
♡پارت سوم و یه کمی هم غمگین ♡
5سال بعد خانه امیلی # او هنوز بعد این همه مدت با بقیه دوستانش قهر است تنها دوست او پسر نوجوانی به نام اسکورپیوس است که بعد مرگ مادرش به یک دوست نیاز دارد که مثل خودش باشد ولی امیلی هنوز با دریکو حرف نمیزند . اسکورپیوس : یادته چن سال پیش شایعه شده بود تو برادر داری . امیلی : اوه آره چقد مسخره بود فک کن واقعا برادر داشته باشم نود و نه درصد عین پدرم بوده 😂😂😂 . اسکورپیوس : قبول دارم ولی برام یکم عجیبه مادرم تو رو نجات داد . امیلی : کجاش عجیبه ؟ اون واقعا زن بی نظیری بود تو باید به داشتن چنین مادری افتخار کنی . اسکورپیوس : ولی بابام زن میخواد نمیخواد . امیلی با لحن خنده : خب چرا میخواد فک کنم ماتیلدا بگشاد واسش خوب باشه یا بتی خدمتکار خدابیامرزمون 😂😂 اوه خدای من پدرت اومد بیا سال تحصیلی خوبی داشته باشی ❤ او را در آغوش میگیرد . اسکورپیوس : لطفا با پدرم حرف بزن . امیلی : خودت میدونی هیچ حرفی باش ندارم
دراکو : سلام ... . امیلی با لحن خشک پاسخ او را میدهد . دراکو : اسکورپیوس برو تو ماشین الان میام . ( استفاده از وسایل ماگلی 😆😆😅😅😅 ) . دراکو : نه امی در نبند . امیلی : چی میخوای . دراکو : امی من تو تو خیلی عوض شدی ( صدایش میلرزد ) . امیلی : خب آره سه ماه تو آزکابان بودن هر کسی رو عوض میکنه . دراکو : ببین خودت میدونی از پارسال که آستوریا مرده اسکورپیوس فقط با تو بوده و فک کنم هنوز حرفای پارسالمو یادت مونده . امیلی: فک کنم .... دراکو : امیلی فقط فقط میخوام بگم یه شایعه هایی شده .... در مورد پدرت ... میگن ... میگن اون زندس وزارت خونه میخواد بره به ویلای قدیمیتون رو بگرده . امیلی : من مطمئنم پدرم مرده ... . دراکو : به هر حال اگه خواستی بیای دو شنبه .. . امیلی : باشه
خب الان فک کنم همتون فوضولیتون گل کرد ببینید مکالمه پارسال این دو تا چی بوده خب دیگه این شما و این هم مکالمه دراکو و امیلی : باران زیادی در حال بارش است و خبر مرگی در حال پیچیدن آستوریا گرین گراس فوت کرده دراکو به سمت خانه امیلی روانه است تا این خبر را به او برساند . صدای در : امیلی : کیه ؟؟. دراکو : ههههه یه دوست . امیلی : من به دوست احتیاج ندارم . دراکو : یه دوست قدیمی با یه خبر بد چطور 😢😢😢 . امیلی : همین الان برو دراکو به زندگیت برس به پسرت بچه خوبیه ... دراکو : چه فایده ... آشکارا میگرید . امیلی آستوریا اون اون امروز صبح مرد چرا در باز نمیکنی مگه نمیگی آستوریا تنها دوستت بوده قبول دارم امیلی قبول دارم من من بد کردم من دنبالت نگشتم چون فک میکردم مردی ولی ولی تو تموم این مدت تو قلب هممون بودی مطمئن باش امیلی صدا مو میشنوی میدونم که میشنوی خودتو به اون راه نزن بسه این قایم موشک بازی چرا ک نمیکنی پشیمونم آستوریا اینو فهمید از همه کارام پشیمونم از همشون امیلی تو اصن میدونی چه حالی بودم بعد مرگت تا یه مدت باورم نمیشد سر قبر فرد ..... . امیلی : داشتی از یه قبر معذرت خواهی میکردی دیدم 😳😳😳😳😳😳 . دراکو : پس چرا هیچ کاری نمیکنی من اون پاتر هرماینی حتی رونالد تو رو دوس داریم تو عضوی از خانواده مایی . امیلی : یه خانواده دراکو میدونی این ده سال چی به سر من اومد شاید به خاطر زمان تو چهرم نشونی از پیری نباشه اما هر روز خسته میشدم و سیر از زندگی تو رو میدیدم همتونو میدیدم اما مثل یه سراب میگذشتین فک کردی چی به سر یه آدم میاد هااا ؟ هر دو نفر به در تکیه داده اند و میگریند اما کسی در را به روی دیگری باز نمیکند
