شاهزاده های دیوانه 5*

ادامه ) موهام اونقدر نور و گرما میداد که یهو ادرینا گفت= داداش اینقدر گرما نده میدونم دست خودت نیست ولی باید ببریم بیمارستان همه جا خون و اب شده

ملکه و پادشاه =اره پسرم زود ببریم زود باشید پادشاه= دکتر سلطنتی رو خبر کنید از زبان لیسا(لیسا خودمم ) مرینت رو بردم بیمارستان و زخمشو بستن دکتر امد و گفت= ملکه و پادشاه بانو مرینت باید چند روزی اینجا بمونن اون الان بیهوشه

ادرین اعصبانی شد و دستشو محکم زد به دیوار گفت باید کسی که اینکارو کرده رو پیدا کنم ازش متنفرم چرا باید همچین کاری بکنه از اون کسی که اینکارو کرده متنفرم ای کاش بمیره

(کاگامی هم اونجا کنار ادرین بود) لیسا= کاگامی که حرف ادرین رو شنید خشکش زد و نتونست تحمل بکنه که اینقدر از اون بد میگه که یهو برگشت و با اعصبانیت بهش گفت = من

پیام بازر گانیییییییییییی دددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد دددددددددددددددددددددددددد

من باید برم یکم استراحت کنم حالم بده ادرین = چرا حالا اینقدر اعصبانی هستی کاگامی = نه فقط برای مرینت ناراحتم (دروغ گو چرا دروغ میگی /به تو چه باو/ ببین با من در نیوفت / باشه پوفف / اینم از طرف دوستم سوسک ژاپنی / چیی/ اگه نمیخوای بمیری با ادب باش )

ادرینا = وای چه عجب فکرتم به مرینت افتاد من که گفتم همه ی اینا تقصیر تو هست سوسک ژاپنی ( افرین ادرینا / چیزی نیست از تو یاد گرفتم بریم ) کاگامی= چییییییی ادرینا= چیپس همونی که گفتم

ادرین = بس کنین کاگامی واقعا برای منم تعجب اور بود ولی من الان فکرشو مییکنم چطور باید اون کسی که بلایی سر مرینت اورده بود رو چطوری پیدا کنم ای کاش براش یک اتفاق بوفته کاگامی = اامممم خب من دیگه میرم ادرین = باشه بعد رفتن کاگامی دکتر با حالتی خیلی ناراحت امد و گفت = برای بانو مرینت خیلی متاسفم ولی ایشون

خب خب خب تموم شد کامت هار به 20 برسونید تا بقیه اشو بنویسم خوشگلا راستی ببخشید نتونستم ایندفعه عکس بزارم