
سلام بچه ها اومدم با پارت جدید ، ببخشید طی این چند هفته نذاشتم چون امنحان داشتم و وقت نمیکردم 💞💞💞💞💞
سروش مُطلَقْ از یاسمن خواستگاری میکند . یاسمن که بین او و خودش وجه مشترکی پیدا کرده به او فکر میکند . 😊 حنانه وقتی ماجرا را میفهمد به توران میگوید . توران عصبی میشود و به سراغ یاسمن میرود و به او میگوید که مُطلَقْ تو را فقط برای دایه گیه فرزندش میخواهد . یاسمن به مادرش میگوید سوگند را دوست دارد و از مادرش میخواهد تا بگذارد سروش به خواستگاریش بیاید . 😊😊 سروش به همراه خواهرش به خانه ی آنها میروند . عمه فرخنده وقتی متوجه میشود سروش بچه دارد مجلس را ترک میکند . طاهره به ستاد شهدا میرود . آنها میگویند تحقیقات خود را شروع کردند . مسئول ستاد میگوید که دختری با پلاک حامد به آنجا آمده بود و ادعا میکرد نامزد حامد است.او هم تاکید میکند تا مشخص شدن ماجرا ، به هیچکس چیزی نگوید ... 😢
توران هادی و یوسف را خبر میکند تا از منطقه بیایند و با یاسمن صحبت کنند ، شاید از تصمیمش منصرف شود . 😃 با مخالفت های هادی و یوسف ، یاسمن از حرف خود برنمیگردد . 😨 با سروش صحبت میکند و از او میخواهد تا بزرگ شدن سوگند ، سوگند نداند که یاسمن مادر او نیست . توران با عمه فرخنده صحبت میکند تا آنها پس از ازدواج در خانه آقاجون زندگی کنند . توران درخواست بازنشستگی میدهد تا بتواند از آقاجون نگهداری کند . 😃😃 همرزم حامد به منزل شریف میرود . عزیز نیز از زنده بودن حامد باخبر میشود . 😊 همراه طاهره به منزل وحدت میروند تا ماجرا را به یاسمن هم بگویند ، که میبینند جهیزیه ی یاسمن را بار میزنند . 😨😨😨😨😨😨😨 پس از گفتن منصرف میشوند . عقد یاسمن و سروش در محضر جاری می شود . 💞
چند سال از ازدواج یاسمن و سروش میگذرد . سوگند بزرگ شده و یاسمن باردار است . 😍😍😍😍 یوسف از حنانه خواستگاری می کند . 😍 سروش پیرمردی را بصورت خصوصی در منزلش معاینه میکند . هادی نیز به درخواست یکی از دوستانش مشغول بکار میشود . سال ۱۳۶۷ است و جنگ به پایان رسیده است . 😊 سیما از خارج برمیگردد و به خانه ی یاسمن میرود و از او میخواهد که با هادی صحبت کند تا با هم ملاقات کنند . هادی سر قرار میرود . سیما اظهار پشیمانی میکند و از هادی میخواهد از اول شروع کنند . هادی نمیپذیرد … 😨

آگهی بازگانی : سلام بچه ها امروز می خوام بهترین سایت تست سازی جهان رو بهتون معرفی کنم ... سایت تـــســـتــچــی بهترین سایت جهان از نظر منننن 😍😍😍😍😍😍
سروش که برای معاینه ی پیرمردی به خانه ی او میرفت . از وکیلش که اموال پیرمرد را بالا میکشید ، در ازای سکوتش از او ماشینی طلب کرد . وکیل هم پذیرفت . 😨😨😨😢 حنانه به خواستگاری یوسف جواب مثبت داد . 😍😃 پدر و مادر ندا ، برای دیدن نوه شان سوگند به منزل توران میروند . 😍 اما سروش مانع دیدار آنها میشود . 😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨 سروش خانه ای اجاره میکند و آنها از خانه ی آقاجون میروند . حدود هفت سال میگذرد . محمد ( پسر یاسمن ) و سوگند بزرگ شده اند . 😍 طاهره با همرزم حامد ، ازدواج کرده و باردار است . 😍 اولین نامه از حامد به دست آنها میرسد . حامد در نامه جویای حال یاسمن هم شده است . 💕 برادر حنانه برای پول گرفتن از خواهرش به خانه ی آنها میرود و باهم بحثشان میشود . برادرش میگوید طالب بزودی از زندان آزاد میشود و برای پس گرفتن بدهی به سراغشان میرود . 😨😨😢😢 حامد بالاخره به تهران بازمیگردد ... 😊😊😊