دوشنبه کلبه خانوادگی تامسون # امیلی : سلام پاتر ... . هری : اوه سلام امی تو اومدی دراکو گفت که بهت گفته اما مطمئن نبودیم که میای ... . امیلی: خب به هر حال این به خونوادم مربوط میشه بیان بریم تو هرماینی هری و دراکو در را باز میکنند . هرماینی : اینجا یه جورایی از متروکه هم متروکه تره همچی خاکی عه . امیلی : نه واسه 21 سال ببینید انگار فقط یکی دو ساله کسی اینجا نبوده . دراکو : آممم فک کنم همین یه ساعت پیش یکی اینجا بوده ... . با اشا ه لیوان چای را نشان میدهد تازه است . هری : من میرم طبقه بالا . . دراکو : به نظرت واقعا یه برادر داری ..... . امیلی : کم کم دارم به خودمم شک میکنم لعنتی یکی داره میاد قایم شید
مرد جوانی با مو هایی پر کلاغی وارد میشود . هری از طبقه بالا : متاسفانه هیچی این بالا نبود یا خوشبختانه فقط یه رخت خواب ساده با کلی کتاب عجیب حتی منم نتونستم بخونمشون . اوه لعنتی این آقاهه کیه ؟ مرد : ببخشید فک کنم من باید اینو از شما بپرسم شما تو خونه من چی کلر میکنید . امی : تو تو خونه من چی کار میکنی ؟ مرد : اینجا خونه منع . دراکو : مگه نشنیدی خانم چی گفت . مرد : اینجا خونه منه بعد مرگه پدرم به من رسیده . هرماینی " ای چاخان . امیلی : و تو کی هستی ؟ مرد : من ادوارد تامسونم 😨😨😨😨😨
امیلی : جاااااااااااننننننننننمممممممم ؟؟؟ تو کی ایی من . مرد : تو کیی . دراکو : مگه کوری این امیلی تامسونه . چهره مرد وا میرود . ادوارد : ولی من فک میکردم تو مردی ... امیلی : هههه خنده داره من 5 ساله که برگشتم و مطمئنم که برادری ندارم آخه این غیر ممنکه تو ببینم تو چن سالته ؟
مرد : 22 . امیلی : این امکان نداره پدر من توی جنگ هاگوارتز کشته شده .... . ادوارد : خب من قبل جنگ به دنیا اومدم . دراکو : باشه قبول تو راس میگی چرا مادر امیلی حرفی راجب تو نزده اصن تو کجا درس خونده اون چوبدستی کیه تو دستت ؟ مرد : من تو دورمشترانگ درس خوندم اینم ماله خودمه . هرماینی رو به امی : شاید راس بگم . دراکو : شایدم دروغ منکه حرفاشو باور نمیکنم . امیلی : کل این مدت کجا بودی ؟ ادوارد : همه زندگیم تو این کلبه بودم با یه پیرمرد ماهی گیر . امیلی : اون پیرمرد کجاست ؟. ادروارد : مرده چن سالی هست .
♧خب خب اینم از این پارت بپرید چالش داریم ...♧
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی میشه پارت بعد رو بزاری بخدا صبرم تموم شد 😐
4 روزه گذشتم بخدا 😧
سه هفته گذشتهههه
ادامه لطفا
عالییی
گذاشتمش بخدا تو برسی عه 😂 ❤
کی گذاشتی که انقدر دیر داره میاد😢😢😢
4 روز پیش
خیلی خوب بود کارت عالیه❤
پارت بعدی کجایی دقیقا کجایی بیشتر یه هفته گذشته پس پارت بعدی کی میااااااااااااااد
از زمین به لوتر امیلی لوتر امیلی صدامو داری اصن پارت بعدی به کنار دارم نگران خودت میشم
نه زندم 😂😂😂😂😂😂
امتحانام بود وقت نکردم بزارم 😂❤❤❤
درکت می کنم 💔🙂
آجی اکانتم پرید😐🔪هر کاری کردم برنگشت مجبور شدم یه دونه جدید بزنم همینجوری گفتم که گفته باشم😐😐
ای وای !
عب نداره آجی ناراحت نشو !
