
ممنون که استقبال کردید . لطفا نظر بدهید .
امروز که چشم وا کردم ، دیدم ۵ نفر بهم زل زدن . تیکی هم کنارشون بود . جیغ زدم . یکی که دستش رو روی گوشش گذاشته بودگفت : دختر ! آروم باش . اومدیم حوصلت سر نره بابا . پا شدم و به همشون خیره شدم . دختری که این جمله رو گفت یه کلاه آهنی داره .یه دختر دیگه گفت : سلام . من آکینام . نمیخواستیم بترسونیمت .
دختر ها اسماشون رو گفتن. همه از کشور های جهان بودن . سوفی از آلمان آکینا از ژاپن آدا از آفریقا و آتوسا از مصر
کلی باهم حرف زدیم ! دوست های تیکی لیدی باگ های تاریخ بودن ! میخواستیم با هم کا رو سر کار بزاریم . پس تبدیل شدیم و رفتیم پیش کت نوار . کت حواسش به ما نبود . یهو همه با هم داد زدیم : کتنوار !! کتنوار مثل چی دو متر پرید . گفت : ها چیه ؟ شما میخواین منو بخورین ؟ یهو همه مارو دید و گفت : بانوی من ؟ اینا کین ؟ تو بیشتر شدی یا من چشمام مشکل داره ؟ همه باهم و همزمان زدیم تو سرمون . کت ها هیچوقت عوض نمیشن . به کت گفتم :خنگول جان ! اینا دوستامن . اگه میتونستیم میخوردیمت حیف که نمیتونیم ? . کت گفت : بانوی من ؟ دارم خواب میبینم ؟ تو با خودت دوست شدی؟ همچین چیزی امکان داره ؟ گفتم : پیشی کوچولو ! اینا لیدی باگ های تاریخن . تو اصلا میرونی داستانشون چیه ؟ مگه موقع جنگ با فرعون نبودی ؟ مگه روز تولدت پلگ بهت کواءکاما نداد ؟ کت گفت : چرا بانوی من . ولی فکر نمیکردم اینقدر تاریخچه وسیعی داره .
گفتم : گفتم که پیشی . معجزه گر من از همون اول هولدر داشته . تازه حتی موقع دایناسور ها رو هم دیده ! پاشو .پاشو بیا بریم یه گشتی تو پاریس بزنیم و به این لیدی باگ ها نشون بدیم پاریس چه باحاله . بدو دیگه ! و بقیه رو از زبان کت میشنویم !
پا شدم . همه باگابو ها با یه لبخند مرموز بهم زل زده بودن . تاحالا فکر میکردم لیدی باگ لنگه نداره . امروز یهو ۵ تا لنگه براش پیدا شد . میدونی ، ولی من هنوز لیدی باگ خودمو دوست دارم ?.
اون روز کلی باهم گشت و گذار کردیم و به داستان های اسرار آمیز گوش دادیم . حتی نفهمیدم کی شب شد !
(از مرینت ) همه پریدیم تو ایوون . گفتم : شما پیشم میمونید دیگه ؟ همه به جز جولیا سر تکون دادن . گفتم : جولیا ؟ اینجا بهت خوش نگذشت ؟
جولیا گفت : چرا ! خیلی خوش گذشت . ولی منم مثل تو لیدی باگ ، مأموریتم تموم نشده . با اجازه ! بعد یه علامت با دست هاش درست کرد و یه دریچه وا شد . گفت : خدا حافظ . امیدوارم دوباره بتونیم با هم باشیم .
جولیا که رفت گفتم : چیزی میل دارید ؟ حالا میتونید تغیر شکل بدید . همه به حالت اول برگشتن همینطور من . یهو ۶ تا تیکی بیرون اومدن و شروع کردن به سر و صدا . گفتم : به شما هم شیرینی میرسه خوشگلا . همه گی رفتیم توی آشپز خونه و کلی شیرینی خوردیم .
خب ممنون از همراهیتون . خیلی خوشحال میشم نظر بدین .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واييي ببين من اصلا اسم سوفي ميبينم ذوق ميكنمممممممم بزار برم بقيشو بخونم تا اينجا عاليه يكم بيشتر شيپ ماريكتي بكن و بيشتر كت بياد پيشش🖤✨
عالی
عالی لطفا تست من هم بخونید اسمش Lady bug 1 است 2 هم داره میاد دوش خیلی بهتر است
باشه حتما
قشنگ بود حتما قسمت بعدی رو بزار و همینطوری ادامه بده
سلام عالی بود