حامد بعد از مراز شهدا ابتدا به محل زندگی خانواده ی وحدت میرود . از تلفن همگانی با منزل آنها تماس میگیرد . یاسمن تلفن را برمیدارد اما حامد جواب نمیدهد . 😮 حامد به خانه ی خودشان میرود . دختر طاهره به دنیا آمده است . 😍 یاسمن که به تازگی دچار سرگیجه و … میشود . جواب آزمایش خود را به سروش نشان میدهد . سروش میگوید چیز خاصی نیست و فقط بخاطر استرس زیادی است . 😮😨 سروش از بیماران زیر میزی میگیرد و یاسمن از کارهای غیرقانونی او خبر ندارد . 😨😨 هادی با خانم حریرچی همکار خود ازدواج کرده . 💕💟 حامد میفهمد یاسمن ازدواج کرده است ... 😢
حامد به بیمارستانی که قبل از جنگ در آنجا مشغول طبابت بود ، سری میزند . 😃 نامزد رازمیک را میبیند و به ملاقات پدر و مادر رازمیک میرود . یاسمن به خانه ی جدیدشان اسباب کشی میکند . 😃 حنانه به خانه ی برادرش میرود و مقداری پول به او میدهد و متذکر میشود که این آخرین بار است . 😮 پدر رازمیک فوت میشود . 😭😭 طاهره نگران میشود که حامد و یاسمن در مراسم خاکسپاری ممکن است ناگهانی همدیگر را ببینند و این ملاقات برای یاسمن شوکه کننده باشد . 😮😨 فرهاد شوهر طاهره ، به منزل وحدت میرود و خبر زنده بودن حامد را به توران و هادی میدهد . 😮😃 هادی و توران هم از حنانه میخواهند تا این خبر را به یاسمن بگوید . حنانه وقتی خبر را به یاسمن میدهد . یاسمن شوکه میشود اما از خود عکس العملی نشان نمیدهد . 😃 او از سروش میخواهد تا باهم به مراسم ختم پدر رازمیک بروند .
روز خاکسپاری پدر رازمیک ، یاسمن و حامد باهم روبرو میشوند . سروش هم از دیدن حامد تعجب میکند . 😮 سروش خانه شان را از وراث خریده که یکی از خواهران سهم خود را نفروخته است . 😨 آن زن به خانه ی آنها میرود و به یاسمن میگوید که راضی به فروش دنگ خود نیست . 😮😮😮 یاسمن هم ماجرا را با سروش در میان میگذارد . عزیز از حامد میخواهد برای ادامه ی تحصیلاتش به آلمان بازگردد . 😢 سروش دنگ آن زن را با قیمت بالاتر از او میخرد تا به گفته ی خودش مشکلی برای یاسمن و بچه ها پیش نیاید . 😮😨 بعد از آمدن آن زن ، محمد دچار شب ادراری میشود . 😭😭😭😭😭😭 یاسمن هم اصلا اوضاع روانی خوبی ندارد . سروش به بیماری او اهمیتی نمیدهد . 😨😨😨 حنانه نیز باردار است . 😍😍 حامد به آلمان میرود . 😨
چند سال میگذرد . حنانه متخصص زنان و زایمان است . 😍 او برادر زاده هایش را برای تحصیل حمایت میکند . برادرش همچنان مشغول لات بازی های خود است و برای باج به سراغ حنانه میرود . 😨😨😨😨😨 یوسف وکیل شده و عادلانه به مردم خدمت میکند . 😃 سروش که روز به روز طمع کارتر میشود به تجارت و خرید و فروش آپارتمان مشغول است و برای یاسمن و فرزندانش وقت نمیگذارد . 😭 دختری به نام مریم به بهانه ی عمل برادرش قصد نزدیک شدن به سروش را دارد . 😨😨😨 سروش در بیمارستان به طور ناگهانی حامد را میبیند ... 😮
حامد چند هفته ایست که از خارج بازگشته . او میگوید در خارج ازدواج کرده است . 😮😮 حامد به خانه ی وحدت میرود و به توران سر میزند . سروش برای سرمایه گذاری در ساخت و ساز در دبی ، به شرکت مریم و برادرش میرود . آنها میگویند سروش برای شراکت با آنها باید سهام شریک عرب آنها را خریداری کند . 😮😮😮😨😨😨 سوگند رفتارهای مشکوک دارد و یاسمن به او شک میکند . 😮 طاهره که برای معاینه به مطب حنانه رفته بود . به او میگوید که حامد برگشته و با یک دختر آلمانی ازدواج کرده است ... 😭
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)