عالی بود آجی😍😍😍 چ: فکر کنم آره و زیاد نمیشناسمش! منظورم اینه که فعلا اطلاعاتی دربارش ندارم ^_^
اصن باورم نمیشه اولین باره راجب یه چیزی اطلاعات نداری این پدیده ی نادر هر ۳۰ سال یک بار اتفاق می افتد
خخخخ این پدیده به شدت نادری عه 😂😂
شوخی کردم خودمم چیز زیادی ازش نمیدونم ❤❤
😂😂😂😂 در حد متوسط اطلاعات دارم ولی نه خیلی زیاد! من فرزند نفرین شده رو قبول ندارم! فقط به خاطر دلفی کتابشو می خونم! فرزند نفرین شده هم که پر از ایراد و اشکاله و ناخودآگاه از شخصیت های جدیدش خوشم نیومد! (البته نه اینکه بدم بیاد!)
یکی دیگه از دلایلشم اینه که من توی سایت های خارجی اطلاعاتمو پیدا می کنم و مجبورم فیلترشکن داشته باشم! این برنامه هم که کامپیوترمو خراب کرده و فعلا نمی تونم برم اطلاعات از سایت فندوم ها پیدا کنم! هر وقت با فیلتر وصل میشم کامپیوترم دو سه هفته خراب میشه! و هنگ میکنه!
راستش من خودم میگم فرزند نفرین شده میتونست بهتر باشه و بیشتر روش کار بشه رو خانواده مالفوی هم حتی میشد بیشتر باز یشه میشد نقش دراکو از اینجور پدری بودن بهتر بشه و رابطه اش با آستوریا ما در فرزند نفرین شده آنچنان شخصیت منفی ندهریم دلفی به راحتی ( حالا نه به اون سختی پدرش ) زندانی میشه اصلا اتفاق آنچنانی نمیوفته شخصیت رز به شدت نقشش کمه در حالی که میتوتست بیشتر باشه و حتی در ماجراجویی آلبوس و اسکورپیوس کنارشون مثل مادرش که کنار هری و رون بود اما در مورد سایت های خارجی کامنت بعد
من هر وقت سایت خارجی میخوام برم با گوشی میرم حوصله فیلترشکن کامپیوتر و ندارم اکثر اطلاعاتم هم جدیدا از اینستاس ( البته زیاد کامل و درست نیستن ) مثلا هر وقت میرم پاتر مور با گوشی دیگه میرم گوشی خودم خراب نشه 😂😂😂 ولی جدا از شوخی اعصابم به خاطر فیلترشکن خرابه منی که خیلی کم یوتیوب میرم میخوام با کامپیوتر سالی یه بار برم هنگ میکنه چه برسه به گوشی 😂😂😂
هم دردیم😂😂😂
فرزند نفرین شده داستانش ضعیف بود و به صورت یه نمایشنامه بود! اگه به صورت یه داستان مینوشتش خیلی بهتر میشد! راستی من یه جا خوندم که احتمال میدن رولینگ واسه ی ریونکلایی های یه داستان بنویسه! حالا منظورم چیه؟ داستان هری پاتر درمورد سه تا گریفندوری بود (هری رون هرماینی)و فرزند نفرین شده درمورد دو تا اسلیترینی (اسکورپیوس و آلبوس سوروس) و جانوران شگفت انگیز درمورد یه هافلپافی (نیوت) پس احتمالش میره که رولینگ یه داستان بنویسه و شخصیت اصلی و قهرمانش یه ریونکلایی باشه! نظر تو چیه؟ مینویسه؟
فرزند نفرین شده خیلی جای کار داشت
اما در مورد ریونکلاو ...... واقعا چیزی نمیدونم فک نکنم بنویسه هم اگه میتونه بیاد این فاجعه فرزند نفرین شده رو جمع کنه ریونکلاو پیشکش
مگه بیاد بره به آینده و اون زمان رو بنویسه بهتره
راست میگی اول اینو درست کنه!😂😂😂
خیلی زیبا بود چالش البته
ممنون آجی
عالیی بود اجی😆
چالش: اممممم نمی دونم والا ولی اره کار درست را کرد😂😆
میصی ناناص 💋
عالیی
چالش : من به خاطر اینکه آستوریا دراکو رو ازم دزدید دل خوشی ازش ندارم
ای وای چه بی احساس 😂😂 اگه آستوریا نبود امی الان حافظه اش رو نداشت
عالییی . ج چ : بله
مرسی ❤❤❤❤