بریمممممم. ببخشید نمیتونم زیاد بنویسم آخه وقت نمیکنم😅
همه اومده بودن...
پشت صحنه داشتم از استرس غش میکردم. تو این دو هفته با کمک اعضا یه آهنگ نوشتم که همه چی مث رپ و ووکال و... توش باشه. کار آهنگ سازیش هم منو و شوگا با هم انجام دادیم.
خانم پارک هم اومد پیشم.
** سلام خوشگلم
* سلام خانم پارک. ک ک کلی استرس دارم، اگه خراب کردم چی اگه اونا شکایتشون رو پس نگیرن چی خیلی بد میشع 😢
** عههه . نگران نباش خوشگلم. مطمئنم کاری میکنی همه دهنشون جفتکی باز بمونه😂
دو تایی خندیدیم و خانم پارک رفت تا بقیه چیز ها رو هماهنگ کنه. از اون پشت یه نگاهی به تهیونگ انداختم، اونم منو دید، با نامجون پاشدن اومدن اینور پیش من
* پرنسس کوچولو من خوبی؟ استرس نداری که؟
** چرا نامجون شی خییییییلی دارم😫 اگه خراب کنم چی؟
تهیونگ یه لبخند زد و بغلم کرد.
اصن نگران نباش یونا کوچولو. تو میتونی... ما از اون پایین برات انرژی میفرستیم. تو باید قوی باشی. خیلی قویییی💪🏻
کلی باهام حرف زدن و بعدش رفتن...
آه ه ه ه . یکم آرومگرفتم.
یونا . یونا .
برگشتم دیدم خانم پارکه....
* عزیزم کنسرت تا یه دقیقه شروع میشه، گروه های شاکی هم اونجا نشستن، آرمی ها هم اومدن، اصلا استرس نداشته باش تو میتونی.
یه نفس عمیق کشیدم و رفتم رو صحنه، چراغ های صحنه خاموش بود و هنوز شروع نشده بود، یه گروه رقص هم باهام همکاری میکردن.
۳
۲
۱
شروع شد......
با تمام قدرتم شروع کردم به خوندن و رقصیدن...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عاااااااالیییییی 😍😍😍😍😍😍💞💞💞💞
مرسی😘
عالی
مرسی😘