نبرد دختران برای آزادی 💚پارت(۲)

همون لحظه هاگرید میگه بچه‌ها پروفسور دامبلدور کو دانش آموز جدید اومده،یدختر از پشت سر هاگرید میاد کنار موهای قهوه‌ای و چشای خاکستری یخی رنگش توجه همه را به خودش جلب کرد .هاگرید:اوه هری بازم داری دعوت میکنید هری:نیمده بودی کشته بودمش دراکو که مهو دختره شده بود تازه دوزاریش افتاد و افتاد به جون هری

کلارا جیغ میزدو نزدیک بود گریش بگیره دختره که کنار هاگرید وایساده بود گفت هاگرید الان همو میکشن ی کاری بکن هاگرید:من دیگه نمیدونم و میره دختره بدو بدو میره میگه پسرا بس کنید مثلا ۱۵سالتونه

دراکو موهای هری رو ول می‌کنه لباسشو مرتب می‌کنه و میگه هنوز کارم باهات تموم نشده پاتر و میره هری به دختره نگاه می‌کنه و میگه ببخشید ، خوش اومدی امیدوارم از اینجا خوشت بیاد دختره :ممنون ولی بار اولم نیست ک میام اینجا هری:کاترین تویی وای چقدر خشگل و عوض شدی کاترین :ممنون ،و هری بر میگرده سمت کلارا و ازش معذرت خواهی می‌کنه میره

کلارا:سلام من کلارا هستم و دستشو به سمت کاترین دراز می‌کنه کاترین :سلام منم کاترین هستم از دیدنت خوشحالم ،کلارا :بیا بریم سالن اصلی که پروفسور دامبلدور ببینتت کاترین :به سالن که رسیدم واقعا بغضم گرفته بود بعد از سالها دوباره تونستم اینجا بیام ی دختره اومد طرفم خیلی آشنا بود ،سلام من هرمیون خیلی خوش..وایسا ببینم کاترین تویی وای چقدر عوض شدی کاترین:وای هرمیون نشناختمت یدیقه. کاترین خوش آمدی ، با تعجب برگشتم،پوروفسور دامبلدور بود کاترین :ممنون پورفسور

دامبلدور:بیا پورفسور مک گونگال الان گروه بندی می‌کنه ،کاترین:وایسا پورفسور من سال اول که اومدم گروه بندی شدم تو هافلپاف بودم . دامبلدور:تو یک سال تونستی اینجا بیای تا الان اخلاقت و رفتارت فرق کرده خانم کاترین.

پورفسور مک گونگال:کاترین مورفی دراکو:نمیدونم چرا وقتی کاترین رو دیدم ی جوری شدم پانسی با حالت عصبی:بعله خیلی تو خودت رفتی انگار ی پسر خجالتی شدی همش تو فکری، کلاه گروه بندی:اسلایدرین دراکو با تعجب به کاترین نگاه کرد ،کاترین با پوزخند از جاش بلند شد و رفت توی ردیف اسلایدرین ها نشست دقیقا روبرو دراکو ،دراکو سرشو انداخت پایین و لبخند زد . پارت ۲تموم شد 😊💚 نظر شما مهمه پس بگید ک راضی بودید یا نه