
خب ب ادامه ی فن فیکشن توی خیابون ملاقات کردم خوش اومدید😂 میریم ک جمع رو با سوتی های آ/ت بترکونیم

Meet you at the street chapter2 (از زبون جیمین) بخش۶ فقط روی گونه توی کلاب بودم که آ/ت رو توی لباس قرمز خوشگلش با دوستاش دیدم واقعا هات شده بود داشتم نگاش میکردم که عوضی که امروز اخراجش مردم رفت سمت آ/ت _هی ***** ** تو باعث شدی من از دفتر بیافتم بیرون همین الان باید باهام بیای وگرنه میزنمت _چی؟ رفتم و یه مشت زدم تو چشم اون عوضی _زود تر باید این کارو میکردم _مرسی دوستاش با هیجان داد زدن و گفتن: اون دوس پسرته؟؟؟؟ من و آ/ت قرمز شدیم ک آ/ت رفت تا بزنه تو سر دوستش و گفت:اون فقط رییسه _یااااا اینجا من جیمین شی عم نه رعیست دوستاش ک حسابی رو مود بودن گفتن : _ وی شیپ ایت _دیگ واقعا داشتیم آب میشدیم…. منم چند تا 🥂 مهمونشون کردم خب فکنم آ/ت بیشتر از همه خورد _حالت خوبه آ/ت؟ _نه بیب _ ودف بیب؟؟؟؟ اوه اون فقط زیادی خورده _ ههه هه ههه _من میرسونمت _اوکی بیب رفتیم توی ماشین من و آ/ت واقعا چشاش سنگین شده بود *آ/ت جیمین رو از گونه بوسید داشتم واقعا آب میشدم آخه خدایا چرا من 🥺 (جیمین منم درکت میکنم 😂🤲) خب نزدیک خونه ی من شده بودیم ک آ/ت بیدار شد و گفت : _من اینجا چیکار میکنم ؟ _ آم خیلی زیاد خورده بودی و خوابت برده بود _اوه نه نگو ک بوسیدمت _خودت حدس بزن _وایی حتما _آره درسته اما فقط روی گونه _خب من میرم ببخشید جیمین شی _اوه خوشحال شدم که بهم گفتی جیمین شی و میشه بمونی 🥺 _نه _خواهش میکنم! _اوه خیلی خب ( آرمی : دختره خودش رو برای جیمین ما چس میکنه)

بخش ۸ بیب نرو (از زبون آ/ت) بیدار شدم و فهمیدم که جیمین تو آشپز خونست و داره پنکیک درست میکنه اممم من عاشق پنکیکم😋 _جیمین شییییااااااااا _آم چیزی شده؟ _برای کار دیر کردیم منم _ولش کن بابا _اوکی نه که من خیلی کار دوست دارم 😂 ولی من میرم خونه _آخه چرا؟ _آخه کدوم کارمندی شبو پیش رییسش میمونه؟ _کدوم کارمندی رییسش رو میبوسه!؟ *سرخ شدم ( ولی خب راست میگفت) _خب پس میمونی؟ _آیش آره *خب رفتیم بستنی فروشی که بستی بگیریم و این این کی دارما ها بود اصن _وایی چ کاپل خوشگلیی *سرخ شدیم _اما ما ک کاپل نیستیم _خب کیا میگن شما ها باید کاپل باشیننن؟ همه: هاااااااااا منو جیمین نگای هم کردیم و خندیدیم حیف ک گوشی لعنتیم زنگ خورد و از شانس گندم رو اسپیکر بود گوشیم صداش اومد و رییسم بود ک گفته بود جیمین رو بکشم: _هی دختر کوچولو جیمین رو کشتی یا نه فوری گوشی رو قطع کردم و نگاه به جیمین کردم شوکه شده بود و دیدم که یه قطره اشک توی چشمش بود 🥺 _پس بخاطر همین بود….. _نه جیمین نههههه _من واقعا فکر کردم ما دوستیم _نه البته که ما دوستیم جیمین *جیمین داشت از در میرفت بیرون که ….. . _بیب نرووووووووووو *جیمین سرخ شد و بهم نگاه کرد _بیب؟ *و من همه چی رو براش تعریف کردم و همچی برای یه مدت هم که شده خوب پیش میرفت خیلی از این کلمه بدم میاد اما تا اینکه …..

بخش ۹ چرا کشتمش فلش بک به گذشته (از زبون جیمین) فقط ۱۷ سالم بود و برگشته بودم خونه که با بد ترین صحنه ی عمرم مواجه شدم با بدن مامانم روی زمین خب از اولش هم بابام مادرم رو میزد و وقتی ۱۴ سالم بود از هم جدا شدن و پدرم هم به مادرم گفت که انتقامم رو ازت میگیرم و صد در صد مطمئن بودم که کار اونه بعد از خطم و قضایای مادرم هیچوقت نتونستم به دادگاه ثابت کنم که کار پدرم بوده و پدرم هم هر چی از مادرم داشتم رو ازم گرفت و پدرم پولدار هم بود و من یه شب وقتی خواب بود رفتم و خفش کردم و مطمئن شدم که همه ی سیستم اش رو هک کرده باشم و خب من آدم بدی نبودم و فقط انتقام مادرم رو گرفته بودم و بعد از اون قضیه تمام ثروت پدرم مال من شد ولی خب هنوز هم مادرم پیشم نبود و واقعا نمیتونستم بفهمم چرا انقدر پدرم آدم بدی بود و بعد از کارم به من ۱۰۰ ضربه شلاق زدن و بعد از اون هم بهم گفتن یه روزی میکشیمت پارک جیمین ولی من همیشه بادیگاردام باهام بودن بجز اون وقتی که با آ/ت رفتم بیرون و میدونی خطر مرگ اگه عاشق میشدم خانواده ی من هم تهدید میکرد و این واقعا بد بود

بخش ۱۰ قلبشو بشکن (از زبون آ/ت) توضیحات:رییس آ/ت مجبورش کرده بود ک دوست دخترش هم باشه) داشتم برای قرار با جیمین آماده میشدم که یهو صدای شکستن در اومد عالی شد فقط این ی گاو رو نیاز داشتم _هی بیبی من چطوره چرا نوشتی _آجوشی _جونم؟ _گمشو بیرون _دختر بد _من با جیمین عم _ همین امروز قلبشو میشکنی یا خودم میکشمش _ازت متنفرم _دهنتو ببند _(╥﹏╥) *رفتم پیش جیمین _ازت متنفرم جیمین _چی؟ _ازت متنفرم از اول هم داشتم گولت میزدم و اصلن برام مهم نیستی خب برای درام نشدن ژانر بقیش رو تعریف نمیکنم _قلبشو شکستی _آره _آفرین دختر خوب _(ू˃̣̣̣̣̣̣︿˂̣̣̣̣̣̣ ू) داشتم گریه میکردم و با رییسم میرفتم که صدای گلوله اومد و خورد به رییسم باورم نمیشد جیمین بود _اونجا بودم و همچی رو دیدم….. _مرسیییی _تو حالت خوبه _آره بیب _منو یاد آ/ت قدیمی میندازی _😂 *بغلش کردم _دوست دارم پایان

یادداشت نویسنده:خب امیدوارم که از داستان من خوشتون اومده باشه و خواستم بگم که هر چیزی یه بک استوری داره و همون اولش معلوم نمیشه :)

نویسنده : سها کندل زاده اصل ایده : سها کندل زاده اصل😂🤲 کلا همه چی سها کندل زاده اصل😂🙂❤
حرفم به آرمیای گل: درسته که ممکنه ما آرمیای هیچ مرچی از بی تی اس نداشته باشیم لایت استیک اونارو نداشته باشیم و کنسرتشون نرفته باشیم اما هیچ کدوم از اینا دلیلی برای یه آرمی واقعی بودن تو نبودن نمیشه و خواستم بهت بگم بی تی اس برای حمایت های تو فن هایی مثل تو الان اون بالاعه و بی تی اس دوست دارن🌑🖤♣✨ تقدیم به : همه ی آرمیا

خب سخن آخرم رو بکنید تو گونی اتیش بزنید هار هار بخندید 🙂😂 ~وی : آیم عه گود بوی~
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)