کنی تانگهبان بهتری باشم ادرین اول خوشحال شد که فهمید لیدی باگ عاشقه من ولی بعد از حرفایی که اون در مردم گفت خیلی ناراحت شدم تبدیل به کت نوار شدم و رفتم تیکی به مرینت گفت حق داری که ناراحت باشی ولی یکم باهاش بد حرف زدی گفت درست میمی خواستم ازش بابت حرفایی که زدم عذزخواهی کنم که یک دفعه ..?
اکوما رو گرفتم و ازادش کردم کت نوار سریع به خونش رفت از زبان ادرین پلگ من فهمیدم که اون عاشقمه ولی حرفایی که زد خیلی منو ناراحت کرد پلگ گفت : ادرین تقصیر تو بود وقتی تو گفتی عاشق لیدی باگی نباید با اون دختر چشم بادومی رو می دادی ??، ادرین گفت: اره ولی نمی دونستم اون منو دوست داره اون به من می گفت که یکی دیگه رو دوست داره ، از این حرفا گذشته من باید دل مرینت رو بدست بیارم?
فردا موقع مدرسه بود من رسیدم مدرسه ولی مرینت نیومد نینو سوال کرد که داره دنبال کی می گرده من خجالت کشیدم و گفتم هیچکی، بر میگردیم دیشب از زبان مرینت : من به پدر و مادرم گفتم خیلی بد حالم و نمی خوام برم مدرسه مادر و پدرم به من گفتن چم شده گفتم یکم سرما خوردم و بد حالم مادر و پدر مرینت گفتن باشه و من رفتم بالا می خواستم به ادرین زنگ زدم ولی کت نوار همون موقع اونجا بود بهش گفتم ادرین تعداد شروران زیاد تر و قوی تر می شه باید چند تا معجزه گر رو به چند نفر بدیم تا اونام به ما کمک کنن ادرینگفت باشه بانوی من ادرین من واقعا متاسفم دیروز بدون خداحافظی رفتم عشق اول اخر من تویی مرینت ، مرینت گفت تو یک مرد حقه بازی تو به من می گفتی که منو دوست داری ولی در همان زمان با کاگامی بودی ادرین گفت : اگه خیلت راحت می شه من فردا به کاگامی میگم که تو رو دوست دارم بعد لیام نزدیکش کردم و همدیگر رو بوسیدن ❤❤
ادرین از من خداحافظی کرد و رفت به تیکی گفتم مطمعا نیستم که کار خوبی کردم یا نه ولی خیلی خوشحالم تیکی گفت خوشحالم که به حرف دلت گوش کردی مرینت (دوستان اونجایی که همدیگر رو بوسیدن مال روز گذشته نبود که مرینت مدرسه نرفت بود از انجایی که مرینت به کت زنگ زد مال روزه گذشته نبود) فردا صبح بازم دیر پاشدم و به مدرسه رفتم اونجا ادرین دیدم رفتم پیشش کفتم سلام ادرین گفتم سلام بانوی من خجالت کشیدم و رفتیم سر کلاس اون روز امتحان داشتیم و نمره ی عالی گرفتم الیا بهم گفت که بریم خونه منم قبول کردم تو راه یک نفر شرور شده بود اون...
اون بلبل ترسناک بود من رفتم تو یک کوچه و تبدیل شدم کت نوارم اومده بود اون به ما تیر میزد ولی ما جا خالی می دادیم لیدی باگ گفت : لاکی چار??? بهم یک اینه داد من فهمیدم که باید باهاش چیکار کنم به بلبل ترسناک گفتم اهنگات اصلا قشنگ نیستن بلبل ترسناک عصبانی شد و به طرفم شلیک کرد من اینه رو جلوی خودم گذاشتم و شلیکش رو انعکاس کردم به خودش خورد و خشک شد کت نوار گفت کتلکزم ??? میکروفنش خورد شد و اکوما اومد بیرون لیدی باگ گفت : دیگه شیطونی بسه اکوما کوچولو وقتشه شرارتت خونثا بشه، خداحافظ پروانه کوچولو وقتی ماجرا تموم شد ۰نادیا شاماک همراه خبرنگارا بود ما گفتیم فعلا وقت نداریم و خداحافطی کردیم
ممنون که وقتتون رو گذاشتین این قسمت شماره ی ۲ است من حواسم نبود اشتباهیی نوشتم ۱ اگه اشکالی داشتم به بزگواری خودتون ببخشید
لطفا نظر بدین ولایک کنین
خداحافظ یا علی??
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب
یکم رو جمله بندیت کار کن
غلط هاتم درست کن اینجوری که نمیشه
اینم بگم که داستانت بی سر و تهه انقدر وسط داستان نپر جلو
ولی در کل جالبه
یکم زود بهم رسودیشون
داستانت بد نیست خوبه فقط کمه منم فه داشتان دارم به اسم میراکس تا ۶ قسمت آمده برید بخوانید آن ۶م قشنگ هست
می خونم حتما
عالی بود حتما قسمت های بعدی رو هم بنویس