من و شادی

سلام من بهارم می خوام براتون چند تا چیز درباره زندگی خودم براتون بگم یک چیز خیلی متفاوت درباره من و دوستم شادی

وقتی میرم دنبالش که بریم بیرون : تق تق _ کیه ؟ بعد من از پست در میگم : منم 😐 بعد وقتی در رو باز می‌کنه : ا بهار تویی ؟😐. حدس می زدم تو باشی 😐

بعد فکر کنید اقا دزد که بیاد شادی چی کار می کنه ؟😂 تق تق کیه آقا دزد : منم شادی : اه اه اقا دزد شمایی ؟. حدس می زدم شما باشی 😂😂😂

وقتی بهش می گم بریم کافی‌شاپ 👇👇😐 شادی بریم کافی شاپ ؟ نخیر حتما دوباره پول قهوه رو می خوای بندازی گردن من ((((( هوا بخور از همه خوشمزه تر من رو نگاه هااااااپ هااااااپ)))))) 😂😂😂👆👆

حالا وقتی اون می خواد بریم کافی‌شاپ 😂👇 بهار بریم کافی‌شاپ ؟ امممممم......... خوب دیگه بریم گرون ترین کافی‌شاپ☺️ نه منظورم .........😨 اها می خوای کیک چهار طبقه هم بگیری ؟ ‌😆 ببین .....😨 آها فهمیدم چی گفتی 😍 آخیش خدا رو شکر 😌😌 بعد میبینم که سرش رو از ماشین اورده بیرون 😕 داری چی کار می‌کنی ؟

بدو بدو بهار تمام ایت الله کاشانی رو مهمون کرده به گرون ترین کافی‌شاپ منطقه 😨😨😨😨😭😭😛😅😅😂😂

وحالا متوجه شدم اسمش واقعا بهش میاد 😑😑😑🍁🍁

حالا وقتی میگم بریم پیست اسکیت سواری 👇👇 باشه بریم 🌑 چه عجب 😪😪😪😪

اما این پایان داستان نیست ادامه رو بخون 👇👇 وقتی تو پیست با اسکیت از یک ارتفاع ۴ متری میوفتم پایین و بهش می گم کمکم کن پاشم 😶 میگه : عزیزم باید اب دیده بشی 😨😂

و پایان زندگی من با کلی خاطرات شیرین مانند حبه ی قند آآآآآآه 😨🙍 پایان 👋 به پایان رسید این دفتر حکایت همچنان. باقی 😂👋👋 این دفعه واقعا تمام 😂🍁👋

امیدوارم خوشتون اومده باشه 😘😘😘