معجزه آسا یونیکورن ۲

تیکی آدرس خونه کت نوار رو بهم داد وقتی داشتم میرفتم بیرون مرینت گفت : وایسا ، بگو ببینم قدرتت چیه ؟ جواب دادم : میتونم هر چی بخوام رو انجام بدم ، اینجارو » گفتم : من می‌خوام آرزو کنم»یه میکروفون توی دستم ظاهر شد توی میکروفون گفتم: آرزو میکنم شکل و ظاهرم بشه مثل لیدی باگ»و بعد شکل لیدی باگ شدم مرینت گفت : عالیه » گفتم من دیگه باید برم⁦👋🏻⁩

وقتی رسیدم خونه آدرین از پنجره رفتم تو 🌌گفتم : پلگ منم رزیتا بیا بیرون 😉»آدرینم مثل مرینت حول شد و گفت: جانم پلگ کیه وایسا فک کنم ......نه پلگ نداریم اینحا😅 گفتم اولن اینجا نه اینحا » گفتم : پلگ الان میاد و بهت توضیح...» پلگ اومد و گفت : رزیتا دلم برات تنگ شده بود😍»

گفتم : منم همینطور😘»پلگ همون توضیحات رو به آدرین داد😎 آدرین گفت : چه قدر باحال🤩» گفتم : پدرت خونس ؟ » آدرین گفت : نه رفته یه سفر کوچولو که قراره تا شب بیاد🙂»گفتم : عالیه»

گفتم : می‌خوام آرزو بکنم» اون میکروفون توی دستم ظاهر شد گفتم آرزو میکنم جدید ترین عروسک قهرمانان رو داشته باشم🤣»توی دستم ظاهر شد😎 گفتم : الان برمیگردم😉»

عروسک رو به محافظ آدرین دادم و رفتم پیشش😎(منظورم آدرینه نه محافظش🤣)رفتم پیشش و گپ و گفت کردیم گفت : تو میدونی کفشدوزک کیه؟»گفتم : ای پیشی شیطون،خودتم خوب میدونی نباید هویت هم رو بدونید 😏»

پلگ پرسید : از قند عسل خبر داری 🍯»گفتم : معلومه که خبر دارم ، صاحبش مرینت خیلی مراقبشه ، تازه براش لباسای کوچولو و خوشگل دوخته⁦☺️⁩»پلگ شاکی شد : هی آدرینم خیلی مهربونه و خوبه ....... حالا با اینکه کله شقه😅

به آدرین گفتم : ببین من فردا با یه دختری به اسم مرینت دوپن چنگ به مدرسه فرانس دوپان پاریس میام میشناسیش؟🤨»آدرین جواب داد : مرینت ؟ اوه آره میشناسمش اون همکلاسیمه😚»گفتم واقعا یعنی تو توی مدرسه فرانس دوپان توی کلاس خانم بوستیه هستی؟🤩»آدرین گفت : آره 🙂 ولی چرا مرینت؟»گفتم : چون با اون دوست هستم اون بود که آدرس تو رو به من داد⁦☺️⁩⁦☺️⁩»

قسمت بعد : ورود به مدرسه فرانس دوپان و آشنایی بچه ها با من😊