بعد های موازی (آبشار جاذبه) part 1

تابستان سال بعد (آبشار جاذبه )

دیپر :انگار اومدی خونمون میبل:خوب معلومه که اومدیم خونمون دیگه (میبل برعکس روی تختش میشینه ) دیپر:میبل بسه -_- میبل میخنده (طبقه پایین )استن: یه دوتا صفر دیگه هم بهشون اضافه کن*_* وندی:باشه -__-

دیپر : عمو استن مگه تو و فورد نرفته بودین ؟؟ استنفورد : خوب برگشتیم دیگه دیپر: یعنی هیچی گیرتون نیومد استنفورد : خب چرا ولی به جایی نرسوند مارو

میبل میاد پیش دیپر و استنفور میبل: داداشی قشنگ شده ؟ ( وادلز(شل صورتی) رو اکللیلی کرده و لبس عروس چسبونده بهش *_*) دیپر: خدا میشه شفاش بدی ؟:/ استنفورد: هی بچه ها اون دراوزه رو یادتونه که استن : هی عقل کل بیا اینجا رو این چاه بی سروته تحقیق کن نه رو بچه ها

فورد میره دیپر : منظورش از دروازه همون بود که.....؟ میبل: نمیدونم اصلا هم برام مهم نی :) دیپر: -__- (شب بعد شام دیپر و میبل دارن شطرنج بازی میکنند) میبل : هه هه من دارم میبرم یوهو استن: اروم بگیر بچه*_* در: تق تق

خب ببخشید کم بود اگه حمایت بشه پارت بعد هم مینویسم ^